🔔🔊 زمان خواندن نماز لیلة الرّغائب
اعمال لیلۀ الرغائب توسط مرحوم سید بن طاووس در «اقبال الأعمال»، مرحوم شیخ ابراهیم کفعمی در دو کتاب «البلدالامین» و «مصباح»، و در «اجازه مرحوم علاّمه حلّی برای بنی زهره» نقل شده است. بر اساس این منابع، نماز لیلة الرّغائب را می توان در یکی از سه مورد زیر خواند:
(1) بین نماز مغرب و عشا
يُصَلِّي مَا بَيْنَ الْعِشَاءَینِ لَيْلَةَ الجُمُعَةِ. (المصباح للكفعمي، ص526)
پس این نماز، بین دو نماز مغرب و عشا خوانده شود.
(2) بعد از نماز عشاء تا پایان ثلث اوّل شب
ثُمَّ يُصَلِّي مَا بَيْنَ الْعِشَاءِ وَ الْعَتَمَةِ.(اقبال الاعمال، ص125)
پس بعد از نماز عشا تا پایان ثلث اوّل شب، این نماز را بخواند.
(3) بعد از نماز مغرب تا پایان ثلث اوّل شب
ثُمَّ يُصَلِّي مَا بَيْنَ الْعِشَاءَيْنِ وَ الْعَتَمَةِ.(بحارالانوار، ج98، ص 396 به نقل از اجازه علامه حلی برای بنی زهره)
پس از بین دو نماز مغرب و عشا تا پایان ثلث اوّل شب، این نماز را بخواند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🗣🙏🏼 طریق نماز لیلة الرّغائب
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
12 رکعت نماز بخوان، هر دو رکعت، با یک سلام.
در هر رکعت: سوره حمد: 1 بار؛ سوره قدر: 3 بار؛ سوره توحید: 12 بار.
وقتی از همه نماز ها فارغ شدی:
1) 70 بار بگو: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ عَلَى آلِهِ»
2) به سجده برو و 70 مرتبه بگو: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ»
3) سر از سجده بر دار و 70 مرتبه بگو: «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ، إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْأَعْظَمُ»
4) به سجده برو و 70 مرتبه بگو: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ»
پس حاجت خود را بخواه كه إن شاء الله برآورده خواهد شد. (اقبال الاعمال،ص125)
👁🔔👀 قابل توجه دوستان عزیز و گرامی!
1) ۸ سال است که وقتی به ایّام لیلة الرّغائب نزدیک می شویم، معدودی از کسانی که نسبت به شبهات و انحرافات اعتقادی در جامعه، مهر سکوت بر زبان زده اند، ناگهان دلسوز روایت لیلة الرّغائب می شوند و فقط مشکل جامعه را در خواندن این نماز می بیننند. اگر هم مطالبی در سطح دروس حوزوی گفتگو شده است، آن مطالب را در میان عموم جامعه پخش می کنند و می پندارند که این عمل، خدمتی به دین است. این کارِ به ظاهر دلسوزانه و فرهنگی، اگر با برنامه ریزی نباشد، قطعاً از ناآگاهی یا بی توجّهی توزیع کنندگان آن نشأت می گیرد. مردمی که در مبانی اعتقادات با شبهات مواجه هستند، وقتی می بینند روایتی را که جامعه شیعه و اکثر فقها در طول غیبت به آن عمل کرده اند، تضعیف شده است، و حتّی آن را موضوعه(یعنی جعلی) تلقّی می کنند، دیگر در نظر آنها جایی برای دیگر احادیث و اعمال کتب روایی باقی نمی ماند و به همه روایات و اعمال، با شک و انکار نگاه خواهند کرد.
2) اگر این روایت از معصوم رسیده باشد، و آن را جعلی تلقّی کرده باشیم، روز قیامت جواب خدا و معصومین علیهم السلام را چه خواهیم داد؟ آیا می توانیم بگوییم که ما سخن شما را کذب دانستیم؟ ما در مقابل روایت لیلة الرغائب، نهایتاً می توانیم بگوییم که به آن عمل نمی کنیم، اما نمی توانیم نسبت کذب و جعل به آن دهیم.
3) بسیاری از فقهای بزرگ شیعه به روایت لیلة الرّغائب که در 4 کتاب معتبر شیعه نقل شده است، عمل کرده اند، و مبنای آنها قاعده اصولی «تسامح در ادلّه سنن» بوده است و لذا نسبت به سند آن، دقّت های لازمی که در احکام واجب و حرام اِعمال می کنند، به کار نبسته اند. البته اگر کسی این قاعده را قبول ندارد، می تواند به این روایت عمل نکند، امّا دلیل ندارد در جهت تخریب نظر دیگر فقها، جوّی در جامعه ایجاد نماید.
4)قاعده «تسامح در ادلّه سنن»، به اين معناست كه سنن و مندوبات با اخبارى ضعيف كه داراى شرايط حجيّت نيستند نيز ثابت مىشود. بنابر این اگر روایاتی در سنن و ثوابِ عملی رسیده باشد، هر چند آن روایت مطابق واقع نباشد، می توان به آن عمل نمود. بر همین اساس، فقها به روایت لیلة الرّغائب، هرچند سندش در اقبال الاعمال، مُرسَل است، و هرچند در اجازه علاّمه حلّی به بنی زهره، چند راوی غیر شیعه در سلسله سند روایت به چشم می خورد، عمل نموده و می فرمایند: ثواب آن به کسی که به جا آورد، می رسد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚡️ نماز پر فضیلت والدین برای شب پنج شنبه
1)رَوَى ابْنُ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْخَمِيسِ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مَرَّةً، وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهَا خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ جَعَلَ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيْهِ، فَقَدْ أَدَّى حَقَّ وَالِدَيْه.(مصباح المتهجد، ج1، ص 255/ جمال الأسبوع،ص 142)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب پنج شنبه، بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار حمد، 5 بار آیة الکرسی، و هر یک از سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس(یعنی معوَّذَتَین) را 5 بار بخواند، و بعد از نماز 15 بار استغفار نماید، و ثواب این نماز را به پدر و مادرش تقدیم کند، حقّ والدین را ادا نموده است.
2)رَوَى ابْنُ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْخَمِيسِ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ يُرْوَى مَرَّةً وَاحِدَةً، وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ جَعَلَ ثَوَابَهُ لِوَالِدَيْهِ فَقَدْ أَدَّى حَقَّ وَالِدَيْهِ، وَ يَقُولُ: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيَّ». فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ أَدَّى حَقَّهُمَا، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا أَعْطَى الشُّهَدَاءَ، وَ إِذَا مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ كَانَ مَلَكٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ مَلَكٌ عَنْ شِمَالِهِ يُشَيِّعُونَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ حَتَّى يَدْخُلَ الْجَنَّةَ، وَ يَنْزِلُ فِي قُبَّةٍ بَيْضَاءَ، فِيهَا بَيْتٌ مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ، سَعَةُ ذَلِكَ الْبَيْتِ كَأَوْسَعِ مَدِينَةٍ فِي الدُّنْيَا سَبْعَ مَرَّاتٍ، ... ، يُعْطِي اللَّهُ تَعَالَى هَذَا الثَّوَابَ لِمَنْ يُصَلِّي هَذِهِ الصَّلَاةَ، وَ يَجْعَلُ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيْهِ، وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ، وَ لَا يُنْقَصُ مِنْ أَجْرِهِ شَيْءٌ، وَ كَتَبَ لَهُ بِكُلِّ رَكْعَةٍ عَشْرَةَ آلَافِ صَلَاةٍ، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى جَسَدِهِ نُوراً، هَذَا جَزَاءُ اللَّهِ لِأَوْلِيَائِه.(جمال الأسبوع، ص 99-100)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب پنج شنبه، بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت 100 بار حمد (و به روایت دیگر یک بار حمد)، 5 بار آیة الکرسی، و هر یک از سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس(یعنی معوَّذَتَین) را 15 بار بخواند، و بعد از نماز 15 بار استغفار نماید، و بگوید: «بار الها! ثواب این نماز را برای پدر و مادرم قرار ده» در این صورت حقّ والدین را ادا نموده است، و خداوند آنچه به شهدا اعطا نموده است، به وی می بخشد، و هنگامی که از صراط عبور می کند، یک فرشته از سمت راست، و یک فرشته از سمت چپ او قرار می گیرند و از جلو، وی را با تکبیر و تهلیل مشایعت می کنند تا آن که به بهشت وارد شود. وی در بهشت به قبه ای سفید فرود می آید. در آن قبّه، خانه ای از زمرّد سبز قرار دارد. وسعت آن خانه، هفت برابر بزرگ ترین شهری از شهرهای دنیاست. ... خداوند این پاداش را به کسی می دهد که این نماز را بخواند و پاداشش را برای پدر و مادر خود قرار دهد. همچنین نظیر این ثواب بدون آن که ذرّه ای کم شود، برای خود وی نیز منظور می شود. خداوند به ازای هر رکعت از این نماز، ده هزار نماز می نویسد، و به ازای هر مویی که در بدن دارد، نوری به او اعطا می کند. این است پاداشی که خداوند برای اولیای خویش تمهید نموده است.
✅ «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🗯 شیعیان و شفاعت اهل بیت علیهم السلام
ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَیْهَقِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیِّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وُلِّینَا حِسَابَ شِیعَتِنَا فَمَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَکَمْنَا فِیهَا فَأَجَابَنَا وَ مَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ اسْتَوْهَبْنَاهَا فَوُهِبَتْ لَنَا وَ مَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَنَا کُنَّا أَحَقَّ مَنْ عَفَا وَ صَفَحَ.
🔸 داود بن سلیمان از حضرت سلطان اباالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود: «چون رستاخیز شود، ما متصدّی حساب شیعیان شویم. پس هر کس بدهی خدایی داشته باشد، ما داوری میکنیم و خدا هم میپذیرد. و هر کس که بدهی مردمی داشته باشد، ما طلب بخشش میکنیم و به ما بخشیده میشود و هر کس به ما بدهکار باشد، ما به عفو و گذشت سزاوارتریم. »
📚 بحارالانوار،جلد۶۵،صفحه ۹۸
🟢ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟢
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
🔥ابلیس حتی در لحظه احتضار نیز از مؤمن دست بر نمیدارد!
✨امام صادق علیه السلام فرمودند: هیچ انسانی نیست مگر اینکه در هنگام مرگ، ابلیس یکی از مأمورین خود را نزد او حاضر میکند تا وی را وسوسه کند و در دینش به شک اندازد و او را به کفر بکشاند! این وسوسه ادامه دارد تا اینکه روح از بدن او خارج شود. اگر ایمان محتضر، سست و عاریهای باشد ابلیس به آسانی آن را از او میگیرد و کافر از دنیا میرود! و اگر محتضر از مؤمنان حقیقی باشد، ابلیس نمیتواند بر او غالب شود و دین و ایمانش را بگیرد.
📙الكافي، ج۳، كتاب الجنائز، ص۱۲۳، باب تلقين الميت، ح۶
📗من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص۱۳۳، ح۳۵۰
🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
◻️▫️#ویدئو_استوری_روزشمار_نیمه_شعبان☀️
🎉 39 روز مانده تا میلاد حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💚
⭐️قَالَ الإمَامُ الصَّادِق علیهالسلام:
مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ في فُسطاطِه..
حضرت امام جعفر الصادق علیهالسلام فرمودند:
هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام از دنيا برود همچون کسی است که در خيمه و معيّت آن حضرت در حال جهاد به سر میبرد.
📚بحار الأنوار، ج: 52، ص:126
🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
حرم
* 💞﷽💞 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 #قسمت_صد_وبیست_وچهارم ✨ وقتی مطمئن شدم خودشون هستن.. فاطمه سا
* 💞﷽💞
📚 رمان زیبای
#هرچی_تو_بخوای 🌈
#قسمت_صد_وبیست_وپنجم ✨
باهم روبوسی کردن.
وحید احوالپرسی میکرد.حال خواهراش رو میپرسید.حرفهاش که تموم شد...
سرشو یه کمی جلو آورد تا بتونه از کنار آقاجون منو ببینه.
آقاجون رفت کنار که وحید اذیت نشه.وحید دوباره دراز کشید و به من نگاه میکرد.چشمهای وحید هم بارونی بود.
تا اون موقع بهت زده نگاهش میکردم.از اینکه وحیدم زنده بود خیلی خوشحال بودم.
آقاجون و مامان رفتن بیرون...
اصلا نمیدونستم باید چکار کنم.وحید به من نگاه میکرد و لبخند میزد،مهربان تر از همیشه.
اشکهام جاری شد.
هیچ کاری نمیتونستم بکنم.فقط ایستاده بودم و نگاهش میکردم.دست چپشو که سرم داشت آورد بالا و سمت من دراز کرد که برم پیشش،بابغض گفت:
_زهرای من.
قلبم داشت می ایستاد.بالاخره حرکت کردم. بالبخند گفتم:
_...بچه بودیم بعضی ها تو صف نانوایی زنبیل میذاشتن که جا بگیرن
ولی نشنیده بودم بعضی ها پاشون رو بدن که تو بهشت برا خودشون جا بگیرن.
لبخند زد.
رسیدم کنار تختش.فقط نگاهش میکردم.گفت:
_حوریه ها دنبالم کردن.
هرچی بهشون گفتم خودم یکی بهتر از شما دارم،قبول نمیکردن.
داشتم از دستشون فرار میکردم پامو گرفتن.منم پامو بهشون دادم که دست از سرم بردارن.
خنده م گرفت.
با اشک چشم میخندیدیم.گفتم:
_خیلی پررویی دیگه....این چه قیافه ایه؟!
خندید و گفت:
_خوب شدم؟
-اگه اینجوری میومدی خاستگاریم اصلا نگاهتم نمیکردم.
-حالا اون موقع که قیافه م خوب بود نگاهم کردی؟
-نه..نکنه اون موقع این شکلی بودی؟!
بلند خندید.
دوباره ساکت بودیم.فقط به هم نگاه میکردیم.گفت:
_فاطمه سادات چطوره؟
-خوبه.
یاد پسرهامون افتادم.یادم افتاد وحید هنوز نمیدونه.گفتم:
_پسرهاتم خوبن.
سؤالی نگاهم کرد.یه کم رفتم عقب. چشمهاش از تعجب گرد شده بود.بعد روشو برگردوند و به پتوش نگاه میکرد.رفتم نزدیکش و گفتم:
_حالا با این پا بازهم میتونی بری مأموریت؟
به خودش اشاره کرد و گفت:
_مأموریت هایی که من میرم آدم سالمو اینجوری میکنه.
بالبخند گفت:
_دیگه موندم رو دستت.
بعد مثل کسیکه تازه چیزی یادش اومده باشه گفت:
_زهرا،واقعا پا و بازو و شکمم نور داشت؟!!!
گفتم:
_برو بابا..من الکی یه چیزی گفتم.فقط خواستم فضا عوض بشه.شما رفتی همونجاهاتو دادی جلو گلوله تقصیر منه؟
خندید و گفت:
_باشه بابا.باور کردم.
یه کم مکث کرد.بعد گفت:
_واقعا بچه مون پسره؟
گفتم:
_کدومشون؟
یه نگاه پر از سؤال بهم کرد.با ذوق پرسید:
_دوقلو؟
با سر گفتم آره.
لبخند عمیقی زد.اشک تو چشمهام جمع شد.گفتم:
_فکر نمیکردم برگردی.فکر نمیکردم لحظه ای بیاد که این خبر بهت بگم.
باخوشحالی گفت:
_دوتا پسر؟
-بله آقا،دو تا پسر.
از خوشحالی نمیدونست چی بگه.
همون موقع یکی از پرستارها اومد تو اتاق...
سر و وضعش به نسبت بقیه بهتر بود.من بالبخند به خانم پرستار نگاه میکردم. وحید به من نگاه میکرد.
پرستار هم به من و وحید و بیشتر به من نگاه میکرد...
تازه معنی نگاههای الان و پرستارها و دکتر توی راهرو رو میفهمیدم.
اصلا به قیافه وحید نمیخورد همسری مثل من یا یه خانم چادری داشته باشه.گفت:
_آقای موحد اونقدر از شما تعریف کردن که همه ما مشتاق شدیم شما رو ببینیم. ولی الان که می بینمتون،میفهمم خیلی چیزها رو نمیشه با حرف بیان کرد.تازه آقای موحد خیلی چیزها رو نگفتن.
-لطف دارید.
-دختره یا پسر؟
بالبخند گفتم:
_پسر.
وحید همونجوری که به من نگاه میکرد گفت:
_دوقلو داریم.
پرستار با ذوق به من گفت:
_عزیزم،مبارک باشه.
-ممنون
وحید گفت:
_خانم پرستار لطف کنید یه صندلی برای خانومم بیارین.
آروم به وحید گفتم:
_دوباره شروع کردی.
پرستار لبخندی زد و صندلی آورد.بعد همونجوری که کارشو انجام میداد، گفت:
_خانم موحد،از دیروز که آقای موحد رو آوردن بخش همش میگفتن خانومم فلان،خانومم بهمان.تایکی ازش تعریف میکرد میگفت خانومم هم همینو بهم گفته.
مثلا غیرتی شدم و گفتم:
_کی،چی گفته؟
پرستار پشتش به من بود.یه دفعه برگشت و گفت:
_هیچی باور کن.بعضی از همکارا همینجوری یه چیزی گفتن...
من با خنده نگاهش کردم.
وحید هم بلند خندید.
فهمید سرکار بوده،لبخندی زد و میخواست چیزی بگه که منصرف شد.کارشو انجام داد و رفت بیرون.
با اخم به وحید نگاه کردم و بالبخند گفتم:
_نمیشه دو روز تنهات بذارم،نه؟
باخنده گفت:
_خب تنهام نذار.
ادامه دارد..
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
* 💞﷽💞
📚 رمان زیبای
#هرچی_تو_بخوای 🌈
#قسمت_صد_وبیست_وششم✨
_خب تنهام نذار
_محمد راست میگفت،شما دیگه خیلی پررویی.
-راستی داداش خوبت چطوره؟
-خوبه.از کارهای جناب عالی فقط حرص میخوره.
بعد احوال باباومامان و بقیه رو پرسید. دیگه نمیتونستم پیشش بمونم...
#باید میرفتم، #نماز میخوندم و از خدا #تشکر میکردم.گفتم:
_من میرم بیرون یه هوایی بخورم.
یه جوری نگاهم کرد که یعنی من که میدونم کجا میخوای بری.گفت:
_هواخوری طبقه پایینه..
برو ولی زیاد تنهام نذارها.از من گفتن بود،دیگه خود دانی.
بالبخند نگاهش کردم و گفتم:
_هی ی ی...محمد
بلند خندید.
از اتاق رفتم بیرون...
وقتی درو بستم انگار یه #باربزرگی رو گذاشتن روی شونه م. روی صندلی کنار در نشستم. آقاجون با یه لیوان آب اومد پیشم.به #احترامش بلند شدم.
بالبخند گفتم:
_آقاجون..چشمتون روشن.
لبخندی زد و گفت:
_چشم شما هم روشن دخترم
-ممنون آقاجون.البته من کلا روشن هستم.(منظورم فامیلم بود)
لبخندش عمیق تر شد و چیزی نگفت.
-مامان کجا هستن؟
-نمازخونه.
-با اجازه تون من میرم پیششون.شما اینجا هستین؟
-آره دخترم برو.مراقب خودت باش.
-چشم.
مامان رو به قبله نشسته بود و دعا میکرد.کنارش نشستم و نگاهش کردم. خیلی گریه کرده بود.
این مدت خیلی اذیت شده بود...
نگاهم کرد....
لبخند زدم.یه دفعه ته دلم خالی شد،نکنه خواب بوده؟!
مامان گفت:
_زهرا،چی شده؟
-مامان،فکر کنم...خواب دیدم...وحید.. برگشته... زخمی بود..
آروم و شمرده حرف میزدم... مامان لبخند زد و گفت:
_نه دخترم.خواب نبود.
واقعا خودش بود. زخمی بود.همونجاهایی که تو گفتی نور داره. بابغض گفت:
_زهرا...پاش.
گفتم
_ولی خیالتون راحت،دیگه مأموریت نمیره.
-واقعا؟!!!
-خودش که اینجوری گفت.بخاطر پاش.
-قربون حکمت خدا برم.دیگه #طاقت_نداشتم بره ولی #نمیخواستم هم مانعش بشم.
حالش رو میفهمیدم...
وحید یه پاشو از دست داد ولی دیگه پیش ما موندگار شد.
مادروحید رفت پیش پسرش...
منم تنهایی خیلی دعا کردم و شکر کردم و نماز خوندم.
وحید یک هفته بیمارستان بود...
حال من خوب نبود و نمیتونستم پیشش بمونم. مادرش و آقاجون و بابا و محمد و علی به نوبت پیشش میموندن.
منم هر روز میرفتم دیدنش. سه ساعتی پیشش میموندم و برمیگشتم.
فاطمه سادات وقتی پدرشو دیداز خوشحالی داشت بال درمیاورد.
با باباش حرف میزد. وحید هم بادقت به حرفهاش گوش میداد و میخندید.
بعد یک هفته چهره ی وحید تقریبا مثل سابق شده بود.
اون موقع هم پرستارها و دکتر بالبخند و تعجب به ما نگاه میکردن.
تا مدت ها مهمان زیاد داشتیم....
میومدن عیادت وحید.همکاراش،دوستاش،اقوام، بچه های هیئت؛خیلی بودن.
یه روز حاجی و همسرش اومدن عیادت وحید. قبلا همسر حاجی رو دیده بودم.خانم خیلی بامحبتی بود.
خودشون بچه نداشتن.وحید خیلی دوست داشتن.به منم خیلی محبت میکردن،مخصوصا بعد از قضیه ی بهار.
حاجی اومده بود که بگه کار وحید تغییر کرده و مسئول جایی شده که من متوجه نشدم...
ولی وحید خیلی تعجب کرد.گفت:
_آخه من،...با این درجه و سن که نمیشه!!!!
حاجی گفت:
_ترفیع درجه گرفتی.
سن هم که مهم نیست. مهم تجربه و پرونده ی کاریه که ماشاءالله تو پر و پیمونشم داری...
کارت از چهار ماه دیگه شروع میشه.تا اون موقع به خانواده ت برس.
به وحید نگاه کردم...
ناراحت بود.حتما #مسئولیتش_سنگین_تر شده..
ادامه دارد...
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 پنجشنبه
🔹 ۲۸ دی / جدی ۱۴۰۲
🔹 ۶ رجب ۱۴۴۵
🔹 ۱۸ ژانویه ۲۰۲۴
🌗 امروز قمر در «برج حمل» است.
✔️ روز مناسبی برای امور زیر است:
امور ازدواجی
خرید وسیله سواری
امور تجاری
رفتن به تفریحات سالم
امور زراعی
ارسال کالا
آغاز درمان
صید
دیدار با مسئولین
ختنه کردن نوزاد
خرید طلا و جواهرات
خرید ملک
جابجایی
امور مشارکتی
افتتاح شغل
درختکاری
🌎🔭👀
👶 زایمان
نوزاد از آفات و بلاها دور باشد و خوش قدم است. انشاءالله
🚘 مسافرت
خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب پنجشنبه)
فرزند عالمی از عالمان شود. انشاءالله
🔹 امروز (هنگام زوال ظهر)
فرزند آقا، سیاستمدار، عاقل و بزرگوار باشد. انشاءالله
🩸 حجامت، خون دادن و فصد
باعث رعشه میشود.
💇💇♀ اصلاح سر و صورت
باعث بلای ناگهانی میشود.
💅 ناخن گرفتن
روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕 بریدن پارچه
روز خوبیست و باعث میشود شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب پنجشنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۶ سوره مبارکه "انعام" است.
﴿﷽ الم یروا کم اهلکنا من قبلهم﴾
خواب بیننده اندک آزردگی ببیند، صدقه بدهد تا رفع شود. ان شاءالله
چیزی همانند آن قیاس گردد.
📿 وقت استخاره
از طلوع فجر تا طلوع آفتاب
از ساعت ۱۲ تا عشاء آخر (وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز پنجشنبه
لا اله الا الله الملک الحق المبین
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۳۰۸ مرتبه «یا رزاق» موجب رزق فراوان میگردد.
☀️ ️امروز متعلق است به
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
اعمال نیک خود را در به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃