◻️▫️#ویدئو_استوری_روزشمار_نیمه_شعبان☀️
🎉 34 روز مانده تا میلاد حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💚
⭐️ عنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عليه السلام یَقُولُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ.
از ابن نباته روایت شده که گفت: شنیدم از حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب عليه السلام که میفرمودند: صاحب این امر، شرید (آواره)، طرید (رانده)، فرید (تک) و وحید (تنها) است.
📚 بحار الأنوار، ج:51، ص: 120
🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
حرم
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 #قسمت_صد_وسی_ودوم✨ داشتم به وحید نگاه میکردم... دلم خیلی بر
* 💞﷽💞
📚 رمان زیبای
#هرچی_تو_بخوای 🌈
#قسمت_صد_وسی_وسوم ✨
طفلکی آقای رسولی،کلا از اینکه اومده بود جلو پشیمان شده بود...
به خانمش نگاه کردم خیلی ناراحت
و نگران به شوهرش نگاه میکرد.رفتم جلو و به وحید گفتم:
_آقاسید،کوتاه بیاین.
با اشاره همسرآقای رسولی رو نشان دادم.
آقای رسولی سر به زیر به من سلام کرد. جوابشو دادم.وحید رفت جلو و بغلش کرد.
آقای رسولی از تعجب داشت شاخ درمیاورد.
وحید گفت:
_رضاجان،وقتی منو جایی جز کار میبینی نه احترام نظامی بذار نه قربان و جناب سرهنگ بگو.
بعد بالبخند نگاهش کرد و گفت:
_بیچاره اون متهم هایی که تو دستگیرشون میکنی.همیشه اینجوری غافلیگرشون میکنی؟ سرم خیلی درد گرفت.
آقای رسولی هم آروم خندید.
وحید بهش گفت:
_فقط با خانومت هستی یا خانواده هاتون هم هستن؟
آقای رسولی گفت:
_فقط خانومم هست.
وحید به من گفت:
_تا من و رضا وسایل رو پیاده میکنیم شما برو خانم آقا رضا رو بیار.
گفتم:
_چشم.
آقای رسولی گفت:
_ما مزاحمتون نمیشیم.فقط میخواستم بهتون کمک کنم.
وحید لبخند زد و گفت:
_خب منم میگم کمک کن دیگه.
بعد زیرانداز رو داد دست آقای رسولی. رفتم سمت خانم رسولی و بامهربانی بهش سلام کردم.
لبخند زد و اومد نزدیکتر.بعد احوالپرسی رفتیم نزدیک ماشین.آقای رسولی داشت به وحید میگفت ما مزاحم نمیشیم و از اینجور حرفها.
وحید هم باخنده بهش گفت:
_مگه نیومدی کمک؟ خب بیا کمک کن دیگه.کمک کن آتش درست کنیم.کمک کن کباب درست کنیم،بعدشم کمک کن بخوریمش.
آقای رسولی شرمنده میخندید.خانمش هم خجالت میکشید.
بیست و دو سالش بود.دختر محجوب و مهربانی بود.
وحید خیلی بامهربانی با آقای رسولی و خانمش رفتار میکرد.
موقع خداحافظی وحید،آقای رسولی رو بغل کرد و بهش گفت:
_من روی تو حساب میکنم.
وقتی داشتیم برمیگشتیم خونه،وحید گفت:
_همسر رضا رسولی چطور بود؟
-از چه نظر؟
-رضا رسولی میتونه بهتر از وحید موحد باشه اگه همسرش مثل زهرا روشن باشه.همسر رضا رسولی میتونه شبیه زهرا روشن باشه؟
-مگه زهرا روشن چقدر تو زندگی وحید موحد اثر داشته؟ شما قبل ازدواج با من هم خیلی موفق بودی.
وحید ماشین رو نگه داشت.صدای بچه ها در اومد.وحید آروم و جدی بهشون گفت:
_ساکت باشین.
بچه ها هم ساکت شدن .وحید به من نگاه کرد
و خیلی جدی گفت:
_اگه تو نبودی من الان اینجا نبودم.الان سرهنگ موحد نبودم.من الان هرچی دارم بخاطر #صبر و #فداکاری و #ایمان تو دارم.. خیلی از همکارهام بودن که تخصص و دانش شون از من #بهتر بود ولی وقتی ازدواج کردن عملا همه ی کارهاشون رو کنار گذاشتن چون همسرانشون #همراهشون نبودن.ولی تو نه تنها مانع من نشدی حتی خیلی وقتها تشویقم کردی...
من هروقت که تو کارم به مشکلی برخورد میکردم با خودم میگفتم اگه الان زهرا اینجا بود چکار میکرد،منم همون کارو میکردم و موفق میشدم.زهرا،تو خیلی بیشتر از اون چیزی که خودت فکر میکنی تو کار من تأثیر داشتی.فقط حاجی میدونست مأموریت های قبل ازدواج و بعد ازدواجم چقدر باهم فرق داشت.
تمام مدتی که وحید حرف میزد،من با تعجب نگاهش میکردم..
ادامه دارد.....
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
* 💞﷽💞
📚 رمان زیبای
#هرچی_تو_بخوای 🌈
#قسمت_صد_وسی_وچهارم ✨
من با تعجب نگاهش میکردم و به حرفهاش گوش میدادم...
وقتی حرفهاش تموم شد،فقط نگاهم میکرد؛نگاه عاشقانه.
ولی من سرمو برگردوندم و به خیابان نگاه میکردم. نمیدونم چه حسی داشتم.وحید حرکت کرد.من ساکت فقط فکر میکردم.گاهی نگاه وحید رو حس میکردم ولی من نگاهش نمیکردم.
با خدا حرف میزدم...
خدایا کمکم کن #مغرور نشم.خدایا کمکم کن تو #امتحان_های_سختی که ازم میگیری سربلند باشم.خدایا #عزت بنده ها دست توئه و ذلیل شدن بنده ها تقصیر خودشون،کمکم کن عزتی رو که بهم دادی حفظ کنم و ذلیل نشم.
بچه ها بخاطر خستگی خیلی زود خوابشون برد.وحید هم مشغول کارهاش بود...
منم از فرصت استفاده کردم و نماز میخوندم.حرفهای وحید خیلی ذهنمو مشغول کرده بود.نمیدونم چقدر طول کشید.صدای سیدمهدی اومد.بلند شدم.وحید پشت سرم نشسته بود و به من نگاه میکرد...
رفتم پیش سیدمهدی.وقتی خوابید گذاشتمش سرجاش.خودم هم همونجا نشستم و فکر میکردم. وحید آروم صدام کرد.نگاهش کردم.
-بیا
رفتم تو هال.رو به روی من نشست.سرم پایین بود.
-زهرا به من نگاه کن.
نگاهش کردم.لبخند زد.
-زهرا،من خیلی دوست دارم..خیلی..من و تو،تو زندگیمون خیلی امتحان شدیم.با #تنهایی،با #باهم بودن،با #بچه هامون، با #جدایی،با #خانواده هامون،با #عشق... زهرا،حالا هم داریم امتحان میشیم..با #مسئولیت..تا حالا از کارم چیزی بهت نگفتم.تو هم همیشه خانومی کردی و چیزی نپرسیدی.ولی الان میخوام یه کم برات توضیح بدم...من قبلا مأموریت های سیاسی و نظامی زیاد داشتم ولی بیشتر کار و مأموریت های من به فرقه های مختلف و گمراه کننده از راه خدا و اسلام مربوط میشد.ما یه گروه بیست نفره بودیم که حاجی مسئول ما بود.کار ما هم توانایی بدنی بالایی میخواست هم ایمان قوی و محکم.من بارها تو شرایطی بودم که اگه کمک خدا و اهل بیت(ع) نبود،گمراه میشدم.
بارها مجبور بودم با دست خالی با کسانی بجنگم که مجهز ترین اسلحه ها رو داشتن.هیچکس از کار من خبر نداشت و نداره،حتی محمد،حتی پدرم.اون پنج ماهی که مأموریت بودم و اصلا باهات تماس نمیگرفتم،مأمورمخفی تو یه فرقه بزرگ بودم.حتی ارتباط من و حاجی هم یک طرفه بود.اون مأموریت اونقدر سخت و خطرناک بود که من حتی احتمال هم نمیدادم زنده برگردم.زنده برگشتنم معجزه بود.
اون کسانی که اومدن خونه مون و شما رو گروگان گرفتن یا اونایی که تهدیدت کردن، انگشت کوچیکه ی کسانی بودن که من باهاشون درگیر شده بودم..زهرا،الان مسئول اون گروه بیست نفره،منم.خیلی از کسانی که تو این گروه هستن،شهید میشن.تغییر نیرو تو این گروه،زیاد اتفاق میفته.طوری که با سابقه ترین شون منم که یازده ساله تو این گروه هستم.هیچ کدوم از همدوره ای های من الان زنده نیستن.منم بارها به ظاهر باید میمردم ولی به خواست خدا زنده موندم...
همه ی همکارهام از اینکه همسرانشون همراهشون نیستن،گله دارن.تمرکز ندارن. من میخوام تو با همسرانشون رابطه داشته باشی تا برای همسران همکارام #الگو باشی.میخوام کمکشون کنی تا همراه شوهراشون باشن.این برای تو هم امتحانه.تا حالا سرباز گمنام امام زمان (عج) بودی.الان میخوام بعضی ها بشناسنت.
سخته،میدونم.همیشه گمنامی راحت تره ولی اینم امتحانه.. درواقع تو باید فرمانده سربازان گمنام امام زمان(عج) باشی.
ساکت شد و به من نگاه میکرد.
-وحید
-جانم؟
-چی میگی شما؟!! من نمیفهمم.
مبهوت بودم.اشکهام میریخت روی صورتم.
-زهرا،من میفهمم چه حالی داری.این امتحان سختیه برای ما.من و تو فقط کنارهم میتونیم سختی ها رو تحمل کنیم.
یادته؟وقتی زینبمون مرد بهم گفتی.خودت گفتی راحتی فقط تو بهشته...زهراجان بهشت جبران میکنم
یه شب همکاران وحید و خانواده هاشون رو شام دعوت کردیم خونه مون...
قبل از اومدن مهمان ها..
ادامه دارد...
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
📢اگر حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام نبود..
✔جناب ابوذر رحمت الله علیه میگوید: حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله به من فرمودند:
*«یا أَباذَرُ! لَوْلا عَلِی ما بانَ الْحَقُّ مِنَ الْباطِلِ وَلا الْمُؤْمِنُ مِنَ الْکافِرِ وَلا عُبِدَ اللَّهُ؛ لِأَنَّهُ ضَرَبَ رُؤُوسَ الْمُشْرِکِینَ حَتّی أَسْلَمُوا وَعَبَدُوا اللَّهَ، وَلَوْلا ذلِکَ لَمْ یکُنْ ثَوابٌ وَلا عِقابٌ، وَلا یسْتُرُهُ مِنَ اللَّهِ سِتْرٌ وَلا یحْجُبُهُ مِنَ اللَّهِ حِجابٌ، وَهُوَ الْحِجابُ وَالسِّتْرُ»*
«ای ابوذر! اگر حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام نبود حقّ و باطل معلوم نمیشد، مؤمن از کافر مشخص نمیشد، و اصلاً خدا عبادت نمیگردید، چون علی علیه السلام بود که گردن سرکردگان شرک را زد تا اسلام آورند و خدا را عبادت نمایند.
اگر چنین نبود ثواب و عقابی نبود.
هیچ پرده و پوششی بین او و خدا نیست، هیچ حجاب و مانعی بین او و خدای تعالی نیست، او خود واسطه و پرده بین خدا و خلق است»
📚 بحار الانوار، ج 40، ص 56؛ تأویل الایات، ص 831؛ تفسیر فرات، ص 370
🟢ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟢
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 سه شنبه
🔸 ۳ بهمن / دلو ۱۴۰۲
🔸 ۱۱ رجب ۱۴۴۵
🔸 ۲۳ ژانویه ۲۰۲۴
🌎🔭👀
🌗 امروز قمر در «برج سرطان» است.
✔️ برای امور زیر خوب است:
خرید رفتن
شروع بنایی
امور تجاری
امور زراعی
قرض و وام دادن و گرفتن
بذرافشانی
درختکاری
کندن چاه و کانال
خرید و فروش ملک و کالا
استحمام
⛔️ ممنوعات
امور ازدواجی
👶 زایمان
نوزاد هرگز فقیر نگردد. انشاءالله
🚙 مسافرت
خوب است.
🌎🔭👀
💑 انعقاد نطفه
فرزند دهانی خوشبو و قلبی مهربان دارد انشاءالله
💇 اصلاح سر و صورت
باعث غم میشود.
🩸حجامت، خون دادن، فصد و زالو انداختن
باعث مشکلات مغزی میشود.
✂️ ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست. باید بر هلاکت خود بترسد.
👕 بریدن پارچه
روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.
به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.
خرید لباس اشکال ندارد.
کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب سه شنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۱۱ سوره مبارکه « هود علیهالسلام» است.
﴿﷽ الا الذین صبروا و عملوا الصالحات﴾
کاری برای خواب بیننده پیش آید که در نظر مردم سخت باشد و چون صبر کند موجب نیکنامی و آرامش ایام عمرش میگردد. ان شاءالله
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تاعشای آخر (وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز سه شنبه
یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۹۰۳ مرتبه «یا قابض» که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
☀️ امروز متعلق است به
#امام_سجاد علیهالسلام
#امام_باقر علیهالسلام
#امام_صادق علیهالسلام
اعمال نیک خود را پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
🛑 امام جواد صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ فرمودند :
👈 به خدا قسم جسد #ابوبکر_🔥 و #عمر_🔥 را از قبر خارج می کنم و آن دو را #میسوزانم👊
👤زكريا بن آدم گفت:
💠 إِنِّي لَعِنْدَ الرِّضَا إِذْ جِيءَ بِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ سِنُّهُ أَقَلَّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِينَ فَضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ بِنَفْسِي فَلَمْ طَالَ فِكْرِكَ فَقَالَ فِيمَا صَنَعَ بِأُمِّي فاطمه أَمَا وَ اللَّهِ لأخرجنهما ثُمَّ لأحرقنهما ثُمَّ لأذرينهما ثُمَّ لأنسفنهما فِي الْيَمُّ نَسْفاً فاستدناه وَ قَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ : ( بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي ) أَنْتَ لَهَا يَعْنِي الْإِمَامَةِ...
🔰 من خدمت #حضرت رضا صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ بودم كه #حضرت جواد صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ را آوردند آن وقت كمتر از #چهار_سال داشت.
دست خود را بر زمين زد و صورت به آسمان بلند نمود مدتى در انديشه بود حضرت رضا صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ فرمودند :
#جانم در چه فكرى چنين فرو رفتهاى⁉️
گفت در فكر ستمى كه به مادرم #فاطمه ﴿؏َـلَیْها السَّلامْ﴾ روا داشتند.
👈 بخدا قسم آن دو ( #ابوبکر_ و #عمر_ ) را خارج ميكنم و #ميسوزانم_ 🔥 و خاكسترشان را به باد ميدهم و به #دريا_ ميريزم.
💠 حضرت رضا صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ او را پيش كشيد و پيشانى مباركش را بوسيد،سپس فرمود پدر و مادرم فدايت تو شايسته #امامتى✅
📚مدینه المعاجز ج 7 ص 325
📚بحار الانوار ج 50 ص 59
@haram110