eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
659 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
از امام صادق نقل شده ایشان فرمود :ناصبی کسی نیست که با ما اهل بیت دشمنی کند چراکه تو پیدا نمیکنی کسی را که بگوید من با محمد و آل محمد دشمنی دارم. بلکه ناصبی آنست که باشما دشمنی کند در حالی که می‌داند که شما مارا دوستدارید و از شیعیان ما هستید. @haram110
         ✴️ دوشنبه 👈6 فروردین / حمل 1403 👈14 رمضان 1445👈25 مارس 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🏴شهادت جناب مختار ثقفی( ۶۷ هجری) 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅ملاقات با بزرگان و علماء و حاکمان. ✅شراکت و امور شراکتی. ✅داد و ستد و تجارت. ✅و طلب علم و حوائج خوب است. 🚘 سفر: مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب و نوزاد دارای کمالات و علاقمند به علم و دانش می باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️خواستگاری عقد و ازدواج. ✳️آغاز معالجه و درمان. ✳️و فروش و تبدیل طلا و جواهرات نیک است. 🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب: مباشرت مکروه و ممکن است فرزند جن زده باشد. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه باعث شادی می شود. 🔴 حجامت: یا در این روز از ماه قمری ، سلامتی در پی دارد. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن). ✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه. ✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر" است. لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم... و از معنای آن استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگویی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
16.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعتیاد به اینترنت کودکان را چکار کنیم ؟ نکات مهم تربیتی @haram110
4_6044175246502663130.mp3
4.27M
. علت شناسی افزایش قند خون بعد از افطار⚠️ اصلی‌ترین موضوع در افزایش قند خون در افراد دیابتیک و سالم چیست؟ روش درست خوردن خرما❗️ اگر کسی روش درست خوردن خرما را بداند میتواند از پرخوری جلوگیری کرده و از خطرات افزایش قند خون دور باشد @meshkatqom 🌿🌸
🛑 به فحاشی نکنید که او را یاری کرده. 🖇 ۱۴رمضان سالروزشهادت مختارثقفی رحمه الله و غفره 🌸 امام باقر صلوات‌الله‌علیه فرمودند: ✅ لاَ تَسُبُّوا اَلْمُخْتَارَ فَإِنَّهُ قَتَلَ قَتَلَتَنَا وَ طَلَبَ بِثَارِنَا وَ زَوَّجَ أَرَامِلَنَا وَ قَسَمَ فِينَا اَلْمَالَ عَلَى اَلْعُسْرَةِ. 🔰مختار را ندهید زیرا او ما خاندان را کشت و برای ما کرد بیوه زنان ما را شوهر داد و در موقع تنگدستی ما را نمود. 📚رجال كشی، ص۱۲۵، ش۱۹۷ 💠 نکته ای که هست اینکه انچه در روایات ما هست مدح فعل مختار در قصاص از قاتلین اهل‌بیت است اما قیام او تایید و مدح نشده‌. الروافض الحيدري @
میلاد مبارک امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) را تبریک عرض میکنم🌹 🟢 اعمال شب پانزدهم ماه مبارک رمضان 1️⃣ غسل امام صادق (علیه السلام) فرمودند : در شب اول ماه رمضان و شب نیمه آن است . بحارالأنوار ، جلد 81 ، صفحه 17 2️⃣ نماز أمیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند : هرکس در شب پانزدهم ماه رمضان ، 4 رکعت نماز (دو نماز 2 رکعتی) بخواند ؛ در رکعت اول هر دو نماز بعد از ، پنجاه بار و در دو رکعت دوم هر دو نماز ، بعد از سوره حمد ، بیست و پنج بار سوره توحید را بخواند ؛ خدا گناهش را در چشم به هم زدنی می آمرزد هرچند به تعداد کف و به تعداد ریگ های و تعداد آسمان و تعداد برگ درختان باشد . بحارالأنوار ، جلد 97 ، صفحه 383 3️⃣ دعا دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شب پانزدهم ماه رمضان عبارت است از : " يَا جَبَّارُ ، أَنْتَ سَيِّدِيَ الْمَنَّانُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الْكَرِيمُ ، أَنْت‏ سَيِّدِيَ الْغَفُورُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الْحَلِيمُ ، أَنْتَ سَيِّدِيَ الْوَهَّابُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الْعَزِيزُ ، أَنْتَ سَيِّدِيَ الْقَدِيرُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الْوَاحِدُ ، أَنْتَ سَيِّدِيَ الْقَائِمُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الصَّمَدُ ، أَنْتَ سَيِّدِيَ الْخَالِقُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الْبَارِئُ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنِّي ، إنَّكَ أَنْتَ الْأَجَلُّ الْأَعْظَمُ " . بحارالأنوار ، جلد 98 ، صفحه 78 و 77 4️⃣ زیارت امام حسین (علیه السلام) امام صادق (علیه السلام) فرمودند : هرکس در یکی از سه شب ماه رمضان ، یعنی شب اول ، شب نیمه و شب آخر ، با حالت و و نزد قبر امام حسین حاضر شود ، گناهان و خطاهایی که مرتکب شده است ، از او می ریزد همانگونه که باد سخت ، برگ های خشکیده را می اندازد ، و در نتیجه آنگونه که مادر وی را زاییده است از گناهان پاک می شود . به علاوه برای او اجری چون اجر کسی که در آن سال به و برود منظور می شود . بحارالأنوار ، جلد 101 ، صفحه 99 اللهم عجل لولیک الفرج
بر شتر سوار جمل بر عمر ماده لعنت بر عایشه آشغال عوضی بی ریخت کثافت لاشی لعنت
حرم
* 💞﷽💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
* 💞﷽💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت77 چند جای دیگر هم توقف می کنیم اما متوجه این رفتار های کیانوش نمی شوم. او برای سرکار رفتن از من خداحافظی کرد اما حالا دور تا دور شهر را دارد می گردد. پیمان هم دست بردار نیست و هر کجا او می رود، او نیز می رود. کیانوشت وی این خانه‌ی اشرافی و قصر مانند ساعت ها رفته و الان که هوا تاریک شده، هنوز برنگشته است. کم کم عصبانی و خسته تر می شوم و غرغرهایم شروع می شود. _من خسته شدم! این همش داره میره مهمونی. برگردیم ما هم! انگار دهانش را بهم دوخته اند. دریغ از یک کلام! بی توجه چشمانش را با پشت دست می مالد و خمیازه‌ی کوتاهی می کشد. سرم را روی صندلی می گذارم و زیر لب آهسته آهسته غر می زنم. آخرین حد توجه اش این است که پایش را کمی جا به جا کند. از این حجم بی خیالی لجم گرفته، انگار من آدم نیستم و به چشمش نمی آیم. در ماشین را باز می کنم که به طرفم برمی گردد. _کجا؟ مثل خودش با درجه‌ی آخر بی خیالی و در عین حال که نگاهش نمی کنم، جواب می دهم:" میرم خونه. شما هر وقت دوست داشتین بیاین. موقع تعقیب گفتی اگه پیاده شم گمش می کنی. من وظیفه مو انجام دادم بقیه‌ش با شما. سرش را مدام تکان می دهد. _بشین الان میریم دیگه! این یارو هم یکم دیگه باید بیاد. _من نمیتونم! از ظهر چیزی نخوردم و گرسنمه. خسته شدم ازین دزد و پلیس بازی! در حالی که سعی دارد خودش را خونسرد نشان دهد، پلک روی پلک می گذارد. _باشه! ولی یکم دیگه صبر کنی تمومه! _آخه چقدر دیگه؟ شما دقیق بگین کی! تا کی خب باید علاف باشیم. این کار خاصی نمیکنه. از لای در باد سوزناکی می خزد. نمیدانم این وقت شب تاکسی گیرم خواهد کرد. با خواهش های غیرمستقیم پیمان می گویم یکم دیگر صبر می کنم. من می نشینم، او قصد رفتن دارد. از ماشین پیاده می شود و سرش را توی ماشین می آورد. _من یکم دیگه برمی گردم. نچی می کنم و استرس مرا می ترساند. با خود می گویم، من می خواستم بروم سرزنشم می کرد حالا که نوبت خودش شده که خوب بلد است جا بزند. _آخه اگه تو این فاصله شما نیومدین و این اومد، من چیکار کنم؟ _شما برو دنبالش من خودمو بهت می رسونم. نگران نباش، قول میدم خیلی دیر نیام. گرچه مخالف هستم اما نظر من چه اهمیتی دارد. فعلا اش را جواب نمی دهم و به تکان ریز دست قناعت می کنم. هر لحظه چشمم به در است و می ترسم باز شود. هزاران فحش در دل به پیمان و کیانوش و هر کسی که مرا توی این کار انداخت می دهم. یکهو در باز می شود و آنچه نباید می شد، شد. برگ های درخت مزاحمم شده اند و نمیتوانم چیزی ببینم. پایم را روی صندلی جلو می گذارم و با غر کفش هایم را به کف ماشین پرت می کنم. با دیدن پیرمردی که در دستش سطل آشغال است نفس راحتی می کشم. سرم را روی فرمان می گذارم و از گوشه‌ی چشم خانه را می پایم. با باز شدن در قلبم فرو می ریزد. پیمان با ساندویچ های در دستش مرا غافلگیر می کند. برای لحظه ای بی هیچ حرف نگاه مان در هم تنیده می شود. لب می گزم و به سختی روی صندلی شاگرد می نشینم. پیمان در کنارم می‌نشیند و ساندویچ ها را به طرفم می گیرد. سرش پایین است و عذر می خواهد که نمی دانسته من از چه خوشم می آید. حسابی ذوق زده می شوم اما آن را تنها در درونم می بلعم. تمام دلخوری هایم با این کارش بر طرف می شود. سرم را پایین می اندازم و آهسته لقمه ام را قورت می دهم. نگاه هایش رهگذری است که به دل می نشیند‌. هنوز از آرامش مان چیزی نگذشته که دوباره صدای در می شود و این بار کیانوش با یک کیف سامسونت خارج می شود. مردی هم با لباس رسمی و کت و شلوار اتو کشیده برایش دولا راست می شود. پیمان ساندویچ را رها می کند و با هیجان لب می زند: _خودشه! خودشه! _چی خودشه؟ کیف؟ تکان های ریز سرش و بعد حرفش که تایید می کند این همان مدارک است پایه های دلم را می لرزاند. ماشین در تاریکی شب و خلوتی خیابان ها به دنبالش می رود. گاه تنها چشمم به رفتگر هایی می خورد و با جاروی بلند خود بر سینه‌ی خیابان و کوچه جارو می زنند. اشتهایم کور می شود و تمام وجودم می شود یک جفت چشم که هر سو ماشین مدل بالای کیانوش می رود، آن هم دنبالش به حرکت در می آید. طولی نمی کشد که جلوی یک خانه‌ی لوکس دیگر می ایستد. این خانه به چشمم آشنا می زند و یکهو یادم می افتد خانه‌ی خود کیانوش است. این خانه را همان وقت ها که با آن ها معاشرت داشتیم دیدم. _این خونه‌ی خودشه. فکر کنم دیگه کار امروزش تمومه. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی (آیه)