eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
632 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌑 روز سیزدهم ماه جمادی الاخری ،  روز وفات حضرت فاطمه امّ البنین علیهاالسلام حجّة الاسلام علی ربانی خلخالی در کتاب «امّ البنين، النّجم السّاطع في مدينة النّبيّ الامين» به نقل از سید مهدي سويج  در کتاب «امّ البنین سیدۀ نساء العرب» می نویسد: مرحوم علّامه سیّد محمّد باقر قره باغی همدانی در کتاب «کنز المطالب» که در تاریخ ۱۳۲۱ هجری قمری نگارش یافته است ، در موضوع سال و روز وفات حضرت فاطمه کلابیّه علیها السلام ، معروف به  امّ البنین ، به نقل از کتاب  اختیارات ، حدیثی از اعمش نقل می کند که گفت: روز جمعه سیزدهم جمادی الاخری بر حضرت زین العابدین علیه السلام وارد شدم. ناگهان فضل فرزند حضرت عبّاس علیه السلام وارد شد و در حالیکه گریه می گرد ، گفت: جدّه ام ، امّ البنین علیها السلام ، از دنیا رفت. شما را به خدا ببینید چطور این روزگار فریبکار ، خاندان کساء را در یک ماه دوبار عزادار کرد. مرحوم قره باقی در ادامه می نویسد: پس از چندی ، از خبر دیگری مندرج در حاشیه کتاب «وقایع الشّهور و الأیّام » تالیف محمد باقر خراسانی بیرجندی اطلاع یافتم که به نقل از اعمش نوشته بود: ام البنین علیهاالسلام در سیزدهم جمادی الاخری و در سال ۶۴ هـ.ق وفات یافت و در قبرستان بقیع دفن گردید. توجه: منظور از دو بار عزا ، عزای  شهادت حضرت صدّیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها در سوم جمادی الاخری، و دیگری عزای فاطمه امّ البنین علیهاالسلام است. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👌🌑 سروران و دوستان گرامی!                                                   به اطلاع می رساند که سایت الکفیل، برای زیارت حضرت امّ البنین علیهاالسلام در مدینه منوّره، ثبت نام می کند. لذا با ثبت نام در آدرس زیر، آن بانوی مکرّمه را در سالروز وفاتش در سیزدهم جمادی الاخری، به نیابت از مولایمان، حضرت ولیّ عصر علیه السلام زیارت نماییم: https://alkafeel.net/zyara/ توجّه: یک نفر به نیابت از ثبت نام کنندگان، در کنار قبرستان بقیع، آن بانو را زیارت می کند، و سپس اتمام زیارت به تمامی ثبت کنندگان اعلام می گردد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😢 چرا امیرالمؤمنین علیه السلام با امّ البنین علیهاالسلام ازدواج نمود؟ مرحوم شیخ محمّدمهدی حائری در «معالی السّبطین» می نویسد: قال مولی آقا الدّربندی رحمه الله فی «أسْرارالشهادة»: اَقْبَلَ زُهَیْرُ بْنُ القَیْنِ اِلَی عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عَقیلٍ وَ قالَ لَهُ: یا اَخی! ناوِلِنِی الرّایَةَ . فَقالَ عبدُالله: أ تَرَی فِیَّ قُصُوراً فی حَمْلِها؟ فَقالَ: لا، وَلکِنْ لی حاجةً اِلَیها، فأخَذَ الرّایَةَ وَ أقبَلَ، وَ فی یَدِهِ رایةٌ حَتَّی وَقَفَ العبّاسَ، وَ قالَ: یَابْنَ امیرالمؤمنین! اُریدُ أن اُحَدِّثَکَ بِحَدیثٍ وَعَیْتُهَ، فَقالَ: إعْلَمْ یا أبَاالفضل! إنَّ أباکَ أمیرَالمُؤمنینَ لَمّا أرادَ أنْ یَتَزَوَّجَ بِأُمِّکَ اُمِّ البَنین، بَعَثَ إلی اَخیهِ عَقیلاً وَ کانَ عارِفاً بِأنْسابِ الْعَرَبِ. فَقال: یا أخی! اُریدُ مِنْکَ أنْ تَخطُبَ لی إمْرأةً مِنْ ذَوِی الْبُیُوتِ وَ الْحَسَبِ وَ النَّسَبِ وَ الشَّجاعَةِ لِکَیْ أُصیبَ مِنْها وَلَداً یَکُونُ شُجاعاً عَضُداً یَنْصُرُ وَلَدِیَ الحُسَینَ علیه السّلام لِیُواسِیَ بِنَفْسِهِ فِی طَفِّ کربلا، وَ قَدِ ادَّخَرَکَ اَبُوکَ لِمِثْلِ هذَا الْیَومِ، فَلا تُقَصِّرْ عَنْ حَلائِلِ اَخیکَ وَ عَنْ اَخَواتِکَ. قالَ: فَارتَعَدَّ العَبّاسُ وَ تَمَطَّی فی رکابَیْهِ حَتَّی قَطَعَهُما وَ قالَ: یا زُهَیر! أتُشَجِّعُنی فی مِثلِ هذَا الْیَومِ؟ وَاللهِ لَأُرِیَنَّکَ شَیئاً ما رَأیْتَهُ قَطُّ. (معالی السبطین، ج1، ص428-429) مرحوم ملاّ آقا دربندی در «اسرار الشّهادة» می نویسد: روز عاشورا زهیر بن قین نزد عبدالله بن جعفر بن عقیل آمد و گفت: برادرم! پرچم را به دست من ده. عبدالله گفت: مگر من در حمل آن کوتاهی کرده ام؟ زهیر گفت: خیر، ولی به آن نیاز دارم. پس پرچم را گرفت و نزد حضرت عبّاس علیه السلام رفت و عرض کرد: ای فرزند امیرالمؤمنین! می خواهم حدیثی برایت نقل کنم. ای اباالفضل، بدان! قبل از آن که پدرت امیرالمؤمنین علیه السلام با مادرت امّ البنین علیهاالسلام ازدواج کند، برادرش عقیل را خواست، و عقیل کسی بود که از انساب عرب، کاملاً آگاهی داشت. پس به عقیل فرمود: برادرم! می خواهم زنی را برای من خواستگاری کنی که از خاندانی شریف و با حسب و نسب و معروف به شجاعت باشد تا از او فرزندی به دنیا آید که شجاع باشد و بتواند فرزندم حسین را در کربلا یاری کند و جانش را فدای او نماید. پس زهیر عرض کرد: (ای اباالفضل!) پدرت تو را برای چنین روزی خواسته بود، پس در دفاع از همسران برادرت و برادرانت کوتاهی نکن. در این هنگام حضرت عبّاس علیه السلام با شنيدن اين سخن به جوش آمد و چنان پا در ركاب زد كه تسمه ركاب پاره شد و فرمود: اى زهير! آيا با اين سخن مى خواهى به من جرأت دهى؟! سوگند به خدا، فداكارى خود را به گونه اى ابراز كنم كه هرگز نظيرش را نديده باشی. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😢 عزاداری و گریه های حضرت امّ البنین علیهاالسلام 1)  مرحوم مقرّم در «کتاب العبّاس» می نویسد: إنَّ أُمَّ الْبَنینَ رَأتْ أمیرَ المُؤْمِنینَ علیه السلام فِی بَعْضِ الأیَّامِ أجْلَسَ أبَا الفَضْلِ علیه السلام عَلَى فَخِذِهِ، وَ شَمَّرَ عَنْ ساعِدَیهِْ، وَ قَبَّلَهُمَا وَ بَكَى، فَأدْهَشَهَا الْحالُ لِأنَّها لَمْ تَكُنْ تَعْهَدْ صَبِیّاً بِتِلْكَ الشَّمائِلِ العَلَوِیَّةِ یَنْظُرُ إلَیْهِ أبُوهُ وَ یَبْكِی مِنْ دُونِ سَبَبٍ ظاهِرٍ، وَ لَمَّا أوْقَفَهَا أمیرُ الْمُؤمِنینَ علیه السلام عَلَى غامِضِ القَضاءِ، وَ ما یُجْرَی عَلَى یَدَیْهِ مِنَ القَطعِ فِی نُصْرَةِ الحُسَینِ علیه السلام، بَكَتْ وَ أعْوَلَتْ وَ شارَكَهَا مَنْ فِی الدّارِ فِی الزُّفْرَةِ وَ الحَسْرَةِ، غَیْرَ أنَّ سَیِّدَ الأوْصِیاءِ بَشَّرَها بِمَكانَةِ وَلَدِهَا العَزیزِ عِنْدَ اللّهِ جَلَّ شَأنُهُ، وَ ما حَباهُ عَنْ یَدَیْهِ بَجَناحَیْنِ یَطیرُ بِهِما مَعَ المَلائِكَةِ فِی الْجَنَّةِ، كَما جَعَلَ ذلِكَ لِجَعْفَرِ بْنِ أبی طالِبٍ. (کتاب العباس، ص 75) روزی امّ البنین علیهاالسلام مشاهده کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام، اباالفضل علیه السلام را بر ران خود نشانده، آستینش را بالا زده، دو دستش را می بوسد و گریه می کند. این کار، امّ البنین را به وحشت انداخت، زیرا وی سراغ نداشت که پدری بچه ای را با آن شمائل علوی، این گونه دلجویی کند که به وی بنگرد و بدون دلیلی واضح بگرید. امّا وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام وی را به قضای الهی، و قطع شدن دستان وی در راه نصرت حسین علیه السلام آگاه کرد، با صدای بلند گریه کرد و کسانی که در خانه بودند نیز با حسرت و آه سوزان با وی همراهی کردند. البته سیّد اوصیا، مقام فرزند عزیزش را نزد خداوند متعال به امّ البنین بشارت داد و فرمود که خداوند به ازای دو دستش، دو بال به وی می دهد که می تواند در بهشت همراه با فرشتگان پرواز نماید، همان گونه که دو بال برای جعفر بن ابی طالب علیه السلام قرار داده است. 2)  عَنْ جَابِرٍ عَنْ أبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: كَانَتْ أُمُّ الْبَنِينَ أُمَّ هَؤُلَاءِ الْأرْبَعَةِ الْإِخْوَةِ الْقَتْلَى تَخْرُجُ إِلَى الْبَقِيعِ فَتَنْدُبُ بَنِيهَا أشْجَى نُدْبَةٍ وَ أحْرَقَهَا فَيَجْتَمِعُ النَّاسُ إلَيْهَا يَسْمَعُونَ مِنْهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ يَجِي‏ءُ فِيمَنْ يَجِي‏ءُ لِذَلِكَ فَلَا يَزَالُ يَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ يَبْكِي. (بحارالأنوار،ج 45، ص 40) حضرت باقر علیه السلام فرمود: امّ البنین علیهاالسلام، مادر چهار برادرِ به شهادت رسیده، به بقیع می رفت و بر فرزندانش به شدیدترین و سوزاننده ترین وجه می گریست و زاری می کرد. پس مردم پیرامون او جمع می شدند و سخنانش را می شنیدند. مروان هم از جمله کسانی بود که می آمد و همواره گریه و زاری او را می شنید و می گریست. 3)  این اشعار از امّ البنین علیهاالسلام در مرثیه حضرت اباالفضل علیه السلام و دیگر فرزندانش نقل شده است: یَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ کَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ النَّقَدِ       وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ ای کسی که عبّاس را دیدی که در میدان نبرد، جولان نموده و چون جنگاوران حمله می کرد، و فرزندان حیدر، هم چون شیران بالدار پشت سرش بودند. أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ          وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ لَوْ کَانَ سَیْفُکَ فِی یَدِیْکَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ به من خبر رسیده که ضربت بر سر فرزندم رسید در حالی که دست نداشت. وای بر من! چه مصیبتی بر شیربچّه ام رسید که ضربت عمود بر سرش وارد آمد. (عبّاسم! من تو را می شناسم) اگر شمشیر در دستت بود، کسی جرئت نمی کرد به تو نزدیک شود. این اشعار نیز از امّ البنین علیهاالسلام نقل شده است: لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ             تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ ای زنان! بعد از این مرا با لقب امّ البنین نخوانید، زیرا مرا یاد شیران بیشه می اندازید. کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ            وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ به سبب پسرانی که داشتم، امّ البنین خوانده می شدم، ولی اکنون برایم فرزندی باقی نمانده است. أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى              قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ چهار پسر، مانند کرکسان کوهسار داشتم که آنها را هدف تیر قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع نمودند. تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ          فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعاً طَعِینَ بر سر نعش آنها نیزه ها به هم افتاد و همگی از ضرب نیزه به زمین افتادند. یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا          بِأَنَّ عَبَّاساً قَطِیعُ الْیَمِینِ ای کاش می دانستم این خبر درست است که گفته اند دست راست پسرم عبّاس، قطع شده بود؟! (منتهی الآمال، ج1، ص465)
😥😥روضه حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود: امشب برویم در خانه قمر بنی ‌هاشم علیه السلام، باب الحوائج إلی الله، علمدار سید الشهداء علیه السلام. تا وقتی‌كه امام حسین علیه السلام او را داشت، هیچ غم و غصّه‌ای نداشت. به رفتن او كمر امام حسین علیه السلام شكست، پشت امام حسین علیه السلام شكست. وقتی از سر نعش ابوالفضل علیه السلام برگشت، دیدند زار زار گریه می‏كند. آرام آرام می‏گوید: «الآن انكسر ظَهري و قلَّتْ حيلَتي و انقطع رجائي.» اباالفضل! برادرم! خيـز و بر گردن گرگان فكـن از كمنـد بيش از اين ‌بي‌كس و بي‌يار حسيـن‌ را مپسند چه شد آن دست بلنـدي كه بـه آواز بلند دعوي ‌ات بـود كـه مـن بازوي حيـدر دارم می‌دیدند مادرش نشسته است، عیالش نشسته است، پسرش نشسته است. مادر اباالفضل، پسر ابالفضل را روی دامن می‏گذاشت. خدا قسمت همه شما كند، مدینه بروید. در بقیع یک جایی است كه ام‌البنین علیهاالسلام می ‏آمده و آنجا روضه‌ خوانی می ‏كرده ‏است. بچّه اباالفضل علیه السلام را روی دامن می ‏نشانده، نگاه به صورتش می ‏كرده، زار زار اشک می ‏ریخته است. یک چند تا شعر هم می ‏خوانده ‏است: لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ می‏گفت: مردم دیگر بعد از این من را امّ‌ البنین نخوانید. مرا به یاد شیرهایم نیاندازید. یک وقتی من را ام ‌البنین می‏ گفتند كه چهار پسر داشتم. الآن بچّه‌ هایم همه زیر خاک هستند. یا الله! به حق سقای بی دست، فرج امام زمان علیه السلام را همین ساعت اصلاح بفرما. (سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس دهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511043.mp3
4.74M
🌑 روضه حضرت ام البنین علیهاالسلام- آقایان حاج قاسم ابراهیمی مجد و حاج مهدی صدقی ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌑ماجرای خواب حضرت ام البنین علیهاالسلام- حجةالاسلام بندانی نیشابوری ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌑ملاقات حضرت ام البنین با حضرت زینب علیهماالسلام در مدینه منوره- حجةالاسلام معاونیان ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511049.mp3
14.81M
🌑روضه حضرت امّ البنین علیهاالسلام- حاج حسن خلج ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511050.mp3
37.6M
🌑سخنرانی حجت الاسلام بندانی نیشابوری در شب وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام در سال ۱۴۳۸ قمری ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511051.mp3
4.24M
🌑 ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام با ام البنین علیهاالسلام- حجةالاسلام بندانی نیشابوری ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌑روضه ام البنین علیهاالسلام به زبان آذری- کریم زینال زاده ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511053.mp3
7.87M
🌑روضه حضرت ام البنین علیهاالسلام- مرحوم مصطفی خبازیان ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511054.mp3
24.1M
🌑 سخنرانی حجةالاسلام معاونیان در روز وفات حضرت امّ البنین علیهاالسلام- هیئت عسکریین علیهماالسلام-1396 هجری ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر ادب- محمدرضا لبانی ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511071.mp3
5.71M
از مادرت، امّ البنین هرچی می خوام می گیرم- محمود کریمی ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511069.mp3
14.51M
🌑سخنرانی حجت الاسلام احمدی اصفهانی در شب وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام در سال ۱۴۳۸ ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511071.mp3
5.71M
از مادرت، امّ البنین هرچی می خوام می گیرم- محمود کریمی ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
‍ ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 📜 پاسخ قرآن کریم به شبهه طول عمر حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف 🔺 جوابی از قرآن کریم برای طول عمر حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف 📖 «وَ إنَّ یُونُسَ لَمِنَ المُرسَلینَ * إذ اَبَقَ إلی الفُلکِ المَشحُونِ  * فَساهَمَ فَکانَ مِنَ المُدحَضِینَ * فَالتَقَمَهُ الحُوتُ و هو مُلیمٌ *  فَلولا أنَّهُ کان مِنَ المُسَبِّحین * لَلَبِثَ فی بَطنِه إلی یَومِ  یُبعَثُون» 📖 از رسولان (ما) است(به  خاطر بیاور) زمانی را که به سوی کشتی پر(از جمعیت و بار) فرار کرد و با  آنها قرعه افکند و (قرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد(او را به دریا  افکندند) و ماهی عظیم او را بلعید، در حالی که مستحق سرزنش بود و اگر او از  تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند!‌ (139 تا 144 سوره مبارکه صافّات) ✅ خدایی که می تواند حضرت یونس سلام الله علیه را در شکم ماهی تا روز قیامت بدون آب، غذا و هوا زنده بدارد، می تواند حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف را در روی زمین تا وقت ظهور ایشان که از قیامت چندین مرحله بلکه چندین هزار سال کمتر است، زنده نگاه دارد. ⁉️❓حال سوال اینجاست ، وقتی حضرت یونس علیه‌السلام هزاران سال می تواند تا قیامت زنده بماند چطوری حضرت امام زمان ارواحنا فداه نمی‌توانند زنده بمانند و این قدر طول عمر داشته باشند‼️❗️ ⬇️ حضرت سیدالساجدین علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام نیز در این باره می‌فرمایند:: 💠 حدثنا محمد بن أحمد الشيباني رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن أبي عبد الله الكوفي عن موسى بن عمران النخعي عن عمه الحسين بن يزيد النوفلي عن حمزة ابن حمران عن أبيه حمران بن أعين عن سعيد بن جبير قال سمعت سيد العابدين علي بن الحسين عليهما السلام يقول في القائم سنة من نوح عليه السلام وهي طول العمر 🔵 سعيد بن جبير مي گويد از حضرت امام زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام شنيدم که فرمود: در قائم (علیه‌السلام) نشانه‌ای از است و آن طول عمر می‌باشد. 📓 كمال الدين ج 2 ص524  باب ما جاء في التعمير (اسکن آن پیوست خواهد شد) ✅ همان طور که مشاهده می کنید امام معصوم علیه السلام برای اثبات طول عمر حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف ایشان را با حضرت نوح علیه‌السلام قیاس فرمودند تا بیان نمایند وقتی حضرت نوح علیه‌السلام 1450 سال عمر نموده این مسئله استبعاد عقلی ندارد که دیگران هم بتوانند این عمر طولانی را داشته باشند ، لذا وقتی خداوند یک پیامبر خود را 1450 سال عمر با عزت عنایت نماید پس به طریق اولی برای کسی که از انبیاء است طول عمر چنین نیز عطاء خواهد نمود ؛ در نتیجه وقتی دیگران توانسته اند این مقدار عمر نمایند چطور برای حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف دور از عقل باشد که این عمر طولانی را دارد؟ ⁉️❓‼️ ⚫️ظهور - ان شاء الله  - خیلی نزدیک است⚫️ الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم                    یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر              ولــــــی الله است..
🌎🥀🍂 🥀 ❇️ تقویم نجومی 🗓 یکشنبه 🔺 ۲۵ آذر/ قوس ۱۴۰۳ 🔺 ۱۳ جمادی الثانی ۱۴۴۶ 🔺 ۱۵ دسامبر ۲۰۲۴ 💠 مناسبت‌های دینی و ملی 🖤 ‌ سلام‌الله‌علیها 🌷 روز تکریم مادران و همسران شهدا 🌎🔭👀 🌓 امروز قمر در «برج جوزا» است. ✔️ برای امور زیر نیک است: سفره حضرت علیهاالسلام دیدار با مسئولین امور آموزشی دعا و زیارت آغاز نگارش نوره مالیدن ارسال کالا خرید کالا 🌎🔭👀 👼 زایمان مناسب نیست. 🚘 مسافرت همراه صدقه باشد 💞 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب یکشنبه) دلیلی بر نهی یا استحباب نیست. 🌎🔭👀 💇 اصلاح سر و صورت خوب نیست. 🩸حجامت،خون‌دادن،فصد،زالو انداختن موجب سلامتی می‌شود. 💅 ناخن گرفتن روز مناسبی نیست. موجب بی‌برکتی در زندگی می‌گردد. 👕 بریدن پارچه روز مناسبی نیست. موجب غم و اندوه شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. این حکم شامل خرید لباس نیست. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب یکشنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۱۳ سوره مبارکه رعد است. ﴿﷽ یسبح الرعد بحمده...﴾ چیزی باعث ملال خاطر خواب بیننده، گردد. صدقه دهد تا برطرف شود. مطلب خود را بر این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا مغرب 📿 ذکر روز یکشنبه «یا ذالجلال و الاکرام» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه «یا فتاح»، موجب فتح و نصرت یافتن می‌گردد. ☀️ ️روز یکشنبه متعلق است به: 💞 حضرت‌علی علیه‌السلام 💞 حضرت‌فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز یکشنبه پایان می‌یابد. 📚 تقویم همسران سلامتی و تعجیل در فرج علیه‌السلام صلوات «اَللّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ» 🌎🥀🍂
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حرم
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حرمت_عشق 💞 قسمت ۵۶ یوسف_ باشه.
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞 قسمت ۵۷ _ولی من جهیزیه ام نصفه س _خب پس به مامان میگم با مادر(طاهره خانم) هماهنگ کنه. جلسه ای که گذاشتیم اونجا میشینیم باهم حرف میزنیم. خوبه؟! ریحانه_ چشم نیمه دوم تیرماه شد.جلسه گذاشته شد. یوسف و پدر و مادرش به خانه عمومحمد رفته بودند.این بار غیر از پدر و مادر عروس و داماد، کسی در مجلس حضور نداشت. یوسف گل و شیرینی گرفت. با یک شاخه گل رز آبی.گل را به طاهره خانم داد. شیرینی را به عمو محمد و تک شاخه گل را به دلبرش.از لحظه اول تا آخر جلسه ریحانه گل رز را گرفته بود. می بویید. و باچشم از مردش میکرد. همه حرفها را گفتند.تاریخ عقد و عروسی هم مشخص کردند. 💞سوم شعبان عقد و چهارم شعبان ازدواج. به درخواست ریحانه، بقیه کارها را به عروس و داماد سپرده شد.. اما از بزرگترها، راهنمایی و کمک بگیرند. همه موافق بودند. از صبح روز بعد، کارها را شروع کردند. تالار....تالاری بود که در عین سادگی بسیار زیبا بود. قسمت زنانه و مردانه تالار از هم جدا بود. حتی درب ورودی هم فاصله زیادی داشت. و حسن تالار این بود که درب ورود و خروج خدمه قسمت بالای تالار بود.ریحانه نقشه ها داشت. فیلمیردار.....ریحانه به دوستش، فاطمه، گفته بود که فیلمبردار مجلسشان شود. خنچه عقد.....خودش درست کرده بود.١٢ قوی سفید خرید. که ٨ قو بزرگ و ۴قو کوچک بود. همه را تزیین کرد. رنگ کرد و با عشق تک تک چیزها را در پشت هر قو جا میداد. 🌸قوی اول را پشتش رحلی گذاشت با نگینهای نقره ای و طلایی تزیین کرد. مخصوص قرآن کریم. 🌸قوی دوم مهر تربت. درخت نخلی مصنوعی و کوچک، ۵سانتی درست کرد.پای درخت خاک ریخت. دو مهر تربت کربلا زیر درخت گذاشت. 🌸یک قو شاخه نبات. ١٨شاخه نبات را (به تعداد طول عمر حضرت زهرا سلام‌الله‌ علیها) بصورت آبشار چسباند. 🌸یک قو نقل و سکه. ١۴ نقل و ١۴سکه را (به تعداد ١۴معصوم) بصورت قلب درآورد و بر پشت قو، سوار کرد. 🌸یک قو فندق و گردو. ٣٣ گردو و ٣٠فندق (جمعا ۶٣ به تعداد مدت عمر پیامبر اکرم.ص.) رنگ طلایی زد.ماهرانه چید و بر پشت قو چسباند. 🌸یک قو بادام. ١٢بادام (به تعداد ١٢ امام) را تک تک رنگ نقره ای زد. با اکلیل تزیین کرد. و پشت قو سوار کرد 🌸یک قو آب مصنوعی با گلهای محمدی. گلهای محمدی را با نام یوسف و ریحانه، روی نخی چسباند و آرام روی آب گذاشت. 🌸یک قو سبزی. سبزی ها (تره، ریحان، شاهی،نعناع، تربچه، پیازچه از هرکدام ٢عدد) به شکل خانه درآورده بود. ۴قوی کوچک را به طرزی ماهرانه رنگ یاسی زد با مروارید تزیین کرد. ❤️دوقو را قرینه هم درست کرد برای جاشمعی. ❤️یک قو سیب. یک عد سیب قرمز به نیت وحدانیت خدا. ❤️یک قو عسل و ماست. زیرش را تزئین کرد. کاسه بلوری کوچکی گذاشت. که عسل و ماست را درآن بریزد. جزئیات سفره عقدشان،تمام شده بود.حالا وقت چیدن سفره بود. با دوستش فاطمه، و خواهرش مرضیه، سفره را با سلیقه چیدند. خیلی خوب شده بود.مدام مادرش او را تحسین میکرد. اما نمیخواست به یوسف بگوید که چه کرده، گرچه حدس برای او سخت نبود اما دوست داشت لحظه ای که پای سفره مینشینند، عکس‌العمل عشقش راببیند. وقت محضر......را یوسف گرفت و مکانش را ریحانه انتخاب کرد. ادامه دارد... ✨✨💚💚💚✨✨ ✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار 💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞 قسمت ۵۸ وقت محضر.....را یوسف گرفت و مکانش را ریحانه انتخاب کرد.محضری زیبا و شیک در انتهای کوچه، و ساعت آن را، زمانی گذاشت که کوچه خلوت بود. اینطور دید کمتری داشت احیانا اگر نامحرمی از آنجا رد میشد! ریحانه درفکر این بود چطور میتواند از لحاظ مالی به مردش کمک کند.پس مراقب بود که کمتر به خرج بیافتد.که نگران نباشد.که زیر بار نرود. و اقتدار مردش زخم نشود. دربی را که مختص خدمه ها بود.برای رفت و آمد یوسفش و البته عاقد. در نظر گرفت. اینطور هم خودش راحت تر بود و هم همسرش. و از عاقد خواسته بودند بیاید تالار خطبه ای سوری بخواند برای گرفتن فیلم. با اجازه مدیرتالار، نزدیک درب، جایگاه درست کرد. و قصد داشت سفره را هم همانجا بیاندازد. چون با این کار، به راحتی صدای بله گفتن عروس مشخص بود.بدون نیاز به میکروفن. که همه مردان صدای بله او را بشنوند. و فقط یک درب میان عروس و داماد و عاقد میبود. 💙گرچه ریحانه نظر آخر را میداد اما حرف دل یوسفش بود.و گرچه تمام مخارج را یوسف میداد اما فکر نمیکرد این هزینه ها چیزی بود که محاسبه کرده بود. آرایشگاهی.....انتخاب کرد که هم کارش خوب بود. هم مکانش خلوت بود. و هم آرایشگرش را میشناخت. نیمی از جهیزیه....را قبلا خریده بودند.نیم دیگر را به پیشنهاد طاهره خانم خودشان میبایست بخرند. لباس عروسی....انتخاب کرد که درعین زیبایی و سادگی اصلا پوشیده نباشد. اما ، ، داشت. با که یوسفش برای او خریده بود. با اینکه بود، بود و . و جلو چادر، نیم متر انتهایی،را بود که وقتی چادر به سر میکند و از آرایشگاه بیرون میاید، باهر تکانی، باهر بادی، چادرش تکان نخورد. کارت هایی.....که سفارش داده بودند.خام بود. ریحانه خودش با قلم خوشنویسی نوشت اسمهایشان را. و بعد از خشک شدن، درون پاکتش میگذاشت. هر روز از صبح تا آخرشب، در تکاپو بودند. برای خرید، سفارش و هماهنگی. گرچه یوسف ذوق داشت. و فقط میخندید و شوخی میکرد.اما غمی بزرگ در دلش بود! بجز خانواده و فامیلهای خودش، همه به او کمک میکردند.حتی رفقای هیئتی اش. اما پدر و مادرش هیچ کاری برایش نمیکردند. هیچ قدمی.!! این را ریحانه خوب حس میکرد. خوب میفهمید. شیطنتی میکرد تا روحیه عشقش برگردد، اما زیاد موفق نمیشد. یوسف در بین کارهای عروسی، مقدمات رفتنش به شیراز و حتی هماهنگی با دوست صمیمی عمومحمد (حاج حسن) را انجام میداد.. خرید حلقه،....ریحانه،حلقه ای ساده طلا برای خودش، و حلقه ای پلاتین برای مردش پسندید. که هم زیبا بود هم ست هم بود کت شلوار دامادی....هرچه یوسف میکرد که ساده ترینش را بردارد، بانویش نمیگذاشت! درست مثل لباس عروس. بقیه کارها را با ذوق و شوخی کردن انجام میدادند. اما به ناگاه یوسف در سکوتی عمیق میرفت....ریحانه تصمیمش را گرفت. مربی بود. یوسف خودش گفته بود. دوباره باید روحیه میداد.نمیخواست و نمیتوانست، مردش را دلگیر ببیند. از خرید برمیگشتند... ادامه دارد... ✨✨💚💚💚✨✨ ✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار 💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚
ای ولی عصــــــــر و امام زمان ای سبــــب خلقت کون و مکان حجّت حــق حامیِ دین العجل شیعه گـــــــــرفتارُ ببین العجل ای بـــــــــه ولای تـــو تولّای ما مهـــــــر تـــــــو آیینهٔ دلهای ما تا تـــــو ز ما روی نهان کرده‌ای غم بـه دل پیر و جوان کرده‌ای ما که نداریم به غیر از تو کس ای شه خوبان تو به فریاد رس جهت سلامتی و تعجیل در فرج موفور السّرور ولیّ امر مسلمین جهان، یگانه وارث غدیر، آقا صاحب العصر و الزّمان، حضرت بقیّة اللّه الاعظم، مهدی موعود، عجّل اللّه تعالیٰ فرجه الشّریف، صلوات بر محمّد و آل محمّد🌷