#محبوبيت #يوسف عليهالسلام و #آرامگاه او
حضرت يوسف عليهالسلام به قدرى محبوبيت اجتماعى پيدا كرده و عزت فوق العادهاى نزد مردم مصر داشت كه پس از فوتش بر سرَ محلِّ به خاك سپاريش نزاع شد.
هر طايفهاى مىخواست جنازه يوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مايه بركت در زندگىشان باشد. بالاخره رأى بر اين شد كه جنازه يوسف را در رود نيل دفن كنند، زيرا آب رود كه از روى قبر رد مىشود، مورد استفاده همه قرار مىگرفت و با اين ترتيب همه مرم به فيض و بركت وجود پاك حضرت يوسف عليهالسلام مىرسيدند.
صبر بسيار ببايد پدر پير فلك را تا دگر مادر گيتى چو تو فرزند بزايد
جنازه حضرت يوسف عليهالسلام را در ميان رود نيل دفن كردند تا زمانى كه حضرت موسى عليهالسلام مىخواست با بنى اسرائيل از مصر خارج شود. در اين هنگام جنازه را از قبر در آورده و به سوى فلسطين آورده و دفن كردند، تا به وصيت حضرت يوسف عليهالسلام عمل شده باشد. خداوند به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم خطاب نموده و مىفرمايد:
ذَلِكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ مَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ؛(378)
اينها از اخبار غيبى است كه به تو وحى كرديم، تو نزد برادران يوسف نبودى در آن موقعى كه مكر مىكردند (تا يوسف را به چاه بيفكنند).(379)
لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُوْلِى الأَلْبَابِ... ؛
در داستانهاى ايشان (يوسف و يعقوب و برادران يوسف و داستانهاى پيامبران ديگر)، درسهاى آموزندهاى براى صاحبان انديشه است.(380)
اين داستانها، حاكى از واقعيتهاى حقيقى است، نه آن كه آنها را ساخته باشند.(381)
جالب توجه اين كه: مدتى ماه (بر اثر ابرهاى متراكم) بر بنى اسرائيل طلوع نكرد (هرگاه مىخواستند از مصر به طرف شام بروند احتياج به نور ماه داشتند وگرنه راه را گم مىكردند) به حضرت موسى عليهالسلام وحى شد كه استخوانهاى يوسف را از قبر بيرون آورد (تا وصيت او انجام گيرد) در اين صورت، ماه را بر شما طالع خواهم كرد.
موسى عليهالسلام پرسيد كه چه كسى از جايگاه قبر يوسف آگاه است؟ گفتند: پيرزنى آگاهى دارد. موسى عليهالسلام دستور داد آن پيرزن را كه از پيرى، فرتوت و نابينا شده بود، نزدش آوردند. حضرت موسى عليهالسلام به او فرمود: آيا قبر يوسف را مىشناسى؟
پيرزن عرض كرد: آرى.
حضرت موسى عليهالسلام فرمود: ما را به آن اطلاع بده.
او گفت: اطلاع نمىدهم مگر آن كه چهار حاجتم را بر آورى:
اول: اين كه پاهايم را درست كنى.
دوم: اين كه از پيرى برگردم و جوان شوم.
سوم: آن كه چشمم را بينا كنى.
چهارم: آن كه مرا با خود به بهشت ببرى.
اين مطلب بر موسى عليهالسلام بزرگ و سنگين آمد. از طرف خدا به موسى عليهالسلام وحى شد، حوائج او را بر آور. حوائج پيرزن برآورده شد. آن گاه او مكان قبر يوسف عليهالسلام را نشان داد. موسى عليهالسلام در ميان رود نيل جنازه يوسف عليهالسلام را كه در ميان تابوتى از مرمر بود بيرون آورد و به سوى شام برد. آن گاه ماه طلوع كرد. از اين رو، اهل كتاب، مردههاى خود را به شام حمل كرده و در آن جا دفن مىكنند.(382)
جنازه يوسف عليهالسلام را (بنابر مشهور) كنار قبر پدران خود دفن كردند. اينك در شش فرسخى بيت المقدس، مكانى به نام قدس خليل معروف است كه قبر يوسف عليهالسلام در آن جا است.
حُسن عمل و نيكوكارى اين نتايج را دارد كه خداوند پس از حدود چهارصد سال با اين ترتيبى كه خاطر نشان شد، طورى حوادث را رديف كرد، تا وصيت حضرت حضرت يوسف عليهالسلام به دست پيامبر بزرگ و اولوالعزمى چون حضرت موسى عليهالسلام انجام شود، و به بركت معرفى قبر يوسف عليهالسلام به پيرزنى آن قدر لطف و عنايت گردد.(383)