《بانوان محترم مطلّقه حتما بخوانند》
سلام علیکم. طاعات قبول🌺
قصد دارم در حدّ چند جمله، خانم های مطلّقه را خطاب قرار بدم و اندکی صحبت کنیم. امیدوارم این جملات بتونه اثرات مفیدی در زندگی و جایگاه آنان داشته باشه.
اصولا به بانویی که از همسرش طلاق گرفته باشه «مطلّقه» میگن. خانم های مطلقه یکی از بخش های سانسور شده جامعه ما هستن که کسی خیلی صلاح نمیبینه که از اونا حرفی بزنه و از اونا روی منبر و تریبون های رسمی صحبت خاصی مطرح بکنه. لذا معمولا شرایط زندگی دوران پس از طلاق اونا با تنش های متفاوتی روبروست...
مراقبت هایی که خانم های مطلقه باید رعایت بکنن از خانم های بیوه کمتر نیست و حتی حساس تره. چون واژه «مطلّقه» بیشتر از واژه «بیوه» در فرهنگ و قاموس ذهنی مردم امروز نظرها را جلب میکنه و حساس برانگیزتره. مثلا من هنوز نفهمیدم بیشتر مردم، درباره زنی که به اراده و اختیار خودش تصمیم گرفته طلاق بگیره و شرایط زندگی قبلیش واسش قابل تحمل نبوده، چرا بد فکر میکنن و افکار ناجور سراغشون میاد؟ چرا شرایط زن های مطلقه در جامعه ما برای به دام مردان و پسران بی تقوا و خوش اشتهاء افتادن فراهم تر به نظر میرسه؟ و ده ها سوال دیگه که ذهن هر کارشناسی را به خودش مشغول میکنه.
✅ پیشنهاد میکنم به نکات مختصر زیر توجه کنید:
1- مطلقه بودن ننگ نیست اما چیزی هم نیست که بشه بهش افتخار کرد و در بوق و کرنا کوبید. لذا وقتی درباره وضعیت تاهلتون میپرسن، میتونید بگید مجردم و ضرورتی نداره روی مطلقه بودنتون تاکید کنید.
2- اگر خودتون مواظب رفتارتون باشید، میتونید بسیاری از مشکلات و خیال های خام را مدیریت کنید. مثلا خانم مطلقه با آرایش و تیپ و شکل متاهلی نباید بیاد بیرون. اگه اینو رعایت نکنین، باید خودتون را برای انواع قضاوت های ناعادلانه آماده کنید.
3- جسارت نباشه و شرمندم که اینو میگم؛ پسرها و مردها محدودیتی که در ارتباط با خانم مجرد احساس میکنن، در ارتباط با خانم مطلقه احساس نمیکنن علی الخصوص در مسائل غریزی. لذا همه چیز بستگی به رفتار و وزانت شما در ارتباط با بقیه داره.
4- بعضی از پسرها و مردا تمایل به ازدواج با زنان مطلقه دارن! به این علت که زنان مطلّقه، مهریه و حق و حقوق مالی شان را از همسر سابق دریافت کرده و تمکّن مالی بیشتری دارند و می توانند منبع حمایتی خوبی برای یک پسر مجرد باشند. دقت کنید!
5- پیشنهاد میشه در ازدواج دوم، با پسران مجرد ازدواج نکنین. چون اگر مرد تجربه یک زندگی اولیه نداشته باشه و خودش بیوه یا مطلقه نباشه، ممکنه که در ناملایمات و اختلافات معمولی زندگی به این جملات متوسل بشه: «حتما همسر قبلی ات هم همین رفتار را ازت دیده که طلاقت داده...»، «تو از یک زندگی شکست خورده بیرون آمده بودی و من حمایتت کردم»، «حالا می فهمم همسر اولت چه از دست تو کشیده» و...
6- اجازه ندهید مدت مطلقه بودنتان طول بکشه و موقعیت های خوب ازدواج را از دست ندید. اما درست تصمیم بگیرین و از خواسته های معمولیتان در روند ازدواج دوم کوتاه نیایید. چون ممکنه القا بشه که منتظر شوهر و فرصت مناسب بودید! یا ممکنه القا بشه که از حمایت خاصی از جانب خانواده و اطرافیانتون برخوردار نیستید! سخت نگیرید اما از شرایط معمولیتون هم کوتاه نیایید.
7- اجازه ندید بعد از طلاق، منزوی و افسرده بشید. میفهمم که شرایط وقتی برای شما بغرنج تر میشه که هر مردی از هر گروه سنی و شرایط اجتماعی و خانوادگی به خود اجازه میده که به خواستگاریتون بیاید! اما چاره ای نیست.
اجازه ندید تبدیل به زنی پژمرده و مرده متحرک بشید. به ادامه تحصیل و حرفه های متانسب با علاقه تون بپردازید.
قدیمیها میگفتند: حامی دختران مجرد،دختر بودن آنهاست. دخترانی که زیر بال و پر خانواده هستند و چون هنوز به کسی متعهد نشدهاند،تقریبا آزاد هستند که تجربههای مختلفی داشته باشند، تجربیاتی که به نوع خانواده و تربیت و نگرش آنها به روابط خانوادگی و اجتماعی مرتبط است. حامی یک زن بیوه، شوهر مرده اوست! زنی که مَردش، مُرده از حمایت خانواده خود و همسرش بهره میبرد.او مورد توجه قرار میگیرد چون او تنها شده است و مردم چه غریبهها و چه خانواده ودوست و آشنا از او حمایت میکنند. اما قضیه یک زن مطلقه فرق میکند؛ او نه دختری است که حمایت خانواده را به همراه داشته باشد و نه بیوه زنی است که سایه شوهر مردهاش، همراهش باشد و او را حمایت کند. زن مطلّقه فقط خدا دارد و بس.
به زنی که فقط خدا دارد و بس ، اتهام نزنید که حتما عیب و ایرادی داشته که شوهرش او را طلاق داده است. کمتر کسی پیدا میشود که در اولین برخورد بگوید شاید شوهر این زن ناسازگار بوده که زن مجبور به طلاق شده است.
مواظب آه زن تنهایی که فقط خدا دارد و بس، باشید.
امیدوارم با محدودیت وقت و خستگی که دارم تونسته باشم کمی حقّ مطلب را ادا کرده باشم.
#دلنوشته
#دلنوشته
✍يا صاحب الزمان
آقاي مـن !
مــولاي مـن !
از قـديــم گفته انـد :
" خلايـــق هــرچه لايــق "بي راه نگفـته اند .
اقرار مـــي ڪنيم هنوز ليـــاقت حضور در
محـــضر شما را پيدا نڪرده ايــــم
ڪه اگرغيـــر از اين بـــود هم اينـــک در زمان
ظهـور و در حـــضور شما به سرمي برديـــم .
از ماســت ڪه برماســــت "
آري، ما مـــستحق بلــــاي غيبـــتيـم ؛
سزاوار چنــيـن سرنوشــتي هستـــيم ؛
تــو را نخواســته ايم ؛ به بي امامـــي
"عـادت "کرده ايم ؛ هنــوز باورمان نـشــده
💥تا نيايي گره از ڪـار بشر وا نــشــود
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
❖═▩•🍃🍒🍃•▩═❖
#داستانک
#دلنوشته
داستان من از زمان تولّدم شروع میشود. تنها فرزند خانواده بودم؛ بعد از درگذشت پدرم در همان دوران کودکی تأمین معاش به عهده مادرم بود؛ بیوهزنی که تمامی مسوولیت منزل بر شانه او قرار گرفت. میبایستی تمامی نیازها را برآورده کند. زندگی سخت دشوار شد و ما اکثراً گرسنه بودیم.و هیچ گاه غذا به اندازهء کافی نداشتیم. روزی قدری برنج به دست آوردیم تا رفع گرسنگی کنیم. مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به درون بشقاب من ریخت و گفت،:
” فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم.”
و این اوّلین دروغی بود که به من گفت.
زمان گذشت و قدری بزرگتر شدم و ناچار باید به مدرسه میرفتم و آه در بساط نداشتیم که وسایل درس و مدرسه بخریم. مادرم به بازار رفت و با لباسفروشی به توافق رسید که قدری لباس بگیرد و به در منازل مراجعه کرده به خانمها بفروشد و در ازای آن مبلغی دستمزد بگیرد.شبی از شبهای زمستان، باران میبارید. مادرم دیر کرده بود و من در منزل منتظرش بودم. از منزل خارج شدم و در خیابانهای مجاور به جستجو پرداختم و دیدم اجناس را روی دست دارد و به در منازل مراجعه میکند. ندا در دادم که، “مادر بیا به منزل برگردیم؛ دیروقت است و هوا سرد. بقیه کارها را بگذار برای فردا صبح.” لبخندی زد و گفت:
” پسرم، خسته نیستم.”
و این دفعه دومی بود که مادرم به من دروغ گفت.
به روز آخر سال رسیدیم و مدرسه به اتمام میرسید. اصرار کردم که مادرم با من بیاید. من وارد مدرسه شدم و او بیرون، زیر آفتاب سوزان، منتظرم ایستاد. موقعی که زنگ خورد و امتحان به پایان رسید، از مدرسه خارج شدم.
مرا در آغوش گرفت و بشارت توفیق از سوی خداوند تعالی داد. در دستش لیوانی شربت دیدم که خریده بود من موقع خروج بنوشم. ازبس تشنه بودم لاجرعه سر کشیدم تا سیراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و “نوش جان، گوارای وجود” میگفت. نگاهم به صورتش افتاد دیدم سخت عرق کرده؛ فوراً لیوان شربت را به سویش گرفتم و گفتم، “مادر بنوش.” گفت:
” پسرم، تو بنوش، من تشنه نیستم.”
و این سومین دروغی بود که مادرم به من گفت.
از مدرسه فارغالتّحصیل شدم. بر این باور بودم که حالا وقت آن است که مادرم استراحت کند و مسوولیت منزل و تأمین معاش را به من واگذار نماید. سلامتش هم به خطر افتاده بود و دیگر نمیتوانست به در منازل مراجعه کند. پس صبح زود سبزیهای مختلف میخرید و فرشی در خیابان میانداخت و میفروخت. وقتی به او گفتم که این کار را ترک کند که دیگر وظیفه من بداند که تأمین معاش کنم. قبول نکرد و گفت:
” پسرم مالت را از بهر خویش نگه دار؛ من به اندازه کافی درآمد دارم.”
و این چهارمین دروغی بود که به من گفت.
دانشگاه رفتم و وکیل شدم. ارتقای رتبه یافتم. یک شرکت خارجی مرا به خدمت گرفت. وضعیتم بهتر شد و به معاونت رییس رسیدم. احساس کردم خوشبختی به من روی کرده است. در رؤیاهایم آغازی جدید را میدیدم و زندگی بدیعی که سراسر خوشبختی بود. به سفرها می رفتم. با مادرم تماس گرفتم و دعوتش کردم که بیاید و با من زندگی کند. امّا او که نمی خواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت:
” فرزندم، من به خوشگذرانی و زندگی راحت عادت ندارم.”
و این پنجمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
مادرم پیر شد و به سالخوردگی رسید. به بیماری سرطان ملعون دچار شد و لازم بود کسی از او مراقبت کند و در کنارش باشد. امّا چطور میتوانستم نزد او بروم که بین من و مادر عزیزم شهری فاصله بود. همه چیز را رها کردم و به دیدارش شتافتم. دیدم بر بستر بیماری افتاده است. وقتی رقّت حالم را دید، تبسّمی بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشی بود که همه اعضای درون را میسوزاند. سخت لاغر و ضعیف شده بود. این آن مادری نبود که من میشناختم. اشک از چشمم روان شد. امّا مادرم در مقام دلداری من بر آمد و گفت:
” گریه نکن، پسرم. من اصلاً دردی احساس نمیکنم.”
واما این آخرین دروغی بود که مادرم به من گفت.
وقتی این سخن را بر زبان راند، دیدگانش را بر هم نهاد و دیگر هرگز برنگشود. جسمش از درد و رنج این جهان رهایی یافت.😔
این سخن را با جمیع کسانی میگویم که در زندگیشان از نعمت وجود پدر ومادر برخوردارند. این نعمت را قدر بدانید قبل از آن که از فقدانشان محزون گردید.
این سخن را با کسانی میگویم که از نعمت وجود پدر ومادر محرومند. همیشه به یاد داشته باشید که چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمّل کرده اند و از خداوند متعال برای آنها طلب رحمت و بخشش نمایید.
🌼 و قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً « آیه24 سوره اسرا»
🍀و بگو خدایا پدر و مادرم را غریق بحر رحمت خود فرما همانطور که مرا از کودکی تحت پرورش خود قرار دادند.
🍃
🌺🍃 @haram110
27.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا را شکر که نام علی در اذان ماست
شنیدن طنین زیبای اشهد ان علی ولی الله از ماذنه های مسجد مقدس جمکران در صبحگاه عید بزرگ ولایت این ندا را همراه خود دارد علی زمان خود را بشناسیم و او را تنها نگذاریم .
همگان به گوش عاشورا نتیجه فراموشی غدیر بود.
#دلنوشته
#اهل_سقیفه_نباشیم
#غدیری_ام
#امام_زمانی_ام
@haram110
🦋🍃
🍃
#دلنوشته💫
#مهدوی💕
#و_هو_الطرید
💛 #تو را باید هر روز
هر لحظه
هر ثانیه از خدا آرزو کرد .
💙 #تو را باید برای همیشه دید
برای همیشه خواست
و تا همیشه زندگی کرد .
💜 #تو جمعِ تمــامِ خوبی هایی
تو مهربانیِ امام رضایی
معرفتِ امام حسینی
و شجاعتِ حیدر ... .
❤️ #تو خــوب مطلقی،
من خوبها را با تو میسنجم...
یعنی ؛ اگر تــو نباشی
هیـــچ چیزی در این دنیا خوب نیست.
🧡زندگی فقط کنـــارِ یــار
کنــــارِ محبوب
کنارِ مهدیِ فاطمه خــوب است
و بــدونِ تــو
دنیـا ارزش این همه فراق و سختی را ندارد...
#تانیایی_دنیا_وارونه_است🙃💔
🍃
🦋🍃
💚🦋💚
#دلنوشته🎈
💌عریضه ای به امام زمانم (عج)
مهربان ترین پدرِ عالـم ❤️سـلام...✋
حتمـا خوب مرا میشناسے...
من همانـم که سرِکلاس انتظارت زیاد غایب میشـود😞
همانے که حواسش پرتِ منظره ی🏞 بیرونِ کلاس میشـود
و یادش میـرود به حرف هایت گوش کنـد
تو هم همان امام مهربانے ...💞
همانے که بازیگوشی هایـم را به رویم نیاورد✌️
همانی که به جای اخـم و گلایه دستانش را روی سرم می کشیـد..
همانے که تا پشیمانے ام را می دیـد چشـم به خطاهایـم می پوشیـد..😞
و آرام کنارِ گوشم زمزمه می کرد
از نو شروع کن..🙃
آقا جان دیگرمیخواهـم سربازت شـوم..
نگاهم کن .....💔🦋
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🍃
🌹🍃
🍃🌹🍃
هدایت شده از حرم
💚🦋💚
#دلنوشته🎈
💌عریضه ای به امام زمانم (عج)
مهربان ترین پدرِ عالـم ❤️سـلام...✋
حتمـا خوب مرا میشناسے...
من همانـم که سرِکلاس انتظارت زیاد غایب میشـود😞
همانے که حواسش پرتِ منظره ی🏞 بیرونِ کلاس میشـود
و یادش میـرود به حرف هایت گوش کنـد
تو هم همان امام مهربانے ...💞
همانے که بازیگوشی هایـم را به رویم نیاورد✌️
همانی که به جای اخـم و گلایه دستانش را روی سرم می کشیـد..
همانے که تا پشیمانے ام را می دیـد چشـم به خطاهایـم می پوشیـد..😞
و آرام کنارِ گوشم زمزمه می کرد
از نو شروع کن..🙃
آقا جان دیگرمیخواهـم سربازت شـوم..
نگاهم کن .....💔🦋
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🍃
🌹🍃
🍃🌹🍃
🍁🌾🌻🍂
🌾🌻🍂
🌻🍂
🍂
#دلنوشته
❤️ شاد کردن دل امام زمان (عجل الله فرجه)
☘ بزرگی میگفت:
🌕 وقتی دل مؤمنی را شاد كنید، خدا از لطف، مَلکی را خلق میکند که آن ملک، شما را از بلاها و تصادفات و ... حفظ میكند.
این که میبینید در برخی تصادفات بعضیها محفوظ میمانند در حالی که به نفر کناری آنها آسیب وارد میشود به سبب این است که آن شخصِ محفوظ مانده، در مسرّت اهل ایمان نقش داشته است.
👌 حالا فکر کن اگه کاری کنیم که دل ❤️ امام زمانمون رو شاد بشه، چی میشه ...
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣
🍂
🌻🍂
🌾🌻🍂
🍁🌾🌻🍂
🍁🌾🌻🍂
🌾🌻🍂
🌻🍂
🍂
#دلنوشته
💭 درد دلهایی با پدر مهربان
🔹️اسیر
🌹یا صاحب الزمان!
◽️میگوییم سلامتی و شفا
ولی شما معنی کنید فرج و گشایشتان!
◽️میگوییم دارایی و وسعتِ رزق
اما مولای غریب، منظورمان ظهور وفرمانرواییِ شماست!
◽️اگر فرزند و همسر و زندگیِ خوب میخواهیم،
در حقیقت دلِ غمگینمان بهانهی شما را میگیرد ای مهربان پدر!
🌹یا حجة اللّه!
◽️ما را عفو کن، که عمریست نیازِ حقیقیمان را نفهمیدیم!😔
◽️بر ما ببخش که دینمان را مثل دنیامان به بازی گرفتهایم!😔
◽️ببخش که خودمان را اسیرِ حاجاتِ بیپایانمان کردیم و شما را این گونه به استیصال کشاندهایم!😔
🍂شرمندهی شماییم یا صاحب الزّمان!
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣
🍂
🌻🍂
🌾🌻🍂
🍁🌾🌻🍂
💚🦋💚
#دلنوشته🎈
💌عریضه ای به امام زمانم (عج)
مهربان ترین پدرِ عالـم ❤️سـلام...✋
حتمـا خوب مرا میشناسے...
من همانـم که سرِکلاس انتظارت زیاد غایب میشـود😞
همانے که حواسش پرتِ منظره ی🏞 بیرونِ کلاس میشـود
و یادش میـرود به حرف هایت گوش کنـد
تو هم همان امام مهربانے ...💞
همانے که بازیگوشی هایـم را به رویم نیاورد✌️
همانی که به جای اخـم و گلایه دستانش را روی سرم می کشیـد..
همانے که تا پشیمانے ام را می دیـد چشـم به خطاهایـم می پوشیـد..😞
و آرام کنارِ گوشم زمزمه می کرد
از نو شروع کن..🙃
آقا جان دیگرمیخواهـم سربازت شـوم..
نگاهم کن .....💔🦋
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🍃
🌹🍃
🍃🌹🍃
🍁🌾🌻🍂
🌾🌻🍂
🌻🍂
🍂
#دلنوشته
💭 درد دلهایی با پدر مهربان
🔹️اسیر
🌹یا صاحب الزمان!
◽️میگوییم سلامتی و شفا
ولی شما معنی کنید فرج و گشایشتان!
◽️میگوییم دارایی و وسعتِ رزق
اما مولای غریب، منظورمان ظهور وفرمانرواییِ شماست!
◽️اگر فرزند و همسر و زندگیِ خوب میخواهیم،
در حقیقت دلِ غمگینمان بهانهی شما را میگیرد ای مهربان پدر!
🌹یا حجة اللّه!
◽️ما را عفو کن، که عمریست نیازِ حقیقیمان را نفهمیدیم!😔
◽️بر ما ببخش که دینمان را مثل دنیامان به بازی گرفتهایم!😔
◽️ببخش که خودمان را اسیرِ حاجاتِ بیپایانمان کردیم و شما را این گونه به استیصال کشاندهایم!😔
🍂شرمندهی شماییم یا صاحب الزّمان!
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣
🍂
🌻🍂
🌾🌻🍂
🍁🌾🌻🍂