eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
643 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
* 💞﷽💞 ‍ مهسو حرفهای جالبی میزداین پسر...کنجکاوشده بودم راجع به اخلاق و رفتارش بیشتربدونم... هرچی نباشه دانشجوی جامعه شناسی ام دیگه... ولی خب غرورم اجازه نمیدادبیشترازاین کنجکاوی کنم... بعداز صرف غذا که انصافا هم خوشمزه بود گفتم: _اون برگه که ازم گرفتین جریانش چی بود؟ +خب اون یه گواهیه برای این که شما دین ومذهبتون تغییرکرده برای اثبات به مراجع قانونی... کارت ملی،شناسنامه،مدارک تحصیلی واینادیگه....بایدتغییرکنن...من کارشوانجام میدم سرموپایین انداختم و اروم گفتم: _اهان.ممنون +وظیفس _بااجازه برم دستاموبشورم... +بفرمایید بلندشدم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم.دستاموشستم و چندمشت آب به صورتم زدم... خنکای اب روهمیشه دوست داشتم.. به سالن برگشتم... وقتی به میزرسیدم باصحنه ی جالبی رو به رو شدم... یه کیک شکلاتی که خیلی خوشگل تزئین شده بود و روش نوشته بود«مسلمون شدن مبارک» از تعجب دهنم بازمونده بود... _این...این کیک برامنه؟ لبخند ملیحی زد و گفت: +صددرصد..مگه بجز شما کسی دیگ الان اینجا هست که تازه مسلمون باشه؟ روی صندلیم نشستم و: _واقعاممنونم.کیک قشنگیه.فک نمیکردم اهل سوپرایزکردن باشید... تک خنده ی مردونه ای زد و گفت: +واقعاشما منواینقدر بد تصورکردین؟من بلدم خوبشم بلدم.حالا اجازه هس بخوریمش ؟اخه بدجوری چشمک میزنه...😂 خنده ای کردم و گفتم: _باشه باشه بفرمایین... و کیک رو برش زدم... یاسر بعد از خوردن کیک ازرستوران خارج شدیم. به سمت ماشین رفتیم و سوارشدیم. _خب بریم که من شماروبرسونم منزلتون... یکمم کاردارم بایدانجامشون بدم. و به راه افتادم... تا رسیدن دم خونه ی آقای امیدیان هردوسکوت کرده بودیم. دم در خونه پارک کردم ... _اینم منزل شما.ببخشید اگه خسته شدین... +نفرمایید ممنون ازشما.لطف کردین. ازخانوادتونم تشکر کنین. پیاده شد _من دم در میمونم تا برید داخل خونه. +باشه‌ممنون.خدانگهدار _یاعلی وقتی مطمئن شدم که وارد خونه شده تلفن همراهموبرداشتم _سلام،مرحله ی اول تموم شد.میریم برا فاز دوم. و قطع کردم. سیمکارت رو شکوندم و توی جوب آب انداختم. عینک دودیمو زدم و به راه افتادم... ادامه دارد.... لایک❤فراموش نشه😉 _ *
🥀بسم رب الحیدر کرار علیه السلام🥀 ✍این مردم چقدر زود سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را فراموش کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «من شهر علم هستم و حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام دروازه آن است و هر کس خواهان علم است آن را از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بیاموزد ». چرا اینان امروز با حضرت امیرالمومنین علیه السلام این‌گونه برخورد می‌کنند ؟ مگر آنان خواهند توانست قرآن را به درستی تفسیر کنند ؟ هنوز تعدادی از یاران گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله مثل سلمان ، مقداد ، ابوذر و عمّار با خلیفه بیعت نکرده‌اند ، هم‌چنین عبّاس ، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله هم برای بیعت نیامده است این‌ها به خانه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام رفت و آمد می‌کنند و بر سر بیعتی که در غدیر نموده‌اند باقی هستند اکنون باید کاری کرد تا آنها هم با خلیفه بیعت کنند . مهمّ‌ترین شخصیتی که در این میان به چشم می‌خورد عبّاس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله است ، اگر آنها بتوانند او را به سوی خود جذب کنند ، خیلی از مشکلاتشان، بر طرف خواهد شد آری ، او ریش‌سفیدِ بنی هاشم است و اگر او حاضر شود با خلیفه بیعت کند امتیاز بسیار خوبی برای حکومت ابوبکر لعنة الله علیه خواهد بود دیگر هوا تاریک شده است ، نگاه کن ، خلیفه همراه با عُمَر لعنة الله علیه و چند نفر دیگر از خانه بیرون می‌آیند آیا موافقی ما هم همراه آنها برویم و ببینیم که آنها در این تاریکی شب به کجا می‌روند ؟ نگاه کن ! آنها به سوی محله بنی هاشم می‌روند و درِ خانه عبّاس ، عموی پیامبر صلی الله علیه و را می‌زنند عبّاس در را باز می‌کند و خلیفه و همراهانش وارد می‌شوند : ــ شما هم همراهیان خلیفه هستید ؟ ــ نه ، من نویسنده‌ام ، این هم دوست عزیز من است. خواننده قصه ام است ، ما آمده‌ایم ببینیم خلیفه با شما چه کار دارد ــ خوش آمدید ما وارد خانه می‌شویم و در گوشه اتاق می‌نشینیم نگاه کن ، عبّاس در فکر است که خلیفه در این وقت شب برای چه به خانه او آمده است ابوبکر لعنة الله علیه دستی به ریش‌های سفیدش می‌کشد و سخن خود را آغاز می‌کند و من هم قلم و کاغذ را برمی‌دارم و می‌نویسم : «خداوند پیامبرش را برای هدایت ما فرستاد و او برای هدایت ما تلاش نمود تا آن‌که به سوی خدا سفر کرد . بعد از مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله ، مردم مرا به عنوان خلیفه انتخاب کردند و من هم این مقام را قبول کردم و امیدوارم که بتوانم وظیفه سنگین خود را با توکّل به خدا به خوبی انجام دهم . شنیده‌ام که یک نفر می‌خواهد میان مسلمانان اختلاف بیاندازد و او تو را که عموی پیامبر صلی الله علیه و آله هستی به عنوان یار و یاور خود معرّفی می‌کند ای عبّاس ! چقدر خوب است تو هم مانند بقیّه مردم با من بیعت کنی . اگر تو این کار را بکنی من قول می‌دهم که بعد از خود ، تو را به عنوان جانشین معرّفی کنم ، زیرا تو عموی پیامبر صلی الله علیه و آله هستی و مردم به تو توجّه زیادی دارند ، اگر تو با ما بیعت کنی هم به نفع خودت و هم به نفع اسلام است » همه منتظر هستند تا ببینند عبّاس چه می‌گوید ؟ آیا او برای رسیدن به ریاست و حکومت ، دست از یاری حق بر خواهد داشت ؟ اکنون عُمَر لعنة الله علیه چنین می‌گوید: «ای عبّاس ، ما نمی‌خواهیم در میان مسلمانان اختلاف بیفتد ، ما نمی‌خواهیم کسی تو را به عنوان شخص تفرقه‌انگیز بشناسد » لحظه سرنوشت سازی است ، آیا عبّاس سخن آنها را قبول خواهد کرد ؟ ( ادامه دارد ان شاء الله...) به‌ بیت‌ وحی🥀 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻