eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
649 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_هشتاد 🎀عزت نفس خوابم برده بود که دستي آرام روي شونه ام قرار گرفت ...
📝 💟 🎀مسیرهای ایدئولوژیک سوال هام رو يکي پس از ديگري مي پرسيدم ... آشفته و دسته بندي نشده ... ذهن من، ذهن يک مسلمان نبود ... و نمي تونستم اون سوالات رو دسته بندي کنم ... نمي دونستم هر سوال در کدوم بخش و موضوع قرار مي گيره ... گاهي به ايدئولوژي هاي خداشناسي ... گاهي به نظريات نظام اجتماعي و جهان بيني ... و گاهي ... اون روي نيمکت کنار فضای سبز جلوی کلیسا نشسته بود ... و من مقابلش ايستاده... درونم طوفان بود و ذهنم هر لحظه آشفته تر مي شد ... هر جوابي که مي گرفتم هزاران سوال در کنارش جوانه مي زد ... چنان تلاطمي که نمي گذاشت حتي سي ثانيه روي نيمکت بشينم ... و هي بالا و پايين مي رفتم ... تضاد انديشه ها و نگرش هاي اسلامي برام عجيب بود ... با وجود اينکه کلمات و جملات ساندرز سنجيده و معقول به نظر مي رسيد ... اما حرف هاي مخالفين و ساير گروه هاي اسلامي هم ذهنم رو درگير مي کرد ... نمي تونستم درست و غلط رو پيدا کنم ... انگار حقيقت خط باريکي از نور بود که در ميان اون همه شبهه و تاريکي گم مي شد ... يا شايد ذهن ناآرام من گمش مي کرد ... ساندرز داشت به آخرين سوالي که پرسيده بودم جواب مي داد ... اما به جاي اینکه اون از سوال پیچ شدن خسته شده باشه ... من خسته و کلافه شده بودم ... بي توجه به کلماتش نشستم روي نيمکت و سرم رو بردم عقب ... سرم ار پشت، حال نيمه آويزان پيدا کرده بود ... با ديدن من توي اون شرايط، جملاتش رو خورد و سکوت کرد ... فهميد ديگه مغزم اجازه ورود هيچ کلمه اي رو نميده ... ساکت، زل زده بود به من ... چند لحظه توي همون حالت باقي موندم ... - اين کلمات به همون اندازه که جالبه ... به همون اندازه گيج کننده و احمقانه است ... - گیج کنندگیش درسته ... چون تازه است و بهم پیچیده ... اما احمقانه ... سرم رو آوردم بالا ... - همين کلمات، حرف ها و مباني رو توي حرف تروريست ها هم خوندم ... مباني تون يکيه ... اما عمل تون با هم فرق داره ... چطور ممکنه از يک مبنا و يک نقطه ... دو مسير کاملا متفاوت به اسم خدا منشا بگيره؟ ... هر لحظه، چالش و سوال جديد مقابلش قرار مي دادم ... سوال ها و پیچش ها یکی پس از دیگری ... التهاب درونم دوباره شعله کشيد ... از جا پريدم و مقابلش ايستادم ... و اون همچنان ساکت بود ... - علي رغم اينکه به شدت احمقانه است ... ولی بیا بپذیریم که خدایی وجود داره ... و ممکنه از یه ایدئولوژی، چند مسیر منشأ بشه ... و بپذیریم که فقط يه مسير، مسير صحيح و اسلامه ... از کجا مي دوني اون چيزي رو که باور داري از طرف خداست و بايد بهش عمل کرد ... مسير اونها نيست ... و تو بر حقي؟ ... ..... ✍نویسنده : 🍃 🌺 🎉🌼🍃