eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
6.6هزار ویدیو
636 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
* 💞﷽💞 نفس عمیقی کشیدم و مستقیم نگاهش کردم تا بعد از گفتن اون شرطی که خیلی بهش فکر کرده بودم، واکنشش رو ببینم. دوست داشتم بشکنمش و می‌دونستم این شرط اگر برای خودم ویرانگره اون رو هم دیوونه می‌کنه. عماد بارها اقرار کرده بود که، کنار هیچ زنی به آرامش نمی‌رسم جز تو! و من به این حرفش ایمان داشتم و این روزها چارچوب باورهام به این مرد هم لرزیده و در حال ریزشه. اون تموم من و حجم بزرگ‌احساساتم رو با کارش زیر و رو کرد ولی چه می‌شد کرد؟ در نهایت خوش‌باوری این سعی آخرم بود و تنها کاری بود که می‌شد با شرایط من انجامش داد. شاید که ضربه کاری باشه و روح زخم‌خورده‌م کمی التیام پیدا کنه. _ دیگه به عنوانِ... به عنوانِ یه زن، روی من هیچ حسابی نکن. نگاهش به یکباره تغییر رنگ داد و چشمهاش پر از پرسش و التهاب شد. سعی در حلاجی حرفم داشت و این از بلاتکلیفی حرکاتش مشهود بود. پر از تردید و ابهام پرسید: _ یعنی... یعنی چی؟ همونطور مستقیم نگاهش کردم و بی‌تفاوت شونه‌هام رو بالا انداختم و کف دو دستم رو رو به بالا گرفتم و گفتم: - چی یعنی چی؟ بیقرار تر جواب داد: - همین... همین که میگی، همین شرطت دیگه. - یعنی اینکه من بر می‌گردم خونه‌ت، بچه‌هات رو بزرگ می‌کنم و یه جورهایی مثلا زندگی می‌کنم، تو هم حق اینکه پا توی اتاقم بذاری رو نداری. من توی همون اتاق‌های خونه‌ی حاج بابا با بچه‌ها می‌مونم، تو هم برو دنبال زن و زندگی خودت. فقط این رو بدون عماد که به خدای احد و واحد و به تموم مقدسات قسم اگه پات رو از درگاه اون اتاقها بذاری تو، قید بچه‌هام رو هم می‌زنم و برمی‌گردم. با ناباوری و نگاهی پر از سوال گفت: _ من... من نمی‌تونم. یعنی نمی‌شه، تو چه فکری در مورد من می‌کنی؟ اونوقت پیش خونواده و فامیل اصلا... اصلا اونام به درک، پیش دل خودم چی‌کار کنم؟ اصلا به من فکر کردی؟ ✍🏻