eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
726 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
💜📎💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜 📎💜📎💜 💜📎💜 📎💜 💜 جمع ساکت شد لقمه تو دهانم ماسید بدون اجازه بدون مشورت با من تولدت حضرت امیر بریم ماه عسل؟ مگه میشد اخه یه آدم انقدر خودخواه خودش بدوزه و بپوشه و لذت ببره مامان بابا ساکت بودن و چشمشون به دهن من مازیار اخم داشت ولی امیرحسین راضی بنظر میرسید اون میخواست ما زودتر سر و سامان بگیریم تا روابطمون خوب بشه شایدم میخواست راهش باز بشه شاید هم ... نمیدونم خدایا خودت کمک حال دلم باش _نمیدونم پسرم باید دید حاج خانم و ماهورا آمادگی دارن یا نه؟ _در حد نظر سنجی بود آقای سعادت قطعا هرچی شما بفرمایید من انجام میدم امیرحسین خوشمزگی کرد _خوشمان آمد مازیار غرید _یاد بگیر امیرحسین برای اینکه جو عوض بشه جواب داد _ما که تاج سریم تعارف نداریم ایشون تازه وارده باید امتحان پس بده _هردوتون عزیزین مادر جان _زن دایی من بیشتر امیرحیدر کلافه شده بود از بذله گویی های امیرحسین با تلخ زبونی گفت _شما عزیزترین اجازه میدین بزرگترها به نتیجه ای برسن؟ امیرحسین انگار به یک باره درون حوض آب سرد فرو رفت ساکت ساکت شد این بداخلاقی های امیرحیدر تقصیر من بود منکه رفتارهایی نامناسب و بدور از شان یه خانم نشون میدادم _نه من نمیتونم به این زودی جشن ازدواج رو بپذیرم ماه عسل هم نمیخوام 💜 📎💜 💜📎💜 📎💜📎💜 💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜📎💜