15.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خاطر علی بن موسی الرضا علیه السلام بخشیدمش.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
@haram110
🔴 سوء مزاج کبد
♻️ در علم طب سنتی سوءمزاجهای مختلفی برای کبد تعریف میشود که هرکدام نشانه ها و تدابیر ویژه خود را داراست. در ادامه طی پست های جداگانه به بررسی هر یک از آنها خواهیم پرداخت..
1⃣ سوء مزاج #گرم_کبد
🔸 نشانه ها: تشنگی شدید، تلخی دهان، خشکی زبان، اشتهای کم، خشکی شکم، نبض سریع، سرخی ادرار و گرمای (قابل لمس) محسوس کبد و تب کردن جگر بدون وجود درد.
🔹 درمان: اگر این سوء مزاج ساده باشد، خنک کردن به تنهایی کفایت میکند، اما اگر ماده و خلطی از عوامل این سوء مزاج باشد ضروریست براساس نوع ماده اقدام به پاکسازی شود. و #تشخیص این مهم بر عهده حکیم ماهر و با درایت میباشد.
🔸 چنانچه در غلبه دم توصیه به حجامت شده و با مصرف هلیله پخته و دمنوش #فلوس و امثال آن (خیسانده تمر هندی، آلو، ترنجبین+شکرسرخ) به پاکسازی گوارش نیز بپردازند.
🔹 در سوء مزاج با ماده صفراوی نیز تدابیر به همین صورت است. و در خنک کردن کبد از #کاسنی و سکنجبین و هرچه خنک کننده و رطوبت بخش جگر است مانند خرفه، کدو، خیار، جو... استفاده میشود.
🔸 ازمصرف گوشت چون موجب یبوست است پرهیز شود.
عضویت در کانال👇
📡 @haram110
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_نهم 💠 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_ام
💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
جهت مقام #امام_مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای #دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
💠 میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت #شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
💠 عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک #مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان #منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
💠 دیدن عباس بیدست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است.
زنعمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود.
💠 زنعمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی که بهسختی تکان میخورد #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را صدا میزد.
حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!»
💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشکافد که چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا کمتر ببیند.
هر روز شهر شاهد #شهدایی بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل #مدافعان شهر که همه گرد ما نشسته و گریه میکردند.
💠 میدانستم این روزِ روشنمان است و میترسیدم از شبهایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپارهباران #داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم.
شب که شد ما زنها دور اتاق کِز کرده و دیگر #نامحرمی در میان نبود که از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میکردیم.
💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میکردیم.
همه برای عباس و عمو عزاداری میکردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه #خدا میبردم.
💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظهای از آتش تب خیس عرق میشدم و لحظهای دیگر در گرمای ۴۵ درجه #آمرلی طوری میلرزیدم که استخوانهایم یخ میزد.
زنعمو همه را جمع میکرد تا دعای #توسل بخوانیم و این توسلها آخرین حلقه #مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلیکوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند.
💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو #مظلومانه درد کشیدند و غریبانه جان دادند.
دیگر حتی شیرخشکی که هلیکوپترها آورده بودند به کار یوسف نمیآمد و حالش طوری به هم میخورد که یک قطره #آب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و کاری از دستش برنمیآمد که ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید.
خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفتهاند هلیکوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به #بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند.
💠 حلیه دیگر قدمهایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلیکوپتر هزار بار جان کندم.
زودتر از حلیه پای هلیکوپتر رسیدم و شنیدم #رزمندهای با خلبان بحث میکرد :«اگه داعش هلیکوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت میبری، چی میشه؟»...
#ادامه_دارد
نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@haram110
🌴 بســم ربــ الحیــدر 🌴
💢 خنده #پیامبر از #ترسو بودن عمر ملعون
💫 قالَ الأَمِيرُ الْمُؤْمِنِين صلوات اللّه علیه:
وَ لَقَدْ نَادَى ابْنُ عَبْدِ وُدٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ بِاسْمِهِ فَحَادَ عَنْهُ وَ لَاذَ بِأَصْحَابِهِ حَتَّى تَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِمَّا رَأَى بِهِ مِنَ الرُّعْبِ وَ قَالَ ص أَيْنَ حَبِيبِي عَلِيٌّ تَقَدَّمْ يَا حَبِيبِي يَا عَلِيُّ
✨حضرت آقا امیرالمومنین صلوات الله علیه:
عمرو بن عبدود در روز جنگ خندق عمر را با نامش صدا زد.
او روی برگردانید و به اصحابش پناه برد، بطوری که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از واهمه ای که بر او عارض شده بود تبسّم کرد و فرمود: حبیبم علی کجاست؟
ای حبیبم ای علی، تو به مقابله با او برو.
📚كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص: 700
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج30، ص: 324
@haram110
🔴 #احترام_به_خانواده_همسر
💠 انتقادى كه نسبت به رفتارهاى خانوادهی همسرتان انجام ميدهيد تخريب كننده #رابطه است.
💠 شريك زندگيتان نميتواند پدر يا مادر، خواهر يا برادر خود را تغيير دهد.
حتی اگر آدمهاى #بدی هم باشند، آنها خانوادهاش به حساب مىآيند و بايد به آنها احترام بگذاريد!
💠 همچنان که اگر او به بستگان شما بیاحترامی کند #حس خوبی به شما دست نخواهد داد!
💠 پس طوری با خانواده همسرتان برخورد کنید که دوست دارید همسرتان با #خانواده شما برخورد کند.
💞 @haram110
هک کردن مغز مرد، تو فکر عشقم چی میگذره؟؟
◼️دوست داشتین بدونین تو سرش چی میگذره؟
تصور کنین که میتونستین در اعماق ذهن مردتون نفوذ کنین و سریع بدون اینکه خودش متوجه بشه، بفهمین که چی تو فکرش میگذره. البته که نمیتونین بفهمین که آقایون به چی فکر میکنن اما خوبه که یک اطلاعات کلی داشته باشین که تو فکر مردتون چی میگذره. آیا اون دوستتون داره؟ آیا ازتون سوءاستفاده میکنه؟ آیا میخواد تشکیل خانواده بده؟ یا میخواد همیشه مجرد بمونه؟! خوندن ذهنش، میتونه بهتون کمک کنه تا متوجه بشین، آیا به چیزی که میخواین میرسین یا نه دارین وقتتونو تلف میکنین.
◼️دو صد گفته چو نیم کردار نیست!
این شعرو باید طلا گرفت. شاعر خودش در زمینه عشق بسیار پروفشنال بوده. اگه گفتین شاعرش کیه؟ به کارهایی که انجام میده توجه کنین و نه به چیزی که میگه! کاری که انجام میده بهترین نشونه چیزیه که در ذهنش میگذره و نه چیزی که میگه. حرفاش به درد عمش میخوره، وقتی که رفتارش کاملا برخلاف اوناس. بله، میتونه در گوشتون حرفای شیرین زمزمه کنه اما وقتی قرارهاتونو لغو میکنه یا بهتون بی توجهی میکنه، باید به این نشونهها توجه کنین، نه به حرفهاش! برای اینکه بدونین درباره شما و رابطهتون چی فکر میکنه، این سوالاتو از خودتون بپرسین.
◼️برای دیدن شما، وقت میذاره؟
وقتی به کسی علاقهمند میشیم، دوست داریم هرچقدر که ممکنه باهاش وقت بگذرونیم و در کنارش باشیم. مردی که واقعا براتون اهمیت قائله، فقط زمانی که براش مناسبه، بهتون پیام نمیده. بهتون نمیگه که در محل کار گیر کرده یا بیشتر از اینکه وقتشو با دوستاش بگذورنه با شما میگذرونه.
اگه از لحاظ احساسی رو شما سرمایه گذاری نکرده، پس وقتشم روی شما سرمایهگذاری نمیکنه!
◼️چقدر خودشو در معرض خطر قرار میده؟
اینکه تو رابطه خود واقعیشو رو کنه و در مورد چیزایی به شما بگه که نمیتونه و دلش نمیخواد به کسی بگه یا کارایی کنه که با اون کارا خودشو در معرض خطر قرار میده مهمه. منظورمون این نیست که تو این اوضاع کرونا ماسک یا ژل ضدعفونیشو به شما بده🤦♀ یا مثل پرویز پرستویی تو بادیگارد جلوی گلوله وایسه! همینکه نمیترسه شما را به دوستاش و افراد مهم تو زندگیش معرفی کنه، اینکه درباره دوران کودکی، بدبختیای خانوادش، ترسهاش و نقاط سیاه زندگیش که ممکنه به درست یا غلط باعث شرمساریش بشه بگه، خودش نشونه خوبیه.
◼️بهتون اعتماد داره؟
به همون اندازه که در معرض خطر قرار دادن مهمه، اعتماد هم در رابطه مهمه. یادتون باشه که اعتماد مثل جاده دو طرفست. شاید شما خیلی روی این مسئله متمرکز باشین که میتونین بهش اعتماد کنین یا نه، مخصوصا اگر در روابط گذشتهتون سابقه خیانت داشته باشین اما اونم داره تلاش میکنه بهتون اعتماد کنه.
◼️فقط حرفای قشنگ میزنه، یا نه، کارای قشنگم میکنه؟
حرف قشنگ:«این روسری، خیلی بهت میاد. به به چه ادکلن خوشبویی. »
کار قشنگ:عکستونو میده تا براتون با سیاه قلم نقاشی کنن یا مثلا وقتی کامپیوترتون خراب میشه میاد باش کلی ور میره و درستش میکنه.
تو اولی اون تلاشی نکرده، تازه، ممکنه دنبال چیز دیگه ای باشه!!!!
تو دومی نه، پدرش در امده، کلی وقت و فسفر گذاشته، تازه اگرم نتونه درست کنه کلی هم ضایع میشه😄
◼️فقط دنبال رابطه جنسیه؟
ما اینجا خیلی به این موضوع نمیپردازیم. باشه بعدا در این مورد مفصل صحبت میکنیم.
رفتار، زیاد دروغ نمیگه!
ممکنه با حرفهاش بهتون دروغ بگه اما عمل و رفتار، هیچ وقت دروغ نمیگن! صبر کنین و ببینین آیا اون از طریق رفتارش باهاتون همونطور ارتباط برقرار میکنه که شما میخواین یا نه؟ اگر نه، از هر چی که میگه چشم پوشی کنین و برای ادامه رابطه، تجدید نظر کنین.
@haram110
◀️10 واقعیت اساسی درباره ازدواج
1- شما نمیتوانید فردی را مجبور کنید تا شما را دوست داشته باشد و هیچ کس توانایی خوشبخت ساختن صد در صد شما را ندارد.
2- هر چه میخواهید تلاش کنید، شما هیچگاه قادر نخواهید بود شریک خود را تغییر دهید، هر چند اگر شما خود را تغییر دهید، ممکن است شریک شما نیز تغییر کند.
3- اشخاص با اشخاص ازدواج نمیکنند، بلکه آنها با توهمات و خیالپردازیهای خودشان ازدواج میکنند.
4- یک ازدواج حقیقی درست از نقطه ای آغاز میگردد که توهمات پایان می یابند. چالش یک ازدواج آن است که کشف کنیم با چه کسی ازدواج کرده ایم.
5- عشق تنها یکی از عللی است که ما شریک خود را بر میگزینیم. (برخی اوقات مهمترین فاکتور نمیباشد)
6- به احتمال زیاد، خصلتها و صفات موجود در شریکتان که دیوانه وار خشم شما را برمی انگیزند، همان صفاتی هستند که در ابتدا شما را مجذوب شریکتان کرده بوده اند.
7-این غیر ممکن است که شما بدون تجربه کردن دوران درد و تنهایی یک رابطه را پشت سر بگذارید.
8-بزرگترین هدیه ای که میتوانید به فرزندانتان اعطا کنید یک ازدواج محبت آمیز میباشد.
9-موفقیت زمانی در یک ازدواج حاصل میگردد که هر کدام از ما به این واقعیت پی ببریم که نیازهای شریکمان حداقل به اهمیت نیازهای خودمان میباشد.
10- ازدواج بهترین فرصت برای رشد و بالندگی، غلبه بر حس خودخواهی و آموزش عشق ورزی میباشد.
@haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند
👬بچه هاي امروز و تفاوت آنها با نسل ما
دكتر شهرام اسلامي
@haram110
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊
🥀
🌷بسم الله الرحمن الرحيم🌷
#آشنايي با قرآن كريم
#ويژه كودكان و نوجوانان
بخش اول،جزء سي
🌿سوره تكوير🌿
اين سوره در مكه نازل شده است و بيست و نه آيه دارد،كلمه تكوير به معني در هم پيچيده شدن و تاريك شدن است.نام اين سوره از آيه اول آن گرفته شده است.
ادامه دارد....
🗒منبع:مجموعه آشنايي با قرآن كريم براي نوجوانان؛فرزانه زنبقي
نشر تاريخ و فرهنگ
@haram110
🥀
🕊🥀🕊
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀