فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آموزش نماز آیات
༺📚════════
▫️◽️#درس_های_کافی
قسمت🔖 چهل • هشتم✔️
💢...حسد برده شدگان...💢 ‼️
♦♦➖➖➖➖♦♦
👥الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاح👥ِ
قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَالَ يَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ وَ اللَّهِ النَّاسُ الْمَحْسُودُون.
•———••———••———••———••———•
ابو الصباح گويد: از حضرت امام جعفر الصادق عليه السلام قول خداى عز و جل (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ)
«و يا به مردم نسبت به آنچه خدا از فضلش به آنها داده حسد ميبرند» را پرسيدم، فرمود: اى ابو الصباح، به خدا ما هستيم آن مردم حسد برده شده.
📚الکافی ج۱ کتاب الحجه بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُمُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل ح ۴
حرم
#درباره_عايشه ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️موضوع #درباره_عايشه سلقلقیه • قسمت — دوم ✔️ ✍ حدیثی که حضرت ام
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
◻️▫️موضوع #درباره_عايشه سلقلقیه • قسمت — سوم ✔️
✍أطافت ضبة والأزد بعائشة یوم الجمل، وإذا رجال من الأزد یأخذون بعر الجمل فیفتونه ویشمونه، ویقولون: بعر جمل أمنا ریحه ریح المسک، ورجل من أَصْحَاب علی یقاتل
✍آن افرادی که در جنگ جمل اطراف شتر عایشه سلقلقیه بودند، مدفوع این شتر را برمیداشتند و بو میکردند و میگفتند:
🔺 مدفوع شتر مادر ما، بوی مشک و انبر می دهد .
📚تاریخ طبری، ج 4 ، ص 522 ، ط دارالمعارف .
⭕️آیا می دانید ابوبکر و عمر در ملك غصبی دفن شده اند⁉️
📜ابن قتیبه چنین نقل کرده است:
◀️وقتيكه عمرخطاب مرگ خود را نزديك ديد، پسرش عبدالله را نزد عايشه فرستاد و گفت: سلام من را به عايشه برسان و از او اجازه بگير تا در خانه او و درکنار پيامبر و ابوبكر دفن شوم.
عبدالله بن عمر پيام پدرش را به عايشه رساند و عايشه اجازه داد.
📚الامامه والسیاسه ، ابن قتیبه 41/1
🔰🔰🔰
📣در ذیل این حدیث دو نکته قابل توجه است 📣
⭕️اهل سنت حنبلی افراطی که به وهابی معروفند،آیا تا به حال با خود فکر کرده اند که چرا عمربن خطاب کنار پیامبر دفن شده است⁉️
⭕️آیا غیر از این است که قصدش تبرك جُستن به قبر پیامبر بوده⁉️
⭕️مگر شما ادعا نمی کنید که تبرك جُستن به پیامبر و آثار او شرك
است⁉️
⭕️ آیا جرأت می کنید عمر خطاب را که به قصد تبرّك کنار قبر پیامبر دفن شده را مشرك بدانید⁉️
🔴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🔴
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
◻️▫️موضوع #اصل_برائت • قسمت — بیستم • یکم ✅
💌گزیده ای از روایات تبری قسمت • سیزدهم ▫️#بیزاری_از_دشمنان_اهل_بیت_علیهم_السلام 👇
🔺در روایات شیعیان و جماعت عمری مذهب با عبارت های گوناگون آمده است که :
《لايحبّ رجل قوماً إلّا جُعل معهم》
و
《من أحبّ قوماً حشر معهم》 ¹
👈«هر کس گروهی را دوست داشته باشد، از آن ها محسوب می شود،
خدا او را از آن ها دانسته و با آنها محشور می کند،
و در نیک و بد اعمال آنها شریک خواهد بود.»
نکته مهم👆👆👆
🔺حضرت امیرمومنان علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند:
«بر حذر باش که دشمنان خدا را دوست داشته باشی یا محبت خالص خود را به غیر اولیا ی خدا اختصاص دهی که هرکس گروهی را دوست بدارد با آن ها محشور شود.» ²
📚 1- بشارةالمصطفي صلي الله عليه و آله ٧٥،١٣١/٦٥و١٩٦/٩٨.
-مستدرك وسائل ١٠٨/١٢.
-جامع احاديث الشيعه ٢٤٦/١٨_٢٥١
-مستدرك حاكم ١٨/٣.
-مجمع الزوائد ۲۸۰/۱.
-کنز العمال ۸۶۰/۵و ۱۰/۹، ۲۱.
2- غررالحكم ٢٠٤
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩▫️ #استوری #سخنان_مهدوی • قسمت — سوم ✔️
📜.. پیغامی از محبوب دور از نظر ..
▪️◾️🌅◾️▪️
قال مولانا و سیدنا و مقتدانا و صاحبنا ولی امر مسلمین کل جهان آیت الله العظمی صاحب العصر و الزمان عجل الله فرجه:
🌅 إنّا أهلُ بَيتِ النُبُوَّةِ وَ مَعدِنُ الرِّسالَةِ وَ الخِلافةِ و نَحنُ ذُرّيَةُ مَحَمّدٍ وَ سُلالَةُ النَّبيّن.
We are a member of prophethood family , prophetry source and caliphate . We are the kins of Muhammed and the prophet (peace be upon him and his family) and of prophet's offsprings.
🌅 ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و خلافت هستیم ، ما عترت محمد (صلی الله علیه و آله) و سلاله ی پیامبرانیم.
Wir sind ein Mitglied der Familie des
Prophetentums, der Quelle der Prophetie und des Kalifats. Wir sind die Sippen von Muhammed und dem Propheten (Friede sei mit ihm und seiner Familie) und von den Nachkommen des Propheten.
📚یوم الخلاص ص۵۶۸
بشارة الاسلام ص٢٢٤
الزام الناصب ص٢٢٦
بحارالانوار ٢٠٧/٥٢
🔴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🔴
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩▫️ #استوری #سخنان_مهدوی • قسمت — چهارم ✔️
📜.. پیغامی از محبوب دور از نظر ..
▪️◾️🌅◾️▪️
قال مولانا و سیدنا و مقتدانا و صاحبنا ولی امر مسلمین کل جهان آیت الله العظمی صاحب العصر و الزمان عجل الله فرجه:
🌅 "بَقيّةُ اللّهِ خَيرٌ لَكُم إن كُنتُم مُؤمِنينَ" ؛ أنا بَقيَّةُ اللّهِ في أرضِهِ وَ خَليفَتُهُ و حُجَّتُهُ عَلَيكُم .
"Das, was Gott der Allmächtige für Sie verbürgt hat, ist gut genug für Sie, wenn Sie die Gläubigen sind"; Ich bin ein Vermächtnis Gottes auf Erden und sein Regent und Gottes Eminenz über euch.
"آنچه خدا برای شما باقی گذاشته بهتر است , اگر از مؤمنان باشید" ؛ من باقیمانده ی خدا روی زمین هستم و خلیفه ی او و حجت خدا بر شما می باشم.
"That which God Almighty has vouchafed for you is good enough for you , if you are the believers" ; I am a legacy of God on earth , and his Regent and God's Eminence over you
📚کمال الدین و تمام النعمة ٦٠٤/١
🔴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🔴
4_6021782854684379482.mp3
1.68M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
کهفِ حصین امّت، امام عصر و اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السّلام/
🎤استاد معاونیان؛
4_5965403793947364859.mp3
1.25M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
پاسخ تمامی سؤالها نزد امام عصر علیه السلام است/
🎤استاد معاونیان؛
حرم
* 💞﷽💞 ابوحلما💔 #قسمت_بیست_و_هشتم: نامه محمد موبایلش را از گوشش فاصله داد و به طرف اتاق دوید اما پرس
* 💞﷽💞
ابوحلما💔
#قسمت_بیست_و_نهم: بهار
محمد غبار اشک را از آیینه چشمانش پاک کرد و همانطور که کاغذ را در جیب بلوزش می گذاشت گفت: دو ماه پیش که فکر میکرد با رفتنش به سوریه موافقت میشه وصیت نامه شو نوشته. بعد لبخندی زد و رو به حلما، گفت:
-بابا به هوش اومده اومدم دنبالت بریم پیشش...
+واقعی؟
-به جان خودم چه دروغی دارم آخه
+ مامان که نذاشت باهاش برم بیمارستان فکر کردم...آخه وصیت نامه بابا رو هم لای قرآن دیدم...بعد
-ول کن این حرفارو بیا دستتو بده دخترمو اینقدر اذیت نکن...
+از کجا میدونی دخترن؟ مامان بهت چیزی گفت؟
-دخترن؟؟؟یعنی...
+آخرش میدونی یا نمیدونی؟
-من به حساب اینکه دختر دوست دارم گفتم...گفتی چندتان؟
+دوتا
-دوقلو دختر؟ وای خدایا...خدایا...خدایا
+یواش تر همسایه ها هم...
-خدایا شکرت! بذار همه بفهمن، ای خدا جونم دوقلو یعنی...پاشو دیگه دست خانم بچه هارو باید بگیرم چهارنفری بریم عیادت بابا
+الان حاضر میشم
-الان حاضر میشم شما به وقت ما میشه دقیقا یه ساعت دیگه
+اِ خوبه من همیشه،حالا اکثرا،اغلب زودتر از تو آماده میشم
بعد شاخه خشکی را که کنارش روی زمین بود آرام روی شانه محمد کوبید
محمد دستهایش را بالابرد و گفت: انصاف داشته باش آخه چندنفربه یه نفر.
لطافت خنده های حلما با صدای خنده های مردانه محمد، موسیقی خوش آوای طراوت را در خانه منعکس کرد.
وقتی به بیمارستان رسیدند دکتر گفت: به لطف خدا خطر رفع شده ولی الان وقت ملاقات تموم شده و بیمار باید استراحت کنه.
حلما به طرف محمد چرخید و گفت :
+بیا به سرسلامتی بابا یه گوسفند قربونی کنیم بعد بدیمش پرورشگاه...
-چشم قربان
+چشمات سلامت آقا
-میگم حلما
+جانم
-زنگ بزن مادر بگو امشب میریم خونه شون
+خیرباشه...راستش من اصلا نفهمیدم کی عید شد اینقدر که غصه و استرس داشتم...برا عید دیدنی دیگه؟
-دردوبلات بخوره تو سر م...
+باز همه چی رو تو سر کچ شوهرم نزن
-آخ که این شوهر کچلت چاکرته....حلما جانم
+جان
-میخوام با میلاد حرف بزنم
+یه چی نگی بدتر لج کنه!
-نه خیالت راحت مدتیه بهش فکر میکنم که چطور کمکش کنیم
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم؛ سین.کاف.غین