eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
647 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرم
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شب جمعه، زیارتی حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه‌السلام... 🚩 «السَّلاَمُ عَلَيکَ يَا أَبَا عَبدِالله وَعَلَى الأَروَاحِ الَّتِي حَلَّت بِفِنَائِکَ، عَلَيکَ مِنِّي سَلاَمُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيلُ وَالنَّهَارُ وَلاَ جَعَلَهُ اللهَ آخِرَ العَهدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم، اَلسَّلاَمُ عَلَى الحُسَينِ وَعَلَى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ وَعَلَى أَولاَدِ الحُسَينِ وَعَلَى أَصحَابِ الحُسَين.» تصاویری جدید از حرم مطهّر حضرت سیدالشهداء حسین بن علی علیه‌السلام و زیارت به نیابت از طرف همۀ محبین وشیعیان اهل بیت علیهم السلام اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابالشرور و اتباعه 🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
هدایت شده از حرم
42.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} خواهش می‌کنم...😭 🎙ملّا مسعود شيرین؛ «شب جمعه، شب زیارتی ارباب»
🌎🥀🍂 🥀 ❇️ تقویم نجومی 🗓 جمعه 🔹 ۲۲ تیر/ سرطان ۱۴۰۳ 🔹 ۶ محرم ۱۴۴۶ 🔹 ۱۲ ژوئیه ۲۰۲۴ 🌖 اول ماه تموز این ماه ۳۱ روز است. گرمی هوا شدید و آب کم می‌شود. آب معتدل به سردی، ناشتا نوشیده و چیزهای سرد و تر خورده شود. غذاهای سبک و سریع الهضم میل شود. از گلها و شکوفه‌های خشک، مرطوب و خوشبو استفاده گردد. 💠 مناسبت‌های دینی 🛡 اجتماع ۳۰ هزار نفر از لشکریان یزید در کربلا 📜 یاری طلبیدن حبیب بن مظاهر از قوم بنی أسد با اذن امام علیه‌السلام ⚔ رونق بازار آهنگران برای خرید سلاح، علیه امام حسین علیه‌السلام ▪️ وفات سید رضی رحمة‌الله‌علیه مؤلف نهج‌البلاغه 🌎🔭👀 🌓 امروز قمر در «برج میزان» است. ✔️ برای امور زیر مناسب است: خرید وسیله سواری خرید کردن اقدامات قضایی صید امور زراعی قرض و‌ وام پرداخت قرض و گرفتن مطالبات آغاز درمان کودک به گهواره نهادن فروش جواهرات امور مربوط به حرز 🌎🔭👀 👶 زایمان خوب است. 🚖 مسافرت خوب است. 💑 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب جمعه) پس از فضیلت نماز عشاء، فرزند، سخنوری توانا و امید می‌رود از ابدال و یاران امام زمان علیه‌السلام گردد. 🔹 امروز (پس از فضیلت نماز عصر) فرزند دانشمندی مشهور گردد و شهرتش جهانگیر شود. 🌎🔭👀 💇 اصلاح سر و صورت باعث بلای ناگهانی می‌شود. 🩸حجامت، فصد و زالو انداختن خوب نیست. ✂️ ناخن گرفتن بسیار خوب و مستحب نیز هست. روزی را زیاد، فقر را برطرف، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مبارکی است. باعث برکت در زندگی و طول عمر می‌شود. 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب، دیده شود، تعبیرش در آیه ۶ سوره مبارکه «انعام» است. ﴿﷽ ألَمْ یَروا کَمْ أهْلَکْنٰا مِنْ قَبْلِهِم﴾ خواب بیننده اندک آزردگی ببیند، صدقه بدهد تا رفع شود. ان شاءالله مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌎🔭👀 📿 وقت استخاره از اذان صبح تا طلوع آفتاب از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ 📿 ذکر روز جمعه «اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه «یا نور» موجب عزیز شدن در چشم خلایق می‌گردد. ☀️ ️روز متعلق است به: 💞 علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز جمعه پایان می‌یابد. 🥀 🌎🥀🍂
حرم
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓ ☆اَلابِذِکرِالله‌تَطمَئِنَّ‌القُلوب ☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه ☆ #کا
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓ ☆اَلابِذِکرِالله‌تَطمَئِنَّ‌القُلوب ☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه ☆ ☆☆قسمت ۲۸۰ و ۲۷۹ _....گفته بهت بگم اگه میخوای ازدواج کنی..اون بنده خدا.. چی بگم!...بابا! فکر نکنی اجباری در کاره! تو اگه نخوای ردش میکنم الان! غضب آلود میپرسم: _این آدم کیه که هنوز سال پیمان نشده قدم پیش گذاشته؟! _آشناس میشناسیش. با تعجب در چشمان بابا اسماعیل نگاه میکنم. _کیه؟ _مرد خوبیه...واقعا مرده! آقا محسنو میگم...دیروز اومده بود سرِ زمین.میگفت اومده اول مردونه حرف بزنیم، اجازه بگیره و هرچی باشه تو عروس منی! بعد منم گفتم رویا خودش باید تصمیم بگیره و ما کی باشیم که دخالت کنیم.یکم فکرکردم بعد از رفتنش.ما به تو و امید عادت کردیم و رفتنتون سخته ولی من نمیخوام خودخواه باشم.با این وضع آینده‌ی امید با این حرفو حدیثا نبوده! فرض کن! بخواد فردا بره مدرسه.کلی حرف میشنوه و از زندگیش خسته و کلافه میشه.آقا محسن هم واقعا مرد خوبیه!خدا پدرشو رحمت کنه و مادرش رو حفظ کنه که همچین پسری تربیت کردن.چیزی هم تا سر سال پیمان نمونده بابا.بیچاره بی‌حرمتی نکرده. میخوای بگم یه بار بیاد حرف بزنین ببنین چی به چیه؟ سرم را بالا می‌آورم.حرفی نمیزنم.پیرمرد به دیوار تکیه میدهد: _باور کن اینقدر تو رو دخترخودم میدونم.به چشم عروس نمیبینمت. خیر و صلاحتو میخوام بابا.اگه دلت رضا نیست همین حالا بگو این آقامحسنو رد کنم. کمی به حرفهای بابا اسماعیل فکر میکنم. هنوز دودل هستم و نمیتوانم کنار بیایم.رو بہ او میگویم: _من باید فکر کنم. _فکر کن بابا مشکلی نیست. آن روزم به فکر سپری میشود.بعد از خواباندن امید از جایم بلند میشوم.پشت پنجره میروم.یاد آن شب نورانی می‌افتم. صوت حزین قرآن که چند ثانیه‌ای بیشتر مهمانم نشد.برادر محسن واقعا مرد خوبیست..نمیدانم چرا من؟! من را چرا انتخاب کرده؟او از یک خانواده‌ی با اصل و نسب تهرانی و وضع مالی خوب و من یک زن بیوه و بچه‌دار که قبلا عضو سازمان بوده واقعا چه ارزشے دارد؟از حرف و حدیث مردم نمیترسد؟دلواپس هستم که نکند با ازدواج کردن امید ضربه ببیند.بعدها به مشکل بربخوریم!از طرفی هم دلم برای بابا اسماعیل میسوزد.او درست میگوید حرفها زیاد شده و واقعا نگران امید هستم. بابا اسماعیل به خانه می‌آید.سلام میکنم. میخواهد برود که صدایش میکنم. _جانم؟ شرم سرم را به پایین می‌اندازد.از استرس زبانم بند می‌آید: _می..میگم فقط در حد حرف.یه بار فقط حرف بزنیم اگہ شرطای من رو تونستن قبول کنن بعد میرسیم به بقیه مسائل وگرنه که نه. لبخندی میزند و چشم گویان همانجا وضو میگیرد.درست یک هفته‌ی بعد قرار شد تنها برای صحبت کردن به تهران برویم. امید را برمیدارم و با بابا اسماعیل میرویم. او به عفت خانم ماجرا گفته بود.راضی نبود اما وقتی دلایل بابا اسماعیل را شنید دلش رضا داد. اتوبوس می‌ایستد و بابا اسماعیل بچه را بغل میگیرد تا من چادرم را سرکنم.پیاده میشویم.برادر محسن که هنوزم برادر محسن در دهانم میچرخد، به دنبالمان می‌آید! بی‌بی‌رعنا هم آمده.قربان صدقه‌ی امید میرود.نزدیک پارکی می‌ایستیم. _برید مادر سنگاتونو وا بکنین.ما تو ماشین هستیم تا شما بیاین. دستم دراز میکنم و به بی‌بی‌رعنا میگویم: _میشه امید رو هم بدین. _من نگهش میدارم. _دستتون درد نکنه اما میخوام بیاد. قبول میکند و امید را دستم میدهد.قربان صدقه‌اش میروم و پیاده میشویم.برادر محسن پیراهن سفیدش را مرتب میکند و اشاره میکند به کدام طرف برویم. روی نیمکتی بافاصله از هم مینشینیم.سرش را پایین انداخته -بفرمایید. میخواید اول شما شروع کنین. نگاهم به امید است و شروع میکنم به حرف زدن: _من تقریبا چیز زیادی از شما نمیدونم.‌و نمیدونم چرا پا پیش گذاشتین برای این کار.من قبلا ازدواج کردم و حتی بچه دارم. از اینها گذشته،من قبلا آدم خوبی نبودم. گذشته‌ی بدی داشتم. شما ولی نه! با اصل و نسب هستین.ماشاالله همیشہ هم توی صراط مستقیم بودید.فکر اینها رو کردین؟ حرفو حدیثایی که گفته خواهد شد.بالاخره دهن مردم رو نمیشه بست.زندگیتون رو تلف نکنین.. شما میتونین با یه دختر پاک و نجیب زندگی کنین. حرفم به اینجا که میرسد نفس عمیق میکشم. منتظرم او جواب بدهد. تکیه میدهد و با شرم و حیا زبان در دهان میچرخاند: _از بچگی راسته‌ی فرش‌فروشا بزرگ شدم.یه حاج‌کمال فرشچی بود که تاجر نامی فرش بود.ثروت زیادی داشت اما مرامشو ثروت‌عوض نکرد.گاهی با ارادت به من، منو شرمنده میکرد. همیشه نصیحتم میکرد و میگفت هروقت فکر کردی کارت تو کل دنیا لنگه نداره و قرصِ قرصہ، حتما .میگفت نگاهت به باشہ این پایینی‌ها سرگرمیشون حرف زدنه.همیشه سعی کردم نگاهم به بالا باشہ و توی کاری که لنگه نداره فقط به خدا اقتدا کنمو بس...جنگ که شد..... ☆ادامه دارد..... ☆☆نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه) ☆ ┗◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛┛
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓ ☆اَلابِذِکرِالله‌تَطمَئِنَّ‌القُلوب ☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه ☆ ☆☆قسمت ۲۸۲ و ۲۸۱ _....جنگ که شد اهل دلا خودشونو رسوندن جبهہ..دارالعشاق..خیلے جالب بود برام فضای‌جبهہ. انگارنه‌انگار که جنگ بود..یه فضای زیبایی داشت مخصوصا شب قبل عملیات و حنابندون شهادت!اون روزا وقتی حرف ازدواج میشد میگفتم من با شهادت نامزد کردم.گفتم اگه شهید بشم دلم نمیخواد یکی رو توی حسرت بزارم.ازدواج نکردم تا جنگ تموم شد.خیلی حالم بد بود.و..هَ..هست.اما توفیق نداشتم.بار اول که دیدمتون. داشتین قرآن میخوندین.شما تله نیستین و واقعا صف‌تون از منافقا جداست.بعد اون ماجرا و دیدنتون توی دادگاه باعث شد پرونده‌ی اون خانم رو قبول کنم.همه‌چی برام اثبات شده بود شما گناهی ندارین. من راجب گذشته حرفی نمیزنم چون گذشته اسمش روشه! گذشته و تموم شده.این دل پاک اثر توبه‌‌س. بالایی ببخشه بقیه‌ش به من چه؟!اون چیزی‌که من رو امروز به این پارک و این نیمکت کشونده براش مهم نیست شما قبلا ازدواج کردین.اتفاقا خوشحالم بتونم در بزرگ کردن پسرتون کمک کنم.یتیم جایگاه ویژه‌ای توی دین داره.خدا حامی یتیماس.مگه پیامبر یتیم نبودن؟!این افتخاره بتونم امیدآقا رو پسر خودم بدونم. حرفهایش سراسر حس خوب است.پیش از اینکه حرف مستقیم را درمورد امید بگویم خودش درکم کرد و حرفش را گفت. _من بزرگترین شرطم پسرمه فقط.اگه واقعا همینطور باشه که میگید خوبه.دلم میخواد امیدم طعم خوب زندگی رو بچشه من خودم خیلی وقت این طعمو فراموش کردم... سرم را پایین می‌اندارم: _قول میدید؟ برادرمحسن؟ با شنیدن برادر محسن سرش را بالا می‌آورد و نگاهمان بهم گره میخورد.کمی بعد که متوجه میشود سر تکان میدهد و به آرامی میگوید:بله! کمی دیگر هم باهم صحبت میکنیم. تصوری که از او داشتم با اینکه همیشه مردی خوشرو و متین بود اما حالا چند برابر نظرم نسبت به خوبیهایش عوض شده.آنقدر حرف میزند تا خیالم بابت امید راحت میشود.حتی نق زدن‌های امید هم نتوانست این گفت‌وگو را کوتاهتر کند. با شرم داخل ماشین مینشینم.بی‌بی‌رعنا امید را از دستم میگیرد.قرار میشود برگردیم روستا و اگر بعد از فکر کردن‌هایم نظرم مثبت بود تماس بگیریم.از هم خداحافظی میکنیم.دم آخر نگاهی از گوشه‌ی چشم به او می‌اندازم.لبهای به تبسم باز شده دندان‌هایش را به نمایش گذاشته است.زیرلب خداحافظی را بدرقه‌مان میکند. کنار پنجره مینشینم و امید را در بغل میگیرم.بابا اسماعیل کنارم مینشیند.هر چه تا روستا هم صبر کردم بلکه چیزی بپرسد اما باز هم چیزی نپرسید. تا چند روز او هیچ نمیگوید.هیچ از صحبت هایمان و نظرم نمیپرسد.فکرمیکنم شاید پشیمان شده و نمیخواهد حرفی بزند.اما چند روز بعد درحالیکه در حیاط پشتی مشغول قدم زدن و فکر کردن هستم می‌آید و صدایم میکند.مؤدبانه به سمتش میروم و میگویم: _جانم بابا اسماعیل؟ با دیدن من لبخند میزند و میگوید: _نظرت چیه بابا؟ فکراتو کردی؟ از شرم خون در صورتم میدود. _بله..ولی قبل از نظر خودم میخوام نظر شما رو بدونم.من بدون اجازه‌ی شما هیچ کاری نمیکنم. _این چه حرفیه بابا؟زندگی خودته! به ما چه مربوط.تو ماشاالله عاقل و بالغی و خوب بلدی تصمیم بگیری.من نظر خودت برام شرطه.اون روزی که برگشتیم تا الان هیچی نگفتم و نپرسیدم تا بدونی این تصمیم رو فقط و فقط باید خودت بگیری.من هیچ تعصبی ندارم.تعصب برای آدمای مریضه نه من!هیچ عیبی نداره یه زن دوباره ازدواج کنه. حقه! ما کی باشیم حق خدا رو ناحق کنیم؟تو میتونی ازدواج کنی، مخصوصا که پیمان اونجوری...ولش کن بابا. من با عفت خانم هم صحبت میکنم. تو نظر خودتو بگو عزیزم. گل شرم از گونه‌هایم شکوفا میشود. افکارم را بالا و پایین میکنم.برادر محسن یا همان آقا محسن واقعا مرد خوبیست. آنشب که عطر قرآن خواندنش در قلبم پیچید هیچوقت از یاد نمیبرم. منش مردانه و با سخاوتش.آن غیرت وطن دوستانه و بی‌باک. یک مرد و خدا ترس... یکی که دل به خواسته‌های کوچک اما باخدایم دهد.در تأدیب کردن امید مرا کمک کند. مطمئنم او میتواند. خجالت گلویم را گرفته.چشمان بابا اسماعیل تبسم میکند: _باشه بابا. من جوابمو گرفتم. بعد هم بخاطر اینکه بیش از این معذب نباشم میرود.حس گنگی دارم. از یکطرف ویران و از طرفی آباد..نمیدانم چه شده‌ام.آخر که دیده پدرشوهر، خود عروس بیوه‌اش را شوهر دهد؟عفت خانم شب به اتاق می‌آید. _مش اسماعیل درست میگه.من هیچوقت بهت خوبے نکردم. اولش که به این خونه اومدی حتما خاطره‌ی خوبی ازم نداری.از پسرمم که... چی بگم والا. هم زندگی خودش رو تباه کرد هم تو و این بچه رو.‌ تو حق داری خوب زندگی کنی.آرامش سهم توعه.حرفو حدیث مردم اینجا تباهت میکنه.این آقامحسن هم پسر خوبیه و مادرشم خوبه.هرچند که دلمون رضا نیست برید.دلتنگ میشیم... ☆ادامه دارد.... ☆☆نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه) ☆ ┗◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از حرم
💠اهمیت روز جمعه و اعمال روز جمعه 🔹روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله مهدی موعود(عج) می باشد. پس چه خوب است تا با اهمیت و اعمال این روز آشنا شویم. 🔸اهمیت روز جمعه: 👈۱-ولادت امام زمان(عج) در روز جمعه واقع شده است. 👈۲-امامت در روز جمعه به آن حضرت منتقل شده است. 👈۳-جمعه روزی است که خدای تعالی لقب معروف (قائم)را به آن حضرت اختصاص داده است. 👈۴-امام عصر(عج) در روز جمعه بر دشمنان مسلط خواهد شد. 👈۵-روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود(عج) می باشد. 👈۶-خداوند در روز جمعه در عالم ذر از همه ارواح بنی آدم برای امام زمان (عج) و ائمه هدی(ع) پیمان وفاداری گرفته است. 👈۷-و از مهم ترین اعمال انسان در روزجمعه توجه به حضرت مهدی(عج) و انتظار فرج آن بزرگواراست. 👈۸-در این روز زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج ایشان مستحب است زیرا طبق برخی از روایات و زیارات ، امید ظهور ان حظرت در روز جمعه بیشتر از سایر روزهاست. 💠اعمال ذکر شده برای روز جمعه 🌸1. در نماز صبح آن در رکعت اول سوره جمعه و در رکعت دوم توحید بخواند. 🌸2. بعد از نماز صبح خواندن دعای عهد و دعای ندبه 🌸3. غسل جمعه کند وازسنت های تاکید شده است. وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زوال آفتاب و هرچه به زوال نزدیک شود بهتر است 🌸4. هزار مرتبه صلوات بفرستد. رسول خدا - صلی الله- فرمود: هر کس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات فرستد خطایای هشتاد سالهاش آمرزیده شود. واگر 1000 مرتبه فرصت نشد لاقل 100 مرتبه صلوات بفرستد 🔽امام صادق ع فرمودند: اگر صد مرتبه صلوات بفرستد،تا در روز قيامت چهره اش نورانى گردد.و نیز هركس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیه ِ گويد و صد مرتبه سوره«توحيد» را بخواند،آمرزيده خواهد شد. 🔽نيز روايت شده:كه ثواب صلوات بر محمّد و آل محمّد،بين نماز ظهر و عصر برابر با ثواب هفتاد حج است 🌸5. خواندن دعای آل یاسین در عصر روز جمعه 🌸6. رفتن به نماز پر فضیلت جمعه 🌸7. به زیارت اموات و زیارت قبر پدر و مادر یا یکی از ایشان برود که فضیلت دارد ( از امام باقر روایت شده که زیارت کنید مردگان را در روز جمعه که می دانند کیست که به زیارت ایشان رفته است و شاد می شوند) 🌸8. زیارت حضرت رسول(ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین نماید. 🌸9. اعمال عمومی مورد پسند در روز جمعه : حمام برود، ناخن خود را کوتاه کند وصورت خود را پیرایش نماید.بوی خوش به کار برد و جامه های پاکیزه خود را بپوشد. 🌸10.برای اهل و عیال چیزهای نیکوی تازه از میوه و گوشت بخرد تا شاد شوند به آمدن جمعه .همچنین خوردن انارو کاسنی توصیه شده 🌸11. خواندن دعای سمات در ساعت پایانی روز جمعه 🌸12.سوره های «احقاف»و«مؤمنون»را بخواند. 🌸13.صدقه دهد، روايت داریم :ثواب صدقه دادن در شب و روز جمعه،هزار برابر اوقات ديگر است. 🌸14 .ساعتی از روز جمعه را به اموختن دین اختصاص دهد
هدایت شده از حرم
4_5960853649759404530.mp3
25.23M
🌹باز صبح جمعه ای دیگر و دعای ندبه... 🌹با صدای آسمانی و زیبای استاد فرهمند... 🌹التماس دعای فرج...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۲۲ تیر ۱۴۰۳ میلادی: Friday - 12 July 2024 قمری: الجمعة، 6 محرم 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹دعوت حبیب بن مظاهر، بنی اسد را به یاری امام حسین علیه السلام، 61ه-ق 🔹تجمع لشکر یزید ملعون در کربلا، 61ه-ق 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا عاشورای حسینی ▪️19 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️29 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️44 روز تا اربعین حسینی ▪️52 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام