eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
6.6هزار ویدیو
636 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرم
سحر نوزدهم خون به دل "زینب" س شد فرق بشکافته را دید و دگر غوغا شد (س)🥀
هدایت شده از حرم
سحر نوزدهم بے پدرے بد دردیست دَمِ زینب شدہ بازم "مڪن ای صبح طلوع"😭 💔
هدایت شده از حرم
سحر نوزدهم جن وملک میخوانند «مكن ای صبح طلوع» شب عاشورا را ... ...
هدایت شده از حرم
°❀امام_علی🖤 خسته از مردمِ دنیاست ، چه تنها مانده چند سالی است که در حادثه ای جا مانده وقتِ رفتن ز درِ خانه به خود میگوید: روی "در" ، چند نخ از چادرِ زهرا مانده زیرِ لب زمزمه اش ذکرِ " اَغِثْنِی یا رَب " فاطمه رفت ، خدا... حیدرش اینجا مانده بعدِ سی سال غریبی و غمِ در به دری باز ، چشمانِ علی سوی "دری" وا مانده او فقط منتظرِ فاطمه ی زهرا بود... پس بدیهی است که بیگانه ز دنیا مانده زینبش گفت: پس از حادثه ی ”سیلی” و ”در”... نه در این خانه "حسن" مانده ، نه "بابا" مانده... سحرِ نوزدهم بود... علی راهی شد میرَوَد سوی قراری که به فردا مانده با چه شوقی طرفِ مسجد و محرابش رفت در و دیوار و ستون ها به تماشا مانده فاطمه ، منتظرِ دیدنِ روی علی و... دو سه تا چشم ، ولی در پِیِ آقا مانده یک طرف ، زینب و کلثوم و برادرهایش یک طرف ، فاطمه و حضرتِ طاها مانده یک طرف ، "خاک" عزادارِ غمِ بابایش... یک طرف ، منتظرش عالمِ بالا مانده ولی انگار که دلتنگِ رُخِ فاطمه است رفت مولا و... جهان ، واله و شیدا مانده وقتِ رفتن به لبش زمزمه ای داشت علی: روی "در" چند نخ از چادرِ زهرا مانده 🏴🏴
هدایت شده از حرم
علیه السلام . نوزدهم ماه رمضان سال ۴۰هجری قمری مطابق با هشتم بهمن سال ۳۹هجری شمسی، در مسجد کوفه فرق مبارک علیه السلام شکافته شد. پس از اتمام امیرالمومنین علیه السلام خبر از شهادت خود دادند. چند روز قبل از شهادتشان از فرزندشان امام مجتبى عليه السلام پرسیدند تا امروز چند روز از ماه رمضان میگذرد؟ حضرت عرض کردند: ۱۳روز گذشته است. از امام حسين عليه السلام پرسيدند چندروز باقى مانده است؟ امام حسين عليه السلام فرمود: ۱۷روز باقى مانده است. دراين هنگام اميرالمؤمنين عليه السلام دست به گرفتند وفرمودند: نزديک است اين موى من به خون سرم خضاب شود. شبهای آخر یک شب منزل امام مجتبی علیه السلام وشبی را درخانه سیدالشهداء علیه السلام افطار فرمودند، شب دیگری منزل حضرت زینب سلام الله علیها و در درخانه حضرت ام کلثوم سلام الله علیها دخترشان ازنسل حضرت زهرا سلام الله علیها تشریف بردند. اميرالمؤمنين عليه السلام درخواب پيامبر صلی الله عليه وآله را ديدند، وآن حضرت به نزديک شدن ملاقاتشان دربهشت بشارت دادند، و أميرالمؤمنين عليه السلام به دخترشان حضرت ام كلثوم سلام الله عليها خبردادند. ازطرف عمروعاص لعین و معاویه خبیث مأمور بر قتل حضرت علی علیه السلام شد. ابن ملجم درکوفه با و و لعنةالله علیهم همدست شدند و شمشیری را زهرآلود کردند. سحر نوزدهم ماه رمضان، بعد از اذان صبح امیرالمؤمنین علیه السلام وارد مسجد شدند وصدا زدند: "یاأيها الناس الصلاة" سپس ابن ملجم که به شکم خوابیده بود را بیدار کردند و فرمودند به شکم نخواب که خواب شیاطین است وبعد فرمودند میدانم چه قصد شومی داری از آن دست بردار که عاقبتت جهنم خواهد بود. مولا علی علیه السلام مشغول نماز شدند. در ركعت اول سر از برداشت شبيب خبیث بر آن حضرت حمله ور شد، ولى شمشيرش خطا رفت. بلافاصله ابن ملجم لعنه الله حمله كرد و شمشير او فرق مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام را شكافت و شريفشان به خون فرق مباركشان گشت و فرمود: "بسم الله وبالله وعلى ملةرسول الله، فزت ورب الكعبة" ناله جبرئيل نیز از آسمان بلند شد: "تهدمت والله اركان الهدى و انطمست اعلام التقى وانفصمت العروةالوثقى، قتل ابن عم المصطفى، قتل على المرتضى، قتله اشقى الاشقياء" ارشاد ج۲ ص۱۵ مستدرک سفينةالبحار ج۵ ص۲۱۳ الوقايع والحوادث ج۱ ص۱۹۰
هدایت شده از حرم
13.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭تهدمت والله ارکان الهدی سحر نوزدهم ماه رمضان مسجد کوفه ✔️ببینید و بسوزید و برای فرج فرزندش دعا کنید
هدایت شده از حرم
کوچه‌ها خلوت و خاموش شب از جامۀ ظلمت شده چون صحن عزا، خانه سیه‌پوش، تو گویی همه چیز و همه کس گشته فراموش، نه مانده شبحی پیش دو چشمی، نه صدایی رسد از کوچه خلوت زده بر گوش، چرا، می‌شنوم تک تک پا و، شبحی را نگرم می‌رسد از دور، یکی مرد که پوشیده رخ و از رخ مستور، به هر کوچۀ تاریک دهد نور، گمان می‌کنم این مرد کلیم‌الله آن کوچه بُوَد آه ببینید کجا می‌رود و چیست ورا نیت و منظور؟ چه آرام وخموش است، دلش بحر خروش است، ببینید که انبان پر از نان و پر از دانۀ خرماش به دوش است به گمانم که به ویرانه فقیری دل شب منتظر اوست که از گوشه ویرانه ندا می‌دهد ای دوست کجایی که بگیری دل شب باز سراغ فقرا را؟ عجبا عرش خداوند مکان کرده به ویرانه سرایی بگرفته است به دامن سر یک پیر فقیری که ندارد به جز از دیدۀ اعما و تن خسته و دست تهی‌اش برگ و نوایی، به لبش ذکر دعایی، به دلش حال و هوایی، نه طبیبی نه دوایی نه غذایی، همگان چشم بصیرت بگشایید و ببینید که در دامن ویرانه امیری شده هم صحبت و دلباختۀ پیر فقیری، اگر آن پیر بپرسد تو که هستی؟ گل لبخند ز جان بخش لبش روید و در پاسخ آن پیر بگوید که فقیری شده در این دل شب یار فقیری، عجبا باز به دوشش یکی انبان و گرفته است ره کوچه و پوید سوی ویرانۀ دیگر که به ایتام زند سر، ببرد بر همه از لطف و کرم باز غذا را. کیستی؟ ای همه جا روی تو پیدا که ندیدند و نگفتند که هستی؟ تو همان شیر خدایی، تو چراغ شب تنهاییِ خیل فقرایی، تو به احزاب و اُحد یار رسول دو سرایی، تو به ایتام، پدر در دل ویرانه سرایی، تو گهی هم سخن چاه و گهی پهلوی نخلی، به زمین چهره گذاری، ز بصر اشک بباری و گهی می‌چکد از قبضۀ تیغت به زمین خون عدو در صف پیکار، گهی مرحب خیبرکشی و عمرو به شمشیر شرربار، گهی دست تو در سلسلۀ خصم ستمکار، گهی وصله زنی کفش خود ای حجت دادار، گهی قلۀ عرشی و گهی حفر قناتت بوَد ای دست خدا کار، گهی عرش مکانی و گهی خانه نشینی، گهی استاد به جبرییل امینی و گهی یاور آن پیرزن مشک به دوشی، نتوان گفت که هستی تو، که هستی، تو بگو تا بشناسیم به توفیق بیان تو خدا را. ناسپاسان که به جز مهر و وفا از تو ندیدند، چه شد کز تو بریدند؟ خدا را به چه تقصیر به محراب دعا تیغ کشیدند؟ چرا فرق تو را از ره بیداد دریدند؟ عجب حق تو گردید ادا، پیک خدا داد ندا، آه که شد منهدم ارکان هدا، خفت به خون شیر خدا، گشت به محراب فدا، روح مناجات و دعا، مسجدیان یکسره این نالۀ جانسوز شنیده همه از پنجه غم جای گریبان، جگر خویش دریدند، ز دل ناله کشیدند، ز هر سو، سوی محراب دویدند و بدیدند همه دین خدا در یم خون خفته و از لعل لب خویش گهر سفته و با صورت خونین سخن از فزت و رب گفته، گهی می‌رود از هوش گه از اشک حسن آمده بر هوش، زند خون دل خسته‌اش از زخم جبین جوش، ز سوز جگر سوخته با قاتل خود گفت خدا را به چه جرمی به رویم تیغ کشیدی؟ تو که دیدی ز علی آن همه احسان و وفا را. همه تن اشک فشان دست گشودند که آرند علی را به سوی خانه که ناگاه در آن سوز و غم و درد نگاهی به افق کرد و ندا داد که ای صبح! نشد در همه ایام تو از جیب افق سرزنی و چشم علی پیشتر از سرزدن روی تو بیدار نباشد، عجبا گشت فدا در دل محراب دعا، جان پیمبر، علی آن ساقی کوثر، علی آن فاتح خیبر، علی آن میر مظفر، علی آن روح مکرم، علی آن عدل مجسم، علی آن دادرس امت و مظلوم‌ترین رهبر عالم، به خداوند، به پیغمبر و زهرا که علی کشتۀ عدلی است که خود حاکم آن بوده و خود مجری آن بود، خدا را نشنیدید مگر داد دوا پیش‌تر از کشتن خود قاتل خود را؟ نشنیدید که بخشید ز اکرام و جوانمردی خود تیغ به دشمن؟ نتوان یافت دگر مثل علی گو که بپویند زمین را و سما را.
هدایت شده از حرم
🖤مولا علی (علیه السلام): ◾️در بهترین مکان متولد شد(کعبه) ◾️در بهترین روز متولد شد(جمعه) ◾️جانشین بهترین پیامبر بود(محمد) ◾️همسر بهترین زن دنیا بود(فاطمه) ◾️پدر بهترین بچه های دنیا بود(حسن حسین) ◾️در بهترین ماه به شهادت رسید (رمضان) ◾️در بهترین شب ضربت خورد(اول قدر) ◾️در بهترین شب شهید شد(دوم قدر) ◾️در بهترین حالت بود که ضربت خورد(نماز) ◾️در بهترین حالت نماز بود (سجده) ◾️ای بهترین بهترین ها، دستمان را بگیر...
هدایت شده از حرم
⚠️ اگر علی علیه السلام طبق قول شما روافض علم به کشته شدن خود داشته ، پس با رفتن به مسجد خودکشی کرده است⁉️ 〰🔶🔹〰〰〰〰 ✅پاسخ: طبق باور شیعه ، در اینکه مولا علی علیه السلام از شهادتش با خبر بوده به هیچ وجه شکی نیست؛ مطابق گزارش شيخ مفيد، احاديث دراين باره متواتر است : 🔴 تواترت الروايات من نعيه عليه السلام نفسه قبل وفاته و الخبر عن الحادث في قتله و أنه يخرج من الدنيا شهيدا بضربة في رأسه يخضب دمها لحيته فكان الأمر في ذلك كما قال. 📗📔 البغدادي، الشيخ المفيد محمد بن محمد بن النعمان، العكبري ، (متوفاي 413هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏1، ص: 319، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، سال چاپ : 1414 - 1993 م. http://lib.eshia.ir/27035/1/319 🔵 روايات متواتر رسيده كه امام علي عليه السلام پيش از فرا رسيدن زمان وفات، از شهادت خود خبر دادند و از حوادثي كه در زمان كشته شدن شان رخ می دهد و به سبب ضربتى كه بر سرش وارد مي آيد، شهيد از دنيا مي رود و خون سرش محاسنش را خضاب (و رنگين) مي نمايد، خبر داد و چنان شد كه فرمود. {در اثبات علم امیرالمومنین علیه السلام به شهادت شان از اهل تسنن نیز پیش از این مدارکی ارائه شد.} 〰〰▪️ پس در اینکه ائمه علیهم السلام به اذن الله متعال از غیب خبر داشتند به هیچ عنوان قابل انکار نیست اما در پاسخ به این شبهه باید مطالبی بیان کنیم: 1️⃣ائمه علیهم السلام علم غیب داشتند اما مامور به ظاهر بودند و قصاص قبل از جنایت نمیکردند! یعنی ائمه علیهم السلام با اینکه علم داشتند مامور بودند که مانند انسان های دیگر و عادی زندگی کنند و از علوم غیب به نفع خود استفاده نکنند؛ "مامور به ظاهر بودن" ، امری است که حتی اهل سنت هم به آن اشاره کرده اند در "صحیح مسلم" بابی تحت همین عنوان آمده است! : 👈بابُ الْحُكْمِ بِالظَّاهِرِ👉 نکته ی دیگر اینکه در صحیح بخاری و صحيح مسلم آمده است که رسول الله فرمودند من نیامدم که قلوب مردم را بشکافم!!! 🔴 قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «إني لم أومر أن أنقب عن قلوب الناس ولا أشق بطونهم» 🔵رسول الله ص فرمودند:من مامور نيستم که دل هاي مردمان را بشکافم و شکم هاي ايشان را بدرم. 📚صحیح بخاری جلد 5 صفحه 163. اما نکته ی جالب اینجاست که امام نووی از علمای بسیار بزرگ اهل سنت در شرح این روایت میگوید این روایت یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله 👈مامور به حکم به ظاهر👉 هستند!!! نووی در شرح صحیح مسلم میگوید: 🔴قوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ (إِنِّي لَمْ أُومَرْ أَنْ أَنْقُبَ عَنْ قُلُوبِ النَّاسِ وَلَا أَشُقَّ بُطُونَهُمْ) مَعْنَاهُ إِنِّي أُمِرْتُ 👈بالْحُكْمِ بِالظَّاهِرِ👉 🔵اين سخن رسول الله صلی الله علیه و آله یعنی رسول الله فرمودند من مامور به حکم به ظاهر شده ام. 📚شرح نووی علی مسلم جلد 7 صفحه 163. و شیخ عبد الحليم توميات از شیوخ وهابی معاصر نیز میگوید حکم به ظاهر از اصول اسلام است. 🔴الحكم على النّاس بالظّاهر من أصول الإسلام 🔵حکم به ظاهرا کردن بر مردم از اصول اسلام است. http://www.nebrasselhaq.com/2010-06-14-20-23-50/item/1801-207--%D8%A7%D9%84%D8%AD%D9%83%D9%85-%D8%B9%D9%84%D9%89-%D8%A7%D9%84%D9%86%D9%91%D8%A7%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%B8%D9%91%D8%A7%D9%87%D8%B1-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D8%B5%D9%88%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 ◀️◀️ لذا اینکه حضرت علی علیه السلام با اینکه میدانستند شهید میشوند باز به مسجد رفتند به این دلیل بود که مامور هستند مانند انسان های عادی زندگی کنند و مامور به ظاهر هستند. شاید ابن ملجم تا لحظه ی آخر نظرش عوض میشد و پشیمان میشد و به این جنایت دست نمیزد!!! 2️⃣ الحمدلله اهل تسنن و وهابیت نیز اعتراف کرده اند که رسول الله صلی الله علیه و آله متصل به وحی بوده است! و در کتب اهل سنت آمده است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله توسط یک زن یهودی مسموم و شهید شدند. 🔴موت النبي صلوات الله وسلامه عليه من أثر السم فهو أمر ثابت مشهور 🔵از دنیا رفتن رسول الله بر اثر سم پس امری ثابت و مشهور است. http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=193515 و باز همین سایت وهابی در فتوای دیگر اعتراف میکند: 🔴فقد مات صلى الله عليه وسلم👈 شهيدا بسبب السم👉 الذي وضعته له اليهودية بخيبر 🔵پس قطعا رسول الله شهید از دنیا رفتند به سبب سمی که در خیبر توسط یهودی به رسول الله داده شد. http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=116696 《1》
هدایت شده از حرم
〰〰▪️ ⚠️خب حال سوال میپرسیم: 🅾 آیا رسول الله صلی الله علیه و آله متصل به وحی نبودند؟؟؟ 🅾 اگر بودند پس چرا خدا به پیامبرش نفرمود این زن قصد مسموم کردن تو را دارد؟ 🅾 اگر هم خداوند فرموده پس چرا باز رسول الله صلی الله علیه و آله مسموم شدند؟ 💯لذا امر واضح است و چون علم وهابی نسبت به علوم دینی کم است چنین شبهاتی را مطرح میکنند!!! ✔️ ائمه علیهم السلام با اینکه علم به غیب داشتند اما مامور به ظاهر بودند و قصاص قبل از جنایت نمی کردند. انبیا و امامان از طریق روش های عادی به تبلیغ می پردازند و با دشمنان می جنگند و در بین مردم از طریق علم عادی زندگی میکنند و رفتار می کنند و تنها در موارد خاص که اثبات نبوت یا امامت نیاز به اعمال قدرت فوق العاده داشته و یا وضعیت ایجاب می کرد که از نیروی غیبی کمک بگیرند چنین می کردند. 〰〰🔹🔸 @haram110
هدایت شده از حرم
❗️❕وهابیون نادان شبهه می‌کنند که شما شیعیان قائل به علم غیب امام علی علیه السلام هستید، پس اگر اینگونه است، ایشان با رفتن به مسجد خودکشی کرده اند!! 〰〰〰〰〰▪️🔹🔸 یادآوری: پاسخ اول ما به این شبهه در: 👆👆👆 ✅ پاسخ دوم:: در پاسخ به این شبهه موهوم و خیالی یک جواب نقضی و یک جواب حلی می‌دهیم:: جواب نقضی ما این است در کتب شما طبق اقرار علمایتان با اسناد معتبر وارد شده است که مولا از تاریخ و روز و ساعت و مکان شهادتشان خبر داشتند، حال با توجه به این آگاهی چرا به قتلگاه رفتند تا به قول شما خود کشی کنند؟ لذا هر پاسخی شما به این سوال دهید ما هم همان پاسخ را به شما می دهیم! ⚫️ وقد اخرج ابن سعد فی الطبقات عن علی _رضی الله عنه_ فی اثبات انه کان یعلم انه سیقتل ومکان مقتله عدة روایات باسانیدة جیدة، وفی احدی الروایات صرح علی _رضی الله عنه_ ان مقتله بهذه الصفة عهد النبی صلی الله علی وسلم الیه، مما یدل انه صلی الله علیه وسلم اخبره بذلک. والله اعلم 🔵 ابن سعد در کتاب الطبقات از علی رضی الله عنه تعدادی روایت با در اثبات این که وی میدانست به شهادت خواهد رسید، و مکان شهادتش را می دانست نقل کرده است، و در یکی از روایات علی رضی الله عنه تصریح کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله برای وی تشریح کرده که این گونه به شهادت خواهد رسید، این دلالت بر آن دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله این موارد را به ایشان خبر داده است 📓📘 الانتصار فی الرد علی المعتزلة القدریة الاشرار.ج2 ص512.ط اضواء السلف ‍ اما پاسخ حلی که ما به این جماعت ناصبی می دهیم همان کلام هست که اقرار می کند اگه کسی بداند که در راه خدا کشته می شود و برود و کشته هم شود شهید محسوب می شود و این عمل هم خودکشی نیست؛ ⚫️ 38- فإن المشتري يسلم إليه ما اشتراه، وذلك ببذل النفس والمال في سبيل الله وطاعته، وإن غلب على ظنه أن النفس تقتل والجواد يعقر، فهذا من أفضل الشهادة. 🔵 ابن تيميه مي گويد اگر كسي جانش را در راه اطاعت از خدا به خداوند عرضه كند و گمان بسيار قوی داشته باشد كه شهيد می‌شود و برود و شهيد هم شود اين شهادت از بالاترين مراتب شهادت است [جالب است نه تنها خودكشي نيست بلكه از بالاترين موارد شهادت محسوب مي شود]. 📓📘 الكتاب: قاعدة في الانغماس في العدو وهل يباح المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى: 728هـ) المحقق: أبو محمد أشرف بن عبد المقصود الناشر: أضواء السلف الطبعة: الأولى 1422هـ - 2002م- ص33 🌐http://shamela.ws/browse.php/book-11288#page-19 ➖➖➖➖➖➖➖ @haram110
هدایت شده از حرم
اقرار علمای اهل تسنن به علم امیرالمومنین علی علیه السلام به مکان و روز شهادت خویش:: 🔵 ابن سعد در کتاب الطبقات از علی رضی الله عنه تعدادی روایت با در اثبات این که وی میدانست به شهادت خواهد رسید، و مکان شهادتش را می دانست نقل کرده است، و در یکی از روایات علی رضی الله عنه تصریح کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله برای وی تشریح کرده که این گونه به شهادت خواهد رسید، این دلالت بر آن دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله این موارد را به ایشان خبر داده است.
هدایت شده از حرم
💠 آگاهی حضرت امیرمؤمنان -علیه السّلام- از مشخصات دقیق خود در روز بیعت با ایشان با سند صحیح به اعتراف مخالفین 🔰 روایت در کتاب الصحیح المسند من آثار الصحابة ▫️:اسکن کیفیت اصلی: 🌐 bit.ly/2JmxCn9 @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5909252731549254141.mp3
4.02M
(تندخوانی) 🌹تلاوت جزء نوزدهم قرآن کریم توسط استاد معتز آقایی🌹 🌸
4_5983567640138876679.mp3
13.32M
قرائت ترتیل جزء نوزدهم قرآن کریم با صدای استاد پرهیزگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏🙏🙏 دستور به عبادت در روز های شب قدر 1) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: يَوْمُهَا مِثْلُ لَيْلَتِهَا يَعْنِي لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ هِيَ تَكُونُ فِي كُلِّ سَنَةٍ. (بحارالأنوار، ج98، ص 149 به نقل از اقبال الاعمال) حضرت صادق علیه السلام فرمود: روز شب قدر نظیر شب قدر است، و در هر سال اینگونه است. 2) عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَيْلَةُ الْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ، وَ يَوْمُهَا مِثْلُ لَيْلَتِهَا. (بحارالأنوار، ج 98، ص121 به نقل از تهذیب) حضرت صادق علیه السلام به هشام فرمود: شب قدر در هر سال وجود دارد، و روز آن نظیر شب آن است. 3) رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: صَبِيحَةُ يَوْمِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ مِثْلُ لَيْلَةِ الْقَدْرِ، فَاعْمَلْ وَ اجْتَهِد. (بحارالأنوار،ج 97، ص11 به نقل از امالی صدوق) از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: صبح روز بعد از شب قدر نظیر شب قدر است، پس در آن زمان نیز اعمالت را انجام بده و در عبادت الهی بکوش. 4) مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد می نویسد: روزهای این شب ها را نیز حرمت باید داشت و به عبادت و تلاوت و دعا به سر آورد، زیرا که در احادیث بسیار معتبره وارد شده است که روز قدر نیز در فضیلت مثل شب قدر است. (زادالمعاد، ص190) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼👌 نماز شب بیستم ماه رمضان را از دست ندهیم قالَ اَمیرُالمُؤمِنین علیه السَّلام: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ، يَقْرَأُ فِيهَا مَا شَاءَ، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر. (بحارالأنوار، ج97، ص384 به نقل از اربعین شهید) امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب بیستم ماه رمضان 8 رکعت نماز با هر سوره ای که می خواهد بخواند، خداوند گناه گذشته و آینده او را می آمرزد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 دعای شب بیستم ماه رمضان منقول از رسول خدا صلّی الله علیه و آله دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب بیستم ماه رمضان عبارت است از: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِمَّا مَضَى مِنْ ذُنُوبِي وَ مَا نَسِيتُهُ،وَ هُوَ مَكْتُوبٌ عَلَيَّ بِحِفْظِ كِرَامٍ كَاتِبِينِ، يَعْلَمُونَ مَا أَفْعَلُ،وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ مُوبِقَاتِ الذُّنُوبِ، وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِمَّا فَرَضَ عَلَيَّ فَتَوَانَيْتُ، وَ أَسْتَغْفِرُهُ مِنْ مُفْظِعَاتِ الذُّنُوبِ، وَ أَسْتَغْفِرُهُ مِنَ الزَّلَّاتِ وَ مَا كَسَبَتْ يَدَايَ، وَ أُؤْمِنُ بِهِ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ كَثِيراً.» پس هفت بار می گویی: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ. و سپس می گویی: «وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اعْفُ عَنِّي، وَ اغْفِرْ لِي مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِي، وَ اسْتَجِبْ يَا سَيِّدِي دُعَايَ، فَإنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ.» (بحارالأنوار، ج98، ص78-79 به نقل از البلدالامین) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🗣 👌 دوستان و سروران گرامی! به اطلاع می رساند که سایت الکفیل، برای زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام در سالروز شهادت آن حضرت 21 ماه رمضان در آدرس زیر ثبت نام می کند: http://alkafeel.net/zyara/ پس امیرالمؤمنین علیه السلام را به نیابت از مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام زیارت کنیم. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستور معاویه به لعن امیرالمؤمنین علیه السلام در منابر- مرحوم آیةالله حاج عبدالحسین امینی رحمةالله علیه ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
*خانمها بخونن* 💑 اگر می خواهید محبوب شوهرتان شوید گاهی تصمیم نهایی را به او واگذار کنـید! ­‍🔸یکی از راه هایی که خیلی کمک میکنــه همسرتون بیشتر به نظر شما اهمیت بده اینه که هر از گاهی در تصمیم گیری‌ها و یا موقعیت‌های مختلف بهش بگین: ❣هــرچــی شــما بگـــی! ❣شـما آقـــای خـــونه ای! ❣هرچی خودت صلاح میدونی! ❣بالاخره مردی گفتن، زنی گفتن! 🔸اگر به موقع و نه دائمی و با لحن مناسب این حرف ها رو بزنید مطمئن باشید که اثر خواهد داشت. یه وقت هایی بد نیست گفتن این حرف ها.
یکی از مهمترین عواملی که باعث شکست روابط عاطفی ما می شود "سبک دلبستگی" ماست. 👈 افرادی که در دوران کودکی وقتی نیاز داشتند مادر در دسترس شان نبوده، در بزرگسالی معمولا ً در دسترس نیستند و وقتی کسی دوستشان دارد و می خواهد به آنها نزدیک شود از نیاز به فاصله صحبت می کنند.... (دلبستگی اجتنابی ) 👈 افرادی که در دوران کودکی مادرشان در دسترس بوده ولی متوجه نیازهای کودک نمی شده- بطور مثال بچه را به زور می خوابانده یا به زور به بچه غذا می داده - در دوران بزرگسالی بشدت نگرانند که همان روابط نیم بند خود را هم از دست بدهند. آنها باور دارند که هیچکس نمی تواند آنها را درک کند و دوستشان داشته باشد بنابراین با پرتوقعی و دوره های شدید خشم و پشیمانی، دیگران را از خود فراری می دهند، (دلبستگی اضطرابی) --•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌ ‌
من بچه شیعه هستم خدا را می پرستم خدای پاک و دانا مهربان و توانا پیامبرم محّمد (ص) که با او قرآن آمد دین را به ما رسانده او ما را شیعه خوانده دختر او زهرا (س) بود فاطمه کبرا بود فدای دین شد جانش لعنت به دشمنانش (۲) در روز عید غدیر بر ما علی (ع) شد امیر امیر مومنین است امام اوّلین است امام دوّم ما بخشنده بود و تنها نام ایشان حسن (ع) بود صبور خوش سخن بود (۲) حسین که شاه دین است امام سوّمین است شهید کربلا شد تربت او شفا شد وقتی که آب می خورم بر او سلام می کنم (۳) چهارم امام سجّاد (ع) به ما دعاها یاد داد هر یک از آن دعاها پُر معنی است و زیبا (۲) پنجم امام باقر (ع) که علم از او شد ظاهر شاگردها تربیت کرد اسلام را تقویت کرد (۲) ششم امام جعفر(ع) برای شیعه رهبر صادق و راستگو بود خدا هم یار او بود (۲) هفتم امام کاظم(ع) صبور بود و عالم اگر چه در زندان بود معلّم جهان بود (۲) امام هشتم ما امام رضای والا امید شیعیان است چه قدر مهربان است نُهم امام جواد (ع) رحمت حق بر او باد کریم و بخشنده بود ماه درخشنده بود دهم امام نقی (ع) پاک دل و متّـقی هادی راه دین بود یاورِ مومنین بود یازدهم عسگری (ع) ازهمه عیب ها بَری در خانه بود زندانی شهید شد در جوانی (۲) یازده امام معصوم شهید شدند چه مظلوم ولی به امر خدا امام آخر ما از چشم مردم بد غایب شد و نیامد هزار و چندین ساله شیعه در انتظاره بالاخره یه روزی می شه وقت پیروزی مهدی (ع) ظهورمی کنه دشمن رو دور می کنه (۲) جهان می شه پُر از گُـل نرگس و یاس و سُنبل ما بچّه های شیعه دعا کنیم همیشه (۳) با هم بگیم خدایا بیار امام ما را
4_6010097257989277624.mp3
10.8M
مخصوص نوجوانان 👉 مخصوص معلمین مدارس 👉 در پاسخ به این سوال که : از کجا بدانیم احادیثی که به دست ما رسیده است از اهل بیت علیهم السلام رسیده و دروغین و جعلی نیست! قسمت : 13 این جلسه بسیار مهم است تایید کتابهای حدیثی توسط امام معصوم لطفا برسانید به دست آنکه میشناسید
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 بیماری های زنان 💢 ✅استاد مهدی صیادی حتما تا پایان گوش کنید
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_سی_و_سه _تو و زینب آرزوی من بودید و هستید؛ اینجوری بغض نکن، منو شرمن
"رمان غذا در سکوت سردی به پایان رسید. سفره را جمع کرده، ظرفها را شسته و جابه جایی ها انجام شد. محترم خانم، زن حاج یوسفی، در تدارک میوه و چای بود که آیه ای که از آنموقع به کسی نگاه نکرده بود به سایه گفت: _به محمد میگی بریم حرم؟ سایه سری تکان داد و به سمت محمد رفت... محمد نگاه نگرانی به زن برادرش انداخت و به همسرش گفت: _باشه، آماده بشید بریم. بعد رو به صدرا کرد و گفت: _ما داریم میریم حرم! صدرا گفت: _ما یعنی کیا؟ محمد: من و همسرم و زنداداشم! زنداداشم را که میگفت نگاهش را به ارمیا دوخت. درد بدی در سینه ی ارمیا پیچید. هرچه سعی میکرد به آیه نزدیکتر شود، بدتر میشد. حالاحتی نگاهش را از همه دریغ میکرد؛ حتی با او سخن نمیگفت. درد داشت اما گفت: _بدون من زنمو کجا میخوای ببری؟ بدون رضایت شوهر؟ تا جایی که من میدونم اسلام روی رضایت شوهر خیلی تاکید داره برادر شوهر! برادر شوهر را در جواب زنداداش گفتن محمد گفته بود. محمد هنوز هم عموی زینبش بود... محمد هنوز هم به آیه وصل بود... محمد هنوز هم همان کسی بود که باید با آیه ازدواج میکرد و جای برادرش را میگرفت و اینها هنوزهایی بود که روح ارمیا را میخورد. آیه چادر سیاهش را سرش کرد و چادر گلدارش را تا کرد و روی چمدانش گذاشت. لباسهای زینب را عوض کرد و چادر عربی کوچکش را روی سرش گذاشت. وقتی از اتاق خارج میشدند ارمیا مقابلشان بود: _کجا میرید؟ آیه خودش را با درست کردن مقنعه ی زینب مشغول کرد: _حرم! ارمیا: تنها؟ آیه: با محمد و سایه! ارمیا: نباید به من بگی؟ آیه: شنیدی دیگه! ارمیا: چرا با من قهری؟ گناه من چیه؟ آیه: گناه من چی بود که سیدمهدی رفت؟ گناه من چی بود که دختر یتیم دارم؟ ارمیا: من نباشم مشکلات تموم میشه؟ آیه: با اومدنت تموم شد؟ ارمیا: میخوای برم؟ آیه: مگه خواسته ی من فرقی ام داره؟ ارمیا: بی انصاف نبودی زن سیدمهدی شدی ، بی انصاف شدی... سه سال منتظرت نموندم؟ آیه: به خواست دلت موندی! ارمیا: به خواست قلب و عقلم موندم، پی هوس نرفتم که سهمم از تو این شده! آیه: سهم من از سیدمهدی دو متر خاکه! ارمیا: مگه تقصیر منه؟ آیه: بیوه شدن منم تقصیر خودم نیست! ارمیا: چرا از هر طرف که میری به اینجا میرسی؟ آیه چی میخوای؟ آیه: آرامش! ارمیا: منم میخوام! آیه: پس منو ببر حرم! ارمیا: بریم! ادامه دارد... نویسنده:
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_سی_و_چهار غذا در سکوت سردی به پایان رسید. سفره را جمع کرده، ظرفها را
"رمان همه آماده شدند که به حرم بروند. همه شوق حرم داشتند ولی حس معذب بودن در وجود همه شان بود؛ با بحثی که سر شام شده بود فضا سنگین بود. محترم خانم هنوز هم معذرت خواهی میکرد. گاهی حاج یوسفی که نگران دل شکسته ی مریم بود هم میتوانست دل بشکند؛ مگر آدمهایی که دل میشکنند شاخ و دم دارند؟ همه شان نگران ناموسشان هستند، همه شان نگران دوستداشتنی هایشان هستند، همه شان پشت هستند و پناه اما گاهی زیر پای کسانی را خالی میکنند که کسی را ندارند تا دستهایشان را بگیرد. آیه که مقابل حرم ایستاد، زینب را در بغل داشت. هرچه ارمیا خواست زینب را از آغوشش بگیرد، آیه سرسختانه مخالفت میکرد. زینب همه ی پناهش بود؛ زینب همه ی داشته اش بود؛ ارمیا حس غربت داشت؛ شبیه روزهای کودکی در پرورشگاه... شبیه روزهای تنهایی اش! نگاهش را به گنبد زرد رنگ دوخت "نگاهم میکنی؟ چرا سرنوشتم تنهایی است؟ نگاهت با من است؟ در این شلوغیها مرا هم میبینی؟ میبینی که چقدر درد دارم؟ مگر چه از دنیا خواستم؟ همه ی خواسته ی من این زن و کودک است. گناهم این میان چه بود که محکوم شدم؟ من هنوز توجهش را به دست نیاورده، از دست دادمش... نگاهم میکنی؟ بس نیست اینهمه سال تنهایی؟ بس نیست اینکه نمیدانم از کجا آمده ام؟ بس نیست یتیمی ام؟ خواستم همسر باشم، پدر باشم... محروم ماندم... نگاهم میکنی؟" همان لحظه زینب صدایش زد: _بابا... بغل! ارمیا به پهنای صورت خندید. دستش را به سمت زینب برد و او را از آیه گرفت و بوسید و نگاهش را به گنبد دوخت: "نگاهم میکنی!" آیه آه کشید: _ببخشید! ارمیا به سمت آیه که کنارش نشسته بود سر چرخاند: _با منی؟ آیه سری به تایید تکان داد: _آره؛ تقصیر شما که نبود، اما دلم شکسته بود و کسی جز شما نبود که تقاص ازش بگیرم. کارم اشتباه بود، میبخشید؟ ارمیا: باید محکمتر از خانواده م دفاع میکردم؛ اما حاج یوسفی رو سالهاست میشناسم! آیه: احترام موی سفیدش واجبه. ارمیا: منو میبخشی آیه؟ آیه: من چرا باید ببخشم؟ شما که کاری نکردید! ارمیا: میشه اینقدر جمع و مفرد نکنیم؟ گاهی گیج میشم که چطور خطابت کنم؛ الان بیشتر از دو ماه و نیمه که ازدواج کردیم! آیه: بیشترشو که سوریه بودی. ارمیا: خب تو نخواستی باشم. آیه: بمون! ارمیا: میمونم! آیه: تنهایی سخته. ارمیا: میدونم، خیلی خیلی سخته! آیه: حالا ما یه خانواده ایم! ارمیا: چیزی که همیشه آرزوش رو داشتم. تا نماز صبح به گنبد خیره ماندند و گاهی در دل با امام صحبت میکردند و گاهی با هم... زینب در آغوش پدر به خواب رفته بود، سایه و محمد کمی آنطرف تر و صدرا و رها آنطرف تر و کمی دورتر مسیح و صدرا نشسته بودند. چقدر آرزوهایشان شبیه هم بود. کمی آرامش برای آیه و ارمیا خواسته ی زیادی بود؟ ادامه دارد... نویسنده: