#تبری_نشانه_کمال_دین ▫️قسمت 🔖 دوم
• 🔝لطفا در نشر آن کوشا باشیم ✔️
⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
* 💞﷽💞
🖤♥️ #مشکین5
سکوت کردم تا حرفهاش رو بشنوم حرفهایی که لابد اونقدر مهم بود که توی چنین موقعیتی مطرح میشد.
- توی خونه برای من زن باش و فرشته اما بیرون که رفتی مردِ کارِخودت باش. کما اینکه تا الان هم تو رو اینطور دیدم و اخبارت بهم میرسید که نه زن و نه مرد جرات نداشت بهت حرف ناحسابی بزنه. نبینم بری بیرون و خبر به گوشم برسه که زنت نتونست گلیمش رو از آب بکشه! که در اون صورت وای به حالت. میری رختشور خونه بالادست بشین و درگیر حرفهای خالهزنکی نشو.
حموم خواستی بری سعی کن اول صبح بری که هم خلوته و هم تمیز. اون هم تنها نرو، یا با فاطمه یا با عزیز؛ بیرون اومدی هم چادرت رو محکم بکش توی صورتت مبادا چشم نامحرم بهت بیفته.
- چشم.
دوباره نگاهش پر از شیطنت شد و مستقیم و پرحرارت به چشمهام چشم دوخت و ادامه داد:
- از حموم که میزنی بیرون، میشی عینهو سیب لبنان و عجیب دل میبری.
چه اعترافات زیبایی رو شاهد بودم و لبهایی که تموم سعیم بر این بود تا کش نیاد و البته که ناموفق بودم.
مکثی کرد و با چشمانی که نگاهش دوباره مهربون شده بود تمام اجزای صورتم رو نوازش داد و آرومتر ادامه داد:
_ دیگه هم هیچ وقت نرو پیش این عفت بند اندازِ غرغرویِ پرافاده.
از شرط آخر هیچ خوشم نیومد و دلخور و ناراحت لب برچیدم و گفتم:
_ یعنی چی آقا عماد؟ یعنی صورتم همونجور بمونه؟
خندهش رو مهار کرد و نگاهش عجیب میخندید.
- حیف این ابروهای کمونی نیست میبری زیر دست اون پیرزن حراف؟ اونروز هم که رفتی فاطمه گفت که چقدر درد کشیدی و اشکت رو دراورده.
با ناز جواب دادم:
- اوهوم، خیلی اذیت شدم آخه.
- پس دیگه نرو، در ضمن، خیلیها اونجا رفت و اومد دارن، دلم نمیخواد چشم ناپاک بهت بیفته معصوم.
- یعنی شما میترسی منچشم بخورم؟ من اونقدرها هم تحفه نیستما.
خندید و دستش رو دور شونههام حلقه کرد و جواب داد:
- آره، هم میترسم هم دلم نمیخواد تو درد بکشی.
اصلا... اصلا خودم برات عفت میشم، خوبه؟
چقدر اون شب از این طرز حرف زدنش خندیده بودم.
قانونگذاریش رو توی ذهنم با خاطرهیی خوش موندگار کرده بود.
شرطهاش هنوز هم بعد چهار سال همونطور محکم مونده و البته که من هم سر از قوانینش نپیچیدم و دائم سعی کردم که قدمهام رو توی همون مسیری بگذارم که اون تعیین کرده بود.
روزهامون اگر چه تمامش شیریننبود و گاهی تلخیهاش هم مذاق رو میزد اما، در کل زندگی آرومی داشتیم و با تولد مریم انگار منسجمتر از قبل شدیم و حالا اولین لرزشهای خفیف پایههای زندگیم رو حس میکنم.
سر در گمم و میترسم از اینکه فردا روزی به این یقین برسم که تمام حرفهای دور و برم حقیقت داشته و کاخ آرزوهام رو آوار شده ببینم.
نمیدونم چرا امشب حرفهای مجید، برادر بزرگم، توی گوشم زنگ میخوره. اون که از روز اول با این وصلت مخالف بود و بعد از شنیدن خبر خواستگاری گفت:
- حکایت ما و این خونواده، حکایت قالیچه ابریشمی و گلیم پاره ست. این بچه رو بدبخت نکنید. من از الان روزی رو میبینم که با دو تا بچه برمیگرده همینجا. ما وصلهی تن هم نیستیم، مبادا پشیمونی گریبانتون رو بگیره.
چقدر از حرفهاش حرص میخوردم و خدا خدا میکردم که پدر و مادرم به حرفهاش گوش نگیرند.
_ معصوم! بیداری بابا؟
با صدای حاج بابا رشته افکارم از هم گسست و آروم با دست روی کمر برخاستم و در رو باز کردم. صبح شده بود و گنجشکها روی درختهای انار وسط باغچه آواز دسته جمعی سر داده بودند.
_ سلام، صبح بخیر حاج بابا، بیدارم کاری داشتین؟
_ فرخنده سادات ناخوش احواله بابا، من با علی میرم سرکشی گندمزار، بعد یه سری بزن کاری داشت براش انجام بده.
_ چشم، خاطرتون جمع باشه. راستی داداش علی امروز نرفته شهر؟
_ نه باباجان! مونده کمک دست من. کارگرها دارن درو میکنن، عماد هم اومد بفرستش بیاد سر زمین.
_ به روی چشم حاج بابا! اومد میگم بیاد اونطرف.
ساعتی از رفتن حاج بابا گذشته بود که لیوان جوشونده رو درون سینی گذاشتم تا برای فرخنده سادات ببرم. مریم هنوز خواب بود. بی صدا وارد اتاق شده و کنار بسترش نشستم. آروم پیشونیش رو لمس کردم، کمی تب داشت. حضورم رو حس کرده بود. چشمان عسلیش رو باز کرد و لبخندی کم جون زد و گفت:
_فکر کنم چاییده باشم.
مهربون و مشفق نگاهش کردم و جواب دادم:
_ جوشونده رو بخورید و استراحت کنید من میرم کمی سوپ بذارم براتون.
_ دستت درد نکنه مادر، راستی عماد نیومده هنوز؟
_ نه، ولی حتما پیداش میشه کم کم.
حالت نگاهش بیقرار بود اما گذاشتم پای دلواپسی مادرونهش.
به آشپزخونه رفتم و دست به کار شدم. با صدای مریم که از خواب بیدار شده بود به سمتش رفتم. صبحانهش رو دادم و به حیاط فرستادم تا با سه چرخهی کوچکش سرگرم باشه. حوالی ظهر بود که حاج بابا و علی از گندمزار برگشتند.
✍🏻 #مژگان_گ
* 💞﷽💞
🖤♥️ #مشکین6
لیوانهای حاوی شربت سکنجبین رو درون سینی گذاشته و راهی اتاقهای آنسوی حیاط شدم.
زهرا، همسر علی، هم همراهشون اومده بود تا فرخنده سادات رو عیادت کنه. سلام و احوالپرسی کردم و سینی رو به زهرا سپرده و خودم کنار حاج بابا نشستم. مریم روی پاهای علی نشسته بود و به حرفهای عموش گوش میداد و ریز میخندید. محبت علی به مریم ورای عمو و برادرزاده بود و البته مریم هم با تموم کودکیش این رو درک میکرد.
رو به علی پرسیدم:
_ داداش علی! شما خبری از عماد نداری؟ نمیدونم ماشینش درست شد؟
نگاهش رو از مریم گرفت و لبخندی که پخش صورتش بود، به یکباره جمع و کمی هم در هم شد.
_ کارش حل شده، حالا دیگه باید پیداش بشه زنداداش.
نمیدونم چرا از صدا و صورت گرفتهی علی ترسیدم و دلم مثل دیوار کاهگلی ترک خورده، آوار شد و هری پایین ریخت. حس میکردم خبری هست و من بیخبرم. نکنه براش اتفاقی افتاده؟ وای! اگر حرفهای گلاندام درست میبود چه میکردم؟ مطمئنم که چیزی هست و من بیخبرم.
صدای باز و بسته شدن در نشون از اومدن شخصی میداد که همه کسم بود و البته مامن و پناهگاهی که تموم احساس ناامنیم با بودنش تموم میشد و هر چه بود آسودگی خیال بود و امنیت و باز هم امنیت.
برخاستم و به سمت ورودی اتاق رفتم.
از چارچوب در به بیرون سر کشیدم. عماد با شونههایی افتاده که نشون از خستگی و حال دمغش میداد، وارد شده و به سمت اتاق خودمون میرفت.
چرا اینقدر شکسته بود این مرد؟ پس کو اون قدمهای پر از جذبه و غرورش که دل میلرزوند و منِ شیفته رو هر روز و هر ساعت شیفتهتر میکرد؟
صداش زدم و گفتم:
_ عمادجان، بیا اینجا.
تکونی خورد، معلوم بود که اصلا حواسش به اطرافش نیست.
برگشت و نگاهم کرد و پرسشگرا به سمتم اومد و چه موجی از نگرانی توی اون نگاه روان بود.
_چیزی شده معصوم؟
مریم رو بغل میگرفت که گفتم:
_ سلام! خسته نباشی، فرخنده سادات سرما خورده. راستی ماشینت درست شد؟
_ آره درست شد.
وارد شد و سلام داد و دور از چشمم نموند سنگینی نگاه حاجبابا و البته کلام علی در برابرش و لحظهیی دلم سوخت براش.
کنار بستر مادرش نشست، پیشونیش رو بوسید و گفت:
_پاشو بریم درمونگاه عزیز!
فرخندهسادات اشک گوشهی چشمش رو که میرفت تا از کنار گونهش شیار بزنه، با گوشهی چارقدش گرفت و چرا این زن تا این حد به هم ریخته بود؟
_ نه مادر خوبم، الان یه کم بهترم. بیچاره معصوم با این اوضاع بهم رسیدگی کرده.
عماد نگاه مهربونی مهمونم کرد بین اونهمه حرفی که توی نگاهش بود و من یکیش رو هم نمیفهمیدم و جواب داد:
- دستش درد نکنه.
لیوان شربت خودم رو که لب نزده بودم براش گذاشتم و برای سرکشی به آشپزخونه رفتم.
با صدای علی و زهرا که قصد رفتن داشتند بیرون رفتم و گفتم:
_بمونید نهار رو با هم بخوریم.
_ نه معصوم جان بچه ها خونه تنهان علی هم جایی کار داره، خداحافظ.
_ در پناه خدا.
علی در جواب عماد، خداحافظی زیر لب گفت و از کنارش گذشت و بیرون رفت.
به آشپزخونه برگشتم و چادر از سر گرفته مشغول مهیا کردن وسایل سفره شدم. فکرم مشغول تموم چراهای توی سرم بود و برای هیچکدوم هم جواب قانعکنندهیی نبود. حضور کسی رو پشت سرم احساس کردم، سریع برگشتم. عماد بود که به ستون کنار در تکیه زده و دستهاش رو پشت کمرش قفل کرده بود.
میون اونهمه چون و چرای در همپیچیدهی ذهن و دلنگرانیهام لبخند کمجونی زدم و گفتم:
_ ترسوندیم عماد! از کِی اینجایی؟
حتما خیلی گرسنته، نه؟
تا دست و روت رو بشوری، سفره رو انداختم.
✍🏻 #مژگان_گ
هدایت شده از حرم
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
❣ ﷽❣
🌷 #اعمال_شب_جمعه
💚 شب جمعه بسیار شب با فضیلتی می باشد که ان شاء الله با دعا و نیایش و عبادت به بهترین نحو سپری کنیم 💚
💚 برخی از اعمال شب جمعه عبارتست از :
( یک یا چند یا همه آن ها را برحسب وقت و توانمان انجام بدهیم ان شاءالله )
1⃣ #دعای_کمیل
2⃣ #بسیار_تسبیحات_اربعه_گفتن
( سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر )
3⃣ #صلوات
4⃣ #قرائت_این_سوره_ها_درشب_جمعه سفارش شده :
اسراء، کهف، ص، سجده، یس، واقعه، دخان، احقاف، جمعه، شعرا، نمل، قصص، زخرف، طور و . ..
5⃣ #طلب_آمرزش_و_دعا در حق مومنان
6⃣ #قرائت_سوره_جمعه در رکعت اول نماز مغرب و عشاء و قرائت سوره توحید در رکعت دوم نماز مغرب و سوره اعلی در رکعت دوم نماز عشاء.
7⃣ #نماز_والدین:
دو رکعت است. در رکعت اول بعد از حمد 10 مرتبه آِیه ی زیر تلاوت شود:
🔹 رَبَّنَا اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنیِنَ یَومَ یَقُومُ الحِسَاب
در رکعت دوم بعد از حمد آیه ی زیر 10 مرتبه تلاوت شود:
🔹رَبِّ اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتِی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنِینَ وَالمُؤمِناَتِ
بعد از سلام نماز 10 مرتبه گفته شود:
🔹رَبِّ ارحَمهٌما کَما رَبَّیانی صَغیراِّ
8⃣ #نماز_امام_زمان_عج
(دو رکعت است. در هر رکعت حمد که خوانده میشود، آیه ی شریفه ی {ایَّاکَ نَعبُدُ وَ اِ یَّاکَ نَستَعِینُ} 100 مرتبه تکرار می شود و بعد از 100 مرتبه حمد تمام می شود و سوره ی توحید خوانده خواهد شد. اذکار رکوع و سجود هر کدام 7 مرتبه تکرار می شوند. در قنوت و بعد از نماز نیز برای ظهور حضرت بسیار دعا باید شود. ( 👈 در این نماز و سایر نماز ها کمک خواستن از غیر خدا نماز را باطل می کند؛ پس نماز را برای خداوند بجای بیاورید و دعاهایی مثل {الهی عظم البلاء} که از امام زمان عج و پدران ایشان کمک خواسته می شود نه تنها در این نماز بلکه در تمامی نماز ها خودداری کنید.)
🌹 التماس دعای فرج
〰〰〰〰〰〰〰〰
📿 #زیباترین_نماز_زندگیت_رو_بخون!
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
@haram110
❤️کانال حرم ❤️
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
هدایت شده از حرم
4_5848295673761367635.mp3
16.9M
🔊 #کلیپ_صوتی
✅ دعای کمیل امیرالمؤمنین علیهالسلام
🎤 عباسی - #حاج_محسن_فرهمند_آزاد
#ادعیه #دعای_کمیل #شب_جمعه
هدایت شده از حرم
4_6001053126310759086.mp3
10.34M
شب جمعه شد و باز دِلَم رفت حَرَم
دل آشفته ی من، صحن تو را کم دارد...💔🕊
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#شب_زیارتےارباب_بےڪفݧ
التماس دعا🙏🏻😔
✴️ جمعه 👈 23 اردیبهشت /ثور 1401
👈11 شوال 1443👈 13 می 2022
🏛مناسبت های دینی و اسلامی.
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️امروز: روز مبارک و خوبی است برای امور زیر:
✅خواستگاری و عقد و عروسی.
✅خرید کردن.
✅شرکت زدن و امور شراکتی.
✅مسافرت(بعد از ظهر ).
✅دکان باز کردن.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅و شکار و دام گذاری خوب است.
👶 زایمان مناسب و نوزاد صالح و عفیف و متدین خواهد داشت.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است بعد از ظهر انجام گیرد.
👩❤️👩 مباشرت و مجامعت امروز: مباشرت پس از فضیلت نماز عصر استحباب ویژه ای دارد و فرزند حاصل از آن دانشمندی معروف با شهرت جهانی گردد.ان شاءالله.
👩❤️💋👨مباشرت و انعقاد نطفه.
امشب (شب شنبه)، دستور خاصی وارد نشده است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی:
🌗 امروز قمر در برج میزان است و برای امور زیر نیک است:
✳️ مسافرت.
✳️ خواستگاری عقد و ازدواج.
✳️ فروش جواهرات.
✳️ شروع به معالجات و درمان.
✳️ مباشرت.
✳️ و نو بریدن و نو پوشیدن نیک است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سر و صورت) ،باعث غم و اندوه می شود.
💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن....
#خون_دادن یا #حجامت ، زالو انداختن باعث خبط دماغ می شود (حجامت هنگام ظهر جمعه مکروه است).
✂️ ناخن گرفتن
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود..
✴️️ وقت استخاره
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " شنبه " دیده شود طبق ایه ی 12 سوره مبارکه "یوسف علیه السلام" است.
ارسله معنا غدا یرتع و یلعب....
و از معنای آن استفاده می شود که عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبت آن دور افتاده خیر و نیک باشد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
کتاب تقویم همسران صفحه 115
❇️️ ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
💠اهمیت روز جمعه و اعمال روز جمعه
🔹روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله مهدی موعود(عج) می باشد. پس چه خوب است تا با اهمیت و اعمال این روز آشنا شویم.
🔸اهمیت روز جمعه:
👈۱-ولادت امام زمان(عج) در روز جمعه واقع شده است.
👈۲-امامت در روز جمعه به آن حضرت منتقل شده است.
👈۳-جمعه روزی است که خدای تعالی لقب معروف (قائم)را به آن حضرت اختصاص داده است.
👈۴-امام عصر(عج) در روز جمعه بر دشمنان مسلط خواهد شد.
👈۵-روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود(عج) می باشد.
👈۶-خداوند در روز جمعه در عالم ذر از همه ارواح بنی آدم برای امام زمان (عج) و ائمه هدی(ع) پیمان وفاداری گرفته است.
👈۷-و از مهم ترین اعمال انسان در روزجمعه توجه به حضرت مهدی(عج) و انتظار فرج آن بزرگواراست.
👈۸-در این روز زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج ایشان مستحب است زیرا طبق برخی از روایات و زیارات ، امید ظهور ان حظرت در روز جمعه بیشتر از سایر روزهاست.
💠اعمال ذکر شده برای روز جمعه
🌸1. در نماز صبح آن در رکعت اول سوره جمعه و در رکعت دوم توحید بخواند.
🌸2. بعد از نماز صبح خواندن دعای عهد و دعای ندبه
🌸3. غسل جمعه کند وازسنت های تاکید شده است. وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زوال آفتاب و هرچه به زوال نزدیک شود بهتر است
🌸4. هزار مرتبه صلوات بفرستد.
رسول خدا - صلی الله- فرمود: هر کس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات فرستد خطایای هشتاد سالهاش آمرزیده شود.
واگر 1000 مرتبه فرصت نشد لاقل 100 مرتبه صلوات بفرستد
🔽امام صادق ع فرمودند: اگر صد مرتبه صلوات بفرستد،تا در روز قيامت چهره اش نورانى گردد.و نیز هركس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیه ِ گويد و صد مرتبه سوره«توحيد» را بخواند،آمرزيده خواهد شد.
🔽نيز روايت شده:كه ثواب صلوات بر محمّد و آل محمّد،بين نماز ظهر و عصر برابر با ثواب هفتاد حج است
🌸5. خواندن دعای آل یاسین در عصر روز جمعه
🌸6. رفتن به نماز پر فضیلت جمعه
🌸7. به زیارت اموات و زیارت قبر پدر و مادر یا یکی از ایشان برود که فضیلت دارد
( از امام باقر روایت شده که زیارت کنید مردگان را در روز جمعه که می دانند کیست که به زیارت ایشان رفته است و شاد می شوند)
🌸8. زیارت حضرت رسول(ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین نماید.
🌸9. اعمال عمومی مورد پسند در روز جمعه : حمام برود، ناخن خود را کوتاه کند وصورت خود را پیرایش نماید.بوی خوش به کار برد و جامه های پاکیزه خود را بپوشد.
🌸10.برای اهل و عیال چیزهای نیکوی تازه از میوه و گوشت بخرد تا شاد شوند به آمدن جمعه .همچنین خوردن انارو کاسنی توصیه شده
🌸11. خواندن دعای سمات در ساعت پایانی روز جمعه
🌸12.سوره های «احقاف»و«مؤمنون»را بخواند.
🌸13.صدقه دهد،
روايت داریم :ثواب صدقه دادن در شب و روز جمعه،هزار برابر اوقات ديگر است.
🌸14 .ساعتی از روز جمعه را به اموختن دین اختصاص دهد
هدایت شده از حرم
4_5960853649759404530.mp3
25.23M
🌹باز صبح جمعه ای دیگر و دعای ندبه...
🌹با صدای آسمانی و زیبای استاد فرهمند...
🌹التماس دعای فرج...