eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
632 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - از این خاکدان پر زدن لازم است - حاج منصور ارضی.mp3
4.65M
🌺 (ع) 💐از این خاکدان پر زدن لازم است 💐به پرواز دور از چمن لازم است 🎙حاج 👏 👌بسیار دلنشین
مداحی آنلاین - اگه حیدریم یا پیغمبریم - بنی فاطمه.mp3
3.08M
🌺 (ع) 💐علی اکبر لیلا سید و سالارم 💐علی اکبر لیلا خیلی دوست دارم 🎙 👏 👌
حضرت آینه در خانه، دارد... خوش‌به‌حال پدری که علی‌اکبر دارد (ع)✨🌺 ✨🌺
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی 💗 قسمت40 به دقت به گفته هایش گوش می دهم. نظرم درباره‌ی مرد
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی 💗 قسمت41 با قدم های آرام خودم را به ورودی پارک می رسانم. نفس عمیقم را با شدت بیرون می دهم و چند گامی برمی دارم. صدای جیک جیک گنجشکان بالای درخت برایم رنگ و بویی ندارد. این استرس نمی گذارد از سبزی چشم نواز چمن ها بهره ای ببرم. همین طور که میان سنگ فرش های پارک قدم می زنم، صدایی مرا میخکوب می کند. توان برگشتن به طرفش را ندارم و او جلویم ظاهر می شود. نگاه گذرایی به تیپ اش می اندازم. کت جینی روی پیراهن سفیدش انداخته و روی سرش هم کلاه نقابی است‌. باز هم همان لرزش دست! انگشتانم همچون بیدی می لرزند و آن ها را به داخل جیب هدایت می کنم. جواب سلامش در گلویم مانده و نمی توانم لام تا کام جوابی بدهم. ابرویی بالا می دهد و می پرسد: _حالتون خوبه؟ گونه هایم تکه ای آتش شده و گُر می گیرند. لب می گزم: _بله... به نیمکت از رنگ و رو رفته ای اشاره می کند تا بنشینیم. نفس های عمیقی می کشم تا در این دلواپسی تنفسی به شش هایم برسد. او خیلی عادی کنارم می نشیند و پایم را روی دیگری می اندازد. کیف زنانه ای از پشت سرش در می آورد و مقابلم می گیرد. وقتی خوب با چشمانم جسم در دستش را زیر و رو می کنم، تازه پی میبرم آن کیف من است. دلم هری می ریزد و به پیمان خیره می شوم. با دیدن چشمان ریز و ابروهای در هم رفته ام می پرسد: _خوشحال نشدین؟ آهی در دلم می کشم و برای طبیعی نشان دادن احوالم لبخند میزنم. _چرا... خوشحال شدم. منتهی یکم شوکه شدم. پری که گفته بود پس گرفتن این کیف سخته! نگاهش جنس پیروزمندانه ای به خود می گیرد و باد به قبقبه اش می اندازد و جواب می دهد: _خب... سخت که بود اما سابقه و اعتبار من توی سازمان تونست اون کیف رو پس بگیره. اصلا دلخوش نیستم و نمی خواهم تشکر کنم اما چاره چیست؟ به سختی و از زیر زبان ممنونی را حواله‌ی گوش هایش می کنم. انگار متوجه شده که سرسنگین با او حرف می زنم. خواهشی می کند و از جایش بلند می شود. دست به سینه چند قدمی مقابلم برمی دارد. هر لحظه که می گذرد احساس می کنم می خواهد بگوید بمانم اما افسوس! با خودم کنار آمده بودم که اگر بگوید بمان، بمانم! شاید دیوانگی باشد زندگی در پاریس در میان پول را رها کنم و به پسری به چسبم که هیچ حسی نسبت به من ندارد! اشک از چشمانم آویزان می شود و پیش از این که او ببیند پاکش می کنم. گوش هایم در انتظار شنیدن به سر می برد. _من واقعا ازتون ممنونم. این چند وقت خیلی جور من و پری رو کشیدین. چند روزی تحملش کردین و من شرمنده ام. امیدوارم خوشبخت باشین و سفر خوبی براتون آرزو می کنم. آهی می کشم و برای طبیعی نشان دادن احوالم لبخندی روی لبانم می نشیند. _خواهش میکنم. شما منو ببخشید. تمام سعیم را می کنم و همین دو عبارت از دهانم خارج می شود. طرفی که تا چند دقیقه پیش بازنده بود اکنون خودش را برنده می بیند. نداش در وجودم برمی خیزد و به من نهیب می زند: _همینو میخواستی؟ خوب سنگ‌ روی یخ شدی؟ غرورتو برای همچین کسی خرج کردی که بی احساسات ترینه؟ حالا باید میفهمیدی من چی میگفتم. به سرزنش های درونم گوش می دهم. با خودم می گویم چه زود رویای عقل به حقیقت پیوست. با این حال از روی اجبار از جا برمی خیزم و با کمی فاصله جلوی پیمان می ایستم. سرم را پایین می اندازم و لب می زنم: _خب... دیگه وقت خداحافظیه. مثل این که دیگه هم رو نمی بینیم پس خدانگهدارتون. اخرین نجوای خداحافظی از حلقم خارج می شود. پشتم را بهش می کنم و به طرف در ورودی به حرکت می آیم. پاهایم همچون لشکر شکست خورده ای، سست شده و مرا همراهی نمی کند. در غم جدایی و عشق لب سوز پر و بال می زنم که صدای پیمان می آید. فوری سر جایم خبردار می ایستم و به طرفش برمی گردم. دلم گواهی می دهد اکنون جلو می آید و می گوید که بمانم و عضو سازمان شوم. اما با جلو آوردن کارت پرواز و کلید به علاوه یک پاکت کاهی، آب می روم. _من یادم رفت اینا رو بهتون بدم. برای کارت پرواز قبلیتون عذرمیخوام برای همین یکی دیگه برای دو روز دیگه خریدم. اینم کلید آپارتمان تون و اینم مدارکی که دستم بود. مشخص است برای زود رفتنم لحظه شماری می کند. تمام وسایل را هم برگردانده تا فکر برگشتن به سرم نزند! آخرین قطره از شیشه‌‌ی امیدم پایین می چکد و با دستان لرزان آن ها را پس می گیرم. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت42 هنوز چند قدمی برنداشته ام که پایم بخاطر پاشنه‌ی کفش می پیچد. لب می گزم و به عقب نگاهی می اندازم. پیمان با لبخند دست تکان می دهد و به طرف دیگری می رود. به درد پایم توجه نمی کنم چرا که زخم دلم بدجور چاک خورده و عمیق شده است. کنار خیابان می ایستم که با صدای بوق ماشین به خودم می آیم و قدمی به طرف پیاده رو برمی دارم. اشکم را پس می زنم و دستی برای تاکسی تکان می دهم. بالاخره تاکسی مرا به هتل می رساند. نقاب شادی را به چهره ام می زنم و وارد اتاق می شوم. در دلم عزا شده و لبخند روی لبم چیز دیگری حکایت می کند. پری با دیدنم پیش می آید و بعد از سلام و احوال پرسی می پرسد: _چی شد؟ ناخودآگاه در گلویم بغض می پیچد. کمی آب می خورم و به سختی برایش توضیح می دهم: _هیچی، آقاپیمان کیفمو پس گرفته با یه کارت پرواز دستم داد. نفس عمیق و آخیش گفتن پری حرصم را بدجور در می آورد. _خب خدا رو شکر... هم تو تکلیفت معلوم شد... هم پیمان دیگه عذاب وجدان نداره. _عذاب وجدان چرا؟ کمان لبش را کج می کند. _والا پیمانو تو نمیشناسی‌. تا به یه چیزی پیله کنه تا تهش میره. اون دوست داشت تو کیفتو بگیری و لنگ نمونی. خدا رو صد مرتبه شکر که هر دوتاتون به مراد دلتون رسیدین. در دلم جواب پری را می دهم. "آخه تو مگه میدونی مراد دل من کیه؟" کیف را روی میز رها می کنم و جواب الکی به پری می دهم. وقتی پری از خانه بیرون می زند وقت خوبی است برای عقده گشایی. بلند می شوم و تابلوی پیمان را از توی کمد چوبی برمی دارم. از توی کابینت چاقوی نوک تیزی انتخاب می کنم و فرو می کنم میان چشمان و ابروهایش. خشمم فوران می کند و تمام بوم را با چاقو رد می اندازم. هنگامی که جایی برای بوم نمی ماند از شدت گریه روی زمین می افتم و آه از نهادم بلند می شود. دستم را روی گونه های خیسم می گذارم و به خودم و پیمان لعنت می فرستم! دلم میخواهد دست کنم و قلبم را از سینه بیرون آورم. آنگاه آتشش را خاموش کنم و دوباره برش گردانم. افسوس که در آدمی همچین چیزی راه ندارد. تابلو را تکه تکه می کنم تا قابل تشخیص نباشد و آن را به سطل آشغال می اندازم. سعی می کنم دیگر به او فکر نکنم و ارزشی برایش قائل نباشم. با خودم می گویم شاید تا حدی اشرافی بتواند این عشق به فقر نشسته را در خود حل کند. برای همین با پری هم سر سنگین رفتار می کنم تا دوباره سخنی از پیمان به زبان نیاورد. صبح با مدارکم راهی دفتر آقای افشار منش می شوم و کلید خانه را به دستش می دهم تا مشتری برای خانه و ماشین پیدا کند‌. دوست دارم زودتر پایم را از این مملکت بیرون بگذارم و دیگر هیچ گاه برنگردم. در اعماق دلم حسی با دلسوزی مرا قلقلک می دهد اما سعی دارم سرکوبش کنم. افشار منش فردای آن روز خبر می دهد برای کار سند به دفترخانه برویم. بعد از امضا کردن دفاتر از دفترخانه بیرون می زنم. افشار منش بخاطر این که ماشین ندارم مرا می رساند. تشکر می کنم و سهم خوبی از این معامله را به جیبش می ریزم. با این که دلم راضی نیست اما مشغول جمع کردن وسایل و جا دادن آن در چمدان می شوم. هر گاه پری به من کمک می کند کمی خودم را کنار می کشم. لباس ها و وسایل نقاشی ام را برمی دارم و به سختی در چمدان را می بندیم. چند ساعتی بیشتر به پروازم نمانده و دل توی دلم نیست. همه اش منتظرم خبر خوشی برسد و چمدان را رها کنم. اما زهی خیال باطل! اتاق را تحویل می دهیم و جلوی هتل می ایستیم. در نگاه های پری چشم می چرخانم که رنگ اشک چشمانش را به برق می اندازد. جلو می روم و او را بغل می گیرم. صدای گریه‌ی آرامش در گوشم می پیچد و دلم را خون می کند. کاش می توانستم همچون پری به دنبال اهداف بزرگی بروم. پری دستم را می گیرد و می گوید که دل خداحافظی ندارد و ادامه می دهد: _دلم نمیخواد باهات خداحافظی کنم. میشه تا لحظه‌ی آخر پیشت باشم؟ میشه باهات بیام فرودگاه. از خداخواسته قبول می کنم و با تاکسی راهی فرودگاه می شویم. توی سالن فرودگاه نگاه می گردانم تا شاید باری دیگر پیمان را ببینم. ندیدنش بدجور با قلبم بازی می کند. صدای زنی می آید که مسافران پاریس را می خواند. پری با اشک بدرقه ام می کند و در لحظات آخر می گوید: _عزیزم، هر وقت برگشتی و خواستی منو ببینی ادرسمو از توی این کاغذ پیدا کن. من که خیلب خوشحال میشم! کاغذ میان دستانش را می گیرم و آغوشش را می قاپم. به طرف دیگری می روم و اشک هایم بیرون می پرند. کاسه‌ی دلم از انتظار لبریز می شود و رشته‌ی امید پاره می گردد. ⭕️️کپے بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 چهارشنبه 🔺 ۲ اسفند / حوت ۱۴۰۲ 🔺 ۱۱ شعبان ۱۴۴۵ 🔺 ۲۱ فوریه ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 💠 مناسبت‌های دینی 🍃💞 میلاد با سعادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام 🧔‍♂ روز جوان 🌗 امروز قمر در «برج سرطان» است. ✔️ روز مناسبی برای امور زیر است: امور زراعی افتتاح شغل و آغاز به کار صید بنایی مناظره کردن بذر پاشی درختکاری خرید و فروش ملک امور حفاری ⛔️ ممنوعات امور ازدواجی 🌎🔭👀 👶 زایمان نوزاد هرگز فقیر نگردد. ان‌شاءالله 🚘‌ مسافرت مکروه است. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و انعقاد نطفه کراهت شدید دارد. 🩸 حجامت، خون دادن و فصد باعث مشکلات مغزی می‌شود. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث اندوه می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی می‌شود. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. ان شاءالله 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب خوابی که امشب، شب چهارشنبه دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۱۱ سوره مبارکه «هود علیه‌السلام» است. ﴿﷽ الا الذین صبروا و عملوا الصالحات﴾ کاری برای خواب بیننده پیش آید که در نظر مردم سخت باشد و‌ چون صبر کند موجب نیکنامی و آرامش ایام عمرش می‌گردد. ان شاءالله مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز چهارشنبه یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین می‌گردد ☀️ ️امروز متعلق است به علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽فحاشی به همسر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در کتاب 👈بعد نگید ما شیعیان به همسر پیامبر توهین میکنیم اسکن اصلی کتاب رو بخونید..... 💥ببینید و انتشار دهید 🚩کانال حرم 🆔 @haram110
🗒️تقویم شیعه 👈 11 شعبان... میلاد با سعادت آقا علی اکبر ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ 😍🤩 🔰 قلبی ربوده‌ای تو ز بابای خود که با / یک گردش نگاهِ تو اعجاز می‌کند ... در نقل‌ها آمده است: 📋 وكانَ الحُسینُ عَلَيْهِ‌السَّلَام يُحِبُّهُ حُبّاً شَديداً بِحيثُ إذَا رَآهُ فَرِحَ بِهِ وَ سَرَّ سُروراً عَظيماً. 🔻 حسین ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾، بسیار بسیار حضرت ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ را دوست داشت، به گونه ای که هرگاه او را می‌دید، خوشحالی و و شعف زیادی به امام ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ دست می‌داد. 📋 وَ إذَا سَألَهُ حاجَةً لَا يَرُدُّهُ أبَداً وَ لَو عَلَى سَبيلِ الإِعجازِ 🔻 و هرگاه حضرت علی‌اکبر ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾، نیازی داشت، امام ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ هرگز آن را رد نمی‌کرد و به هر نحو -ولو با معجزه- آن را برآورده می‌نمود. (۱) 👈 در نقل‌های متقدّم نیز آمده است: روزی  علی اکبر ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ در غیر فصل مناسب، از پدر بزرگوارش امام حسین ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ خواست. 📋 فَضَربَ بِيدِه سارِيةَ المَسجِد، فَأَخرَجَ لَه عِنَباً و مَوزاً، فأَطعَمَه فقال: 🔻ناگهان امام حسین ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ با دستان مبارکشان به کناره دیوار مسجد زد که و موزی از آن خارج شد‌؛ پس به فرزندشان دادند و فرمود: 📋 ما عِندَ اللَّهِ لِأولِيائهِ أكثَرُ 🔻از آنچه نزد خدای متعال است به  بیشتر می‌رسد.(۲) 📚(۱)معالي السّبطين، ج ۱ ص۴۰۸ ؛ وسيلة الدّارين،ص۲۸۸ 📚(۲)دلائل الإمامة،ص۷۵ ؛ نوادر المعجزات،ص ۱۰۹
🔰 حضرت علی‌اکبر «﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾»، در ذات الهی ... در برخی از نقل‌ها آمده است: وقتی که علی‌اکبر "﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾" بر روی عقاب (اسم اسب آن حضرت) نشستند و عنان را به دست گرفتند، از خیمه بیرون آمدند و دور تا دور او را کرده و التماس او را می‌کردند که به نرود. 📋 فَعِندَ ذلِكَ تَغَيّرَ حٰالُ الحُسینِ عَلَيْهِ‌السَّلَام بِحَيثُ أشرَفَ عَلَى المَوتِ، ▪️در این هنگام بود که حال "﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾" دگرگون شد، به گونه‌ای که نزدیک بود، روح از بدن مطهرش جدا شود. 🥀 آن حضرت با بلند خطاب به اهل و عیال خود فرمودند: 📋 دَعَنهُ، فَإنّهُ مَمسُوسٌ فِي اللَّهِ و مَقتولٌ فِي سَبيلِ اللَّه ▪️او را رها کنید تا به میدان برود چرا که او در ذات الهی و کشته‌ی در راه اوست. 📚 معالي السّبطين،ج۱ ص۴۱۵ 📚 وسيلة الدّارين،ص ۲۹۳
⬛ ورقی از دفتر دلدادگی امام حسین به حضرت علی اکبر در نقلی آمده است : کانَ الحُسَینُ إِذا نَزَلَ عَلَیهِ غَمٌّ أَو هَمٌّ کانَ یَنظُرُ إِلَی وَجهِ ابنِهِ عَليٍّ الأکبَرِ فَیَزول جَمیعُها هرگاه امام حسین ، یا میشدند ، به پسرشان علی اکبر نگاه میکردند و همه اندوه و دلواپسی شان زدوده میشد . 1️⃣ در امام حسین دائماً قد و بالای حضرت علی اکبر را نگاه میکردند و میفرمودند : فِداكَ أَبوكَ پدرت فدایت شود . 2️⃣ وقتی که حضرت علی اکبر از امام حسین رفتن به را طلبیدند ، امام آهی از دل کشیدند و فرمودند : یا وَلَدی و یا قُرّةَ عینی اِمشِ و أنا أَنظُرُ إلیک ای پسرم و ای نور چشمم ، لااقل کمی راه برو تا من یک دل سیر ، نظاره‌ ات کنم . سپس فرمودند : چه آرزو ها که در دلم ماند . خدا روی را کند . 3️⃣ و در آخر هم وقتی که امام حسین بر بالین بدن ارباً اربای حضرت علی اکبر حاضر شدند ، در یکی از جملات اینگونه فرمودند : فَاِذا نَطَقتُ فَأَنتَ اَوَّلُ مَنْطِقِی و اِذا سَکَنْتُ فَأَنتَ في مِضمارِی بعد از داغ تو ، اگر حرف بزنم ، فقط علی علی می‌گویم و اگر باشم ، در دلم علی علی می‌گویم . 4️⃣ منابع : 1️⃣ وسیلة الدارین ، صفحه ۲۹۳ 2️⃣ مصائب المعصومین ، یزدی ، جلد ۲ ، صفحه ۲۸۶ 3️⃣ ریاض المصائب ، ورقه ۲۲۱ _ بحر المصائب ، جلد ۴ ، صفحه ٢٩٧ 4️⃣ ریاض القدس ، جلد ۲ ، صفحه ۲۲
◾روایتی بسیار جالب از امام موسی کاظم صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ ◾ ⛔ نام حمیراءِ 👈عایشه🔥 مورد نفرت خداست✅ ✴️ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ وَاقِفٌ عَلَى رَأْسِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى وَ هُوَ فِي الْمَهْدِ فَجَعَلَ يُسَارُّهُ طَوِيلًا فَجَلَسْتُ حَتَّى فَرَغَ فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ لِي ادْنُ مِنْ مَوْلَاكَ فَسَلِّمْ فَدَنَوْتُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ بِلِسَانٍ فَصِيحٍ ثُمَّ قَالَ لِيَ اذْهَبْ فَغَيِّرِ اسْمَ ابْنَتِكَ الَّتِي سَمَّيْتَهَا أَمْسِ فَإِنَّهُ اسْمٌ يُبْغِضُهُ اللَّهُ وَ كَانَ وُلِدَتْ لِيَ ابْنَةٌ سَمَّيْتُهَا بِالْحُمَيْرَاءِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع انْتَهِ إِلَى أَمْرِهِ تَرْشُدْ فَغَيَّرْتُ اسْمَهَا 🔰یعقوب سراج نقل کرده است خدمت امام صادق صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ شرفیاب شدم...آن حضرت بالای سر فرزندشان امام موسی کاظم صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ که در گهواره بودن ایستاده و مدت طولانی با ایشان صحبت کردن و من نشسته بودم تا صحبت پنهانی شان تمام شد آنگاه برخواستم و امام صادق صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ فرمودند نزدیک مولايت برو و به او سلام کن من نزدیک رفتم و سلام عرض کردم ایشان به زبان فصیح و گویا سلام من را پاسخ دادند و فرمودند 👈برو نامی ک بر دخترت نهاده ای تغییر بده زیرا خداوند از این نام نفرت دارد👉 برای من در روز قبل دختری بدنیا آمده بود و اسم او را حمیراءِ گذاشته بودم.. آنگاه امام صادق صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ فرمودند: ↩️ فرمان او را اطاعت کن تا رستگار شوی و من نام او را تغییر دادم💯✅ 📚 مناقب ابن شهر آشوب ج 4،ص 288 📚 کافی، ج 1،ص 310 الْعَنْ الحُمِیراء... الْعَنْ هارُون الرَشیْد... @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخطار🚫 لطفا به احساس خود بعد از دیدن این کلیپ توجه کنید! ............. قرار ِمنتظران ِقم یکشنبه، روز نیمه‌شعبان، ساعت ۱۴:۰۰ جنب پارک کوهستانیِ زائر دامنه کوه دوبرادران "دوستان ِاهل ِقم رو بی‌خبر نزارید" لبیک یامهدی✋🏻 🎶 @haram110 ☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 وصف زیبا و ناشنیده از «کرامتِ» حضرت اکبر ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ ... 🔻در وصف و و حضرت علی اکبر ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾، نقل‌های متعدّدی ذکر شده هست که به چند نمونه از آن نقل ها 👇 ↩️ در وصف کرامت آن حضرت چنین آمده است: 📋 جَميلُ الخُلْق ، عَميمُ الفَضل ، عَظيمُ الجُود 🔻حضرت علی اکبر ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ بسیار نیکویی داشت؛ بخشش او به همگان می‌رسید و جود و بسیار بود. 📚فرسان الهیجاء، ج۱ ص۴۰۹ 📚معالی السبطین، ج۱، ص۴۰۳ (با اندکی تفاوت) ✔️ حضرت علی اکبر ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ آن‌قدر و مهمان نواز بود که در نقل‌ها آمده است: 📋 إنَّ لَهُ دارًا لِضِیافَةِ الغُرَباء و الوَفادِ بِهِ و لَهُ غِلمٰانًا قَد اَعَدَّهُم لِخِدمَةِ أضیافِهِ وَ النّازِلینَ بِه 🔻آن حضرت یک خانه‌ای داشت مخصوص پذیرایی از غریبان و آن کسانی که تازه وارد مدینه می‌شدند. در آن خدمتکارانی داشت که وظیفه آنان رسانی به مهمانانش بود. 📋 اِنَّهُ کانَ یَأمُرُهُم لَیلاً اَنْ یُوقِدُوا النّارَ عَلَی سَطحِ دٰارِهِ لِیَهتَدِی اِلَیها الغُرَباءُ و القادِمونَ اِلَی المَدینة 🔻هر شب به آنان امر می‌نمود تا بر بالای آن خانه روشن کنند تا غریبان و افرادی که تازه وارد مدینه می‌شوند، به خانه آن حضرت راه پیدا کرده و پذیرایی بشوند. ↩️ عرب به کسی که این نوع ضیافت و‌مهمان‌نوازی می‌کند، «نارئُ القُریٰ» می‌گوید؛ که در بین بنی‌هاشم این لقب رابرای علی اکبر ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ نقل کرده‌اند. 📚المنابع النوراء،بحرانی، ص۲۳۲ 📚فرسان الهیجاء،محلاتی، ج۱ ص۴۱۶ مبارک اکبر صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ اللَّهُ مُرّة بن مُنْقِذ
🙏🏼 نماز شب دوازدهم ماه شعبان عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّانِيَةَ عَشْرَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ، بِالْحَمْدِ وَ التَّكَاثُرِ عَشْراً، غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُ أَرْبَعِينَ سَنَةً، وَ رُفِعَ لَهُ أرْبَعينَ ألْفَ دَرَجَةٍ، وَ اسْتَغْفَرَ لَهُ أرْبَعُونَ مَلَكاً، وَ لَهُ ثَوابُ لَيْلَةِ القَدْرِ. (البلدالأمين، ص172) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در شب دوازدهم ماه شعبان 12 رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک بار سوره حمد و ده بار سوره تکاثر؛ گناهان چهل سال او آمرزیده می شود، و مقام او چهل هزار درجه بالا می رود، و چهل فرشته برای او استغفار می کنند، و پاداش شب قدر برای او منظور می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👁 ثواب زیارت سیّدالشّهدا علیه السلام در شب و روز نیمه شعبان(14) عَنْ خِدَاشٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ  قَالَ: مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَیهِ السَّلامُ  ثَلَاثَ سِنِينَ مُتَوَالِيَاتٍ فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ الْبَتَّةَ. (بحارالأنوار، ج97، ص87 به نقل از به نقل از امالی طوسی) حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس در سه سال متوالی قبرِ حسین بن علی علیه السلام را در نیمه شعبان زیارت کند، قطعاً گناهانش آمرزیده می شود. عن صَافِي الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ  قَالَ: مَنْ زَارَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ  ثَلَاثَ سِنِينَ مُتَوَالِيَاتٍ لَا فَصْلَ فِيهَا فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ، غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ. (بحارالأنوار، ج101، ص94 به نقل از کامل الزیارات) صافى برقى از حضرت صادق عليه السّلام نقل می کند که فرمود: كسى كه سه سال متوالی که بينشان فاصله نباشد حضرت ابا عبد اللَّه عليه السّلام را در نیمه شعبان زيارت كند، گناهانش آمرزيده مى‏ شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
طرح صدقه همگانی برای سلامتی امام زمان علیه السلام در شب و روز نیمه شعبان عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الصَّدَقَةَ لَتَدْفَعُ سَبْعِينَ بَلِيَّةً مِنْ بَلَايَا الدُّنْيَا مَعَ مِيتَةِ السَّوْء. (الكافي، ج‏4، ص6) حضرت باقر علیه السلام فرمود: همانا صدقه، هفتاد بلا از بلاهای دنیوی و مرگ بد را دور می سازد. با عنایت به آثار شگفت صدقه در سلامتی و رفع بلا، و با توجّه به پاداش شگفت انگیز صدقه در ماه شعبان، پیشنهاد می گردد که برای سال روز میلاد مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام در نیمه شعبان، و برای سلامتی آن حضرت، صدقه دهیم و در افزایش ثانیه های عمر مولایمان شریک باشیم. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ✅ یادآوری برای عزیزانی که می‌خواهند از کسانی باشند که همیشۀ ایّام، روزه‌دارند... فردا چهارشنبۀوسط‌ماه شعبان است. (اولین چهارشنبه‌ بعد از روز دهم ماه) 🍃 با تقیّد به روزه گرفتن سه روز در ماه، سعی کنیم از آثار و برکات مادی و معنوی، سلامت جسمی (تقویت سیستم ایمنی بدن و کاهش رطوبت عارضی، مؤثر در پیشگیری از بیماری‌های ویروسی، استراحت دوره‌ای دستگاه گوارش و ...) و همچنین صفای باطنی حاصل از روزه‌داری در غیر ماه مبارک رمضان نیز بهره‌مند شویم. 🔵 این روزه مستحبی را خصوصاً به جوانان مجرّد توصیه می‌کنیم؛ چرا که تأثیر بسزایی در کاهش آسیب غرایز و نیز تقویت اراده جهت مقابله با وساوس شیطانی تا فراهم شدن شرایط ازدواج، برایشان دارد. کسانی که روزۀ قضاء دارند هم علاوه بر ادای دِین خدا، إن‌شاءالله مشمول ثواب و برکات این روزه‌ که سنّت اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده است، قرار خواهند گرفت. 🟢 فضیلت روزه و استغفار در ماه شعبان از حضرت سلطان اباالحسن علی بن موسی الرضا صلوات‌الله‌علیه روایت شده است که فرمودند: «روزۀ ماه شعبان، کفّاره گناهان بزرگ است؛ حتی اگر کسی خون حرامی به گردن داشته باشد و در ماه شعبان چند روز روزه بگیرد و از دنیا برود، امید مغفرت بر او می‌رود.» راوی عرض کرد: بافضیلت‌ترین دعا در این ماه چیست؟ حضرت فرمودند: «استغفار؛ کسی که در هر روز این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند، مانند این است که هفتاد هزار بار در هر روز از ماه‌های دیگر استغفار کرده باشد.» عرض شد: چگونه استغفار کنیم؟ فرمودند: «بگوئید: أَستَغفِرُ اللهَ وَ أَسأَلُهُ التَّوبَةَ.» 📚 فضائل الشیعة (شیخ‌صدوق)، ص۵۶ بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۹۴، ص۹۱ 🟢ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟢 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◻️▫️☀️ 🎉 4 روز مانده تا میلاد حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف 💚 منظور آیۀ «جاءَ الحَق وَ زَهَقَ الباطِل» قیام حضرت قائم عجل‌الله‌فرجه است که با ورود او، فرمانرواییِ باطل از میان می‌رود. 🔹 حدیثی از حضرت علیه السلام 🎤 گروه همخوانی 🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢