🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 جمعه
🔸 ۵ مرداد/ اسد ۱۴۰۳
🔸 ۲۰ محرم ۱۴۴۶
🔸 ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۴
💠 مناسبتهای دینی
🌴 پیداکردن و دفن بدن مطهر جون، غلام اباذر از شهدای کربلا توسط بنی اسد، در حالیکه این بدن بوی مشک میداد.
🌎🔭👀
🌓 امروز قمر در «برج حمل» است.
✔️ برای امور زیر مناسب است:
بنایی
دیدارهای سیاسی
برداشت محصول
درختکاری مخصوصا درخت مو
خرید حیوان
جابجایی
آغاز چله گرفتن و ریاضتهای معنوی
خواستگاری و عقد
خرید کردن
آغاز درمان
ختنه نوزاد
ارسال کالا
صید
امور مربوط به حرز
🌎🔭👀
👶 زایمان
نوزاد صبور و با فضل و عالم گردد.
🚖 مسافرت
خوب است.
💑 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب جمعه)
فرزند پس از فضیلت نماز عشاء، امید است از یاران امام زمان علیهالسلام گردد.
🔹 امروز (پس از فضیلت نماز عصر)
فرزند دانشمندی مشهور گردد و شهرتش جهانگیر شود.
🌎🔭👀
💇 اصلاح سر و صورت
باعث ایمنی از بلا میشود.
🩸حجامت، فصد و زالو انداختن
خوب نیست.
✂️ ناخن گرفتن
بسیار خوب و مستحب نیز هست.
روزی را زیاد، فقر را برطرف، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕 بریدن پارچه
روز بسیار مبارکی است.
باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود.
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب، #شب_جمعه دیده شود، تعبیرش از آیه ۲۰ سوره مبارکه طه است.
﴿﷽ فالقاها فاذا هی حیه تسعی﴾
دلیلی قوی یا وسیلهای مناسب، در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد.
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از اذان صبح تا طلوع آفتاب
از زوال ظهر تا ساعت ۱۶
📿 ذکر روز جمعه
«اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۲۵۶ مرتبه «یا نور» موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد.
🌎🌺🍃
☀️ ️روز #جمعه متعلق است به:
💞 #امام_زمان علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز جمعه پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
هدایت شده از حرم
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
❣ ﷽❣
🌷 #اعمال_شب_جمعه
💚 شب جمعه بسیار شب با فضیلتی می باشد که ان شاء الله با دعا و نیایش و عبادت به بهترین نحو سپری کنیم 💚
💚 برخی از اعمال شب جمعه عبارتست از :
( یک یا چند یا همه آن ها را برحسب وقت و توانمان انجام بدهیم ان شاءالله )
1⃣ #دعای_کمیل
2⃣ #بسیار_تسبیحات_اربعه_گفتن
( سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر )
3⃣ #صلوات
4⃣ #قرائت_این_سوره_ها_درشب_جمعه سفارش شده :
اسراء، کهف، ص، سجده، یس، واقعه، دخان، احقاف، جمعه، شعرا، نمل، قصص، زخرف، طور و . ..
5⃣ #طلب_آمرزش_و_دعا در حق مومنان
6⃣ #قرائت_سوره_جمعه در رکعت اول نماز مغرب و عشاء و قرائت سوره توحید در رکعت دوم نماز مغرب و سوره اعلی در رکعت دوم نماز عشاء.
7⃣ #نماز_والدین:
دو رکعت است. در رکعت اول بعد از حمد 10 مرتبه آِیه ی زیر تلاوت شود:
🔹 رَبَّنَا اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنیِنَ یَومَ یَقُومُ الحِسَاب
در رکعت دوم بعد از حمد آیه ی زیر 10 مرتبه تلاوت شود:
🔹رَبِّ اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتِی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنِینَ وَالمُؤمِناَتِ
بعد از سلام نماز 10 مرتبه گفته شود:
🔹رَبِّ ارحَمهٌما کَما رَبَّیانی صَغیراِّ
8⃣ #نماز_امام_زمان_عج
(دو رکعت است. در هر رکعت حمد که خوانده میشود، آیه ی شریفه ی {ایَّاکَ نَعبُدُ وَ اِ یَّاکَ نَستَعِینُ} 100 مرتبه تکرار می شود و بعد از 100 مرتبه حمد تمام می شود و سوره ی توحید خوانده خواهد شد. اذکار رکوع و سجود هر کدام 7 مرتبه تکرار می شوند. در قنوت و بعد از نماز نیز برای ظهور حضرت بسیار دعا باید شود. ( 👈 در این نماز و سایر نماز ها کمک خواستن از غیر خدا نماز را باطل می کند؛ پس نماز را برای خداوند بجای بیاورید و دعاهایی مثل {الهی عظم البلاء} که از امام زمان عج و پدران ایشان کمک خواسته می شود نه تنها در این نماز بلکه در تمامی نماز ها خودداری کنید.)
🌹 التماس دعای فرج
〰〰〰〰〰〰〰〰
📿 #زیباترین_نماز_زندگیت_رو_بخون!
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
@haram110
❤️کانال حرم ❤️
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
هدایت شده از حرم
4_5848295673761367635.mp3
16.9M
🔊 #کلیپ_صوتی
✅ دعای کمیل امیرالمؤمنین علیهالسلام
🎤 عباسی - #حاج_محسن_فرهمند_آزاد
#ادعیه #دعای_کمیل #شب_جمعه
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #کلیپ| #ریلز | #استوری
من ڪفتر جلدٺ همہ دم بوده و هسٺم
سخٺ اسٺ ڪه دور از حرمٺ زنده بمانم
محزون شده ام از غم هجران تو آقا
تاکے ز رهِ دور سلامٺ برسانم
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا❤️
#صلے_الله_علیک_یا_اباعبدالله✋
#شب_جمعه🌙
هدایت شده از حرم
4_5848199470788905946.mp3
5.95M
🙏👏خیرات برای اموات به ویژه در شب های جمعه- حجت الاسلام بندانی نیشابوری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
شب جمعه،
زیارتی حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیهالسلام...
🚩 «السَّلاَمُ عَلَيکَ يَا أَبَا عَبدِالله وَعَلَى الأَروَاحِ الَّتِي حَلَّت بِفِنَائِکَ، عَلَيکَ مِنِّي سَلاَمُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيلُ وَالنَّهَارُ وَلاَ جَعَلَهُ اللهَ آخِرَ العَهدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم، اَلسَّلاَمُ عَلَى الحُسَينِ وَعَلَى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ وَعَلَى أَولاَدِ الحُسَينِ وَعَلَى أَصحَابِ الحُسَين.»
تصاویری جدید از حرم مطهّر حضرت سیدالشهداء حسین بن علی علیهالسلام و زیارت به نیابت از طرف همۀ محبین وشیعیان اهل بیت علیهم السلام
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابالشرور و اتباعه
🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
هدایت شده از حرم
42.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
خواهش میکنم...😭
🎙ملّا مسعود شيرین؛
«شب جمعه، شب زیارتی ارباب»
حرم
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶ ✨رمان فانتزی، آموزنده و معرفتی ✨ #سجده_بر_یک_فرشته 💎قسمت ۱۷ و ۱۸ با تقی که به در ا
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶
✨رمان فانتزی، آموزنده و معرفتی
✨ #سجده_بر_یک_فرشته
💎قسمت ۱۹ و ۲۰
مامان و بابام تو ماشین نشسته بودن. مامان سرشو از شیشه ماشین آورد بیرون:
_زود باش دیگه چیکار داشتی میکردی؟
_اومدم مامان
سوار ماشین شدم..
_بابا از اون مسیری بریم که.. آ آ چی بود اسمش.. تپه نمیدوم چیچی که اون دفعه رفتیم ها...
بابا:_تپه سلام؟
_آره همون
صدای زنگ گوشیم که هنگام خاموش شدن وتموم شدن شارژم شروع به صدا میکرد به گوشم رسید از کیفم درش آورم واای یادم رفت بزنم شارژ بشه
بابا:_بیا دخترم پاوربانک آورم
_ممنون بابا عشقی
مامان که درحال پوست کندن سیب بود.به من و بابا تعارف میکرد.
مامان:_لازم نکرده تو عشق منو صاحب شی فردا پس فردا دخترت به همسرت بگه عشقی موهاشو میکنی.
_واا مامان امروز از صبح چه حساس شدیا بابای خودمه
بابام خندید و یک نگاه محبت آمیزی به مادر کرد
بابا:_محدثه دخترم مادرتو اذیت نکن
_اطاعت قربان
بعد از ۱۵کیلومتری تپه سلام گنبد امامزاده از دور دیده شد.با دیدن گنبد یک حال معنوی بهم دست داد که با نوشتن نمیشه توصیف کرد که با حرف بابام به خودم اومدم:
_محدثه دخترم میدونستی ناصرالدین شاه به این امامزاده بقدری علاقه زیادی داشت که کاخ شهرستانک تو روستای خوش آب و هوای شهرستانک، که اطراف امامزاده داوود رو ساخت تا هرزمان که میخواد به زیارتش بیاد؟
مامان به جای من گفت:
_چه خوب با خانمش میامده حتما
با خنده گفتم:
_نه مامان اگه میخواست با زناش بیاد که یک چهار-پنج تایی باید اتوبوس میگرفت
مامان:_مگه این ذلیل مرده چندتا زن داشت؟
_ای بابا مادر من ،خود ناصرالدين شاه از حسابش در رفته چندتا زن داره! حالا میخای من بدونم!😄
مامان:_وااااا
برگشت سمت بابا
بابا:_خانم چیزی شده چرا داری چپ چپ نگام میکنی؟ ای بابا مگه من ناصرالدین شاهم و زنها رو من گرفتم؟!😁
مامان:_نه تروخدا بیا بگیر
بابا:_یعنی تو راضی میشی! منم برم بگیرم!!!
مامان یک چشم غره ای به بابا رفت که به جای بابا من خشکم زد چه برسه به بابام.
بابا که عاشق این رفتارهای مامان بود باز دست از شوخیهاش برنداشت تا که به مقصد رسیدیم من که اونقدری خندیده بودم اشک از چشمهام میریخت..خدایا شکرت که خانواده خوبی دارم.بابا ماشین پارک کرد و پیاده شدیم.با هم رفتم داخل حرم.
بعلت کرونا میله کنار ضریح گذاشته بودند که تماسی با ضریح نداشته باشیم.دو رکعت نماز خواندم و به امام زاده داوود متوسل شدم.."سلام آقا.اومدم برام دعا کنی که مشکلم حل بشه.تو بنده صالح خدا هستی برام دعا کن.دعام کن راه درست برم خطا نکنم وسوسه نشم.."
بعد از خوندن دعا و یک درد دل حسابی با حضرت داوود علیه السلام،و دعایسلامتی برای داداشم از حرم خارج شدم.
مامان بابا که منتظرم بودن با گفتن قبول باشه دخترم از امام زاده خارج شدیم.
_بابا میگم بریم اینجا یه رستوران هست.
چند پرس چلو کباب بگیریم.
مامان:_لازم نکرده نمیخواد تو این کرونایی. نون و پنیر و گوجه تو سبد گذاشتم اینا سالم ترند...
بابا لبخندش باز کش اومد
_هرچی عزیزم امر کنه،بیاید بریم این بازارچه یکم خرید کنیم.
مامان:_باش بریم حالا یه نگاهی بیندازیم.
_مامان من میریم تو ماشین شما خرید کردید بیاید.
مامان:_باشه مامان برو.
کلیدو از بابا گرفتمو سوار ماشین شدم
گوشیم که کامل شارژ شده بودهمین که روشنش کردم منا زنگ زد:
_الو سلام
منا:_سلام کوفت.سلام درد من که مُردم زنده شدم کجا بودی چرااا گوشیتو جواب نمیدی هان؟ اون از دیشبت،اینم از الانت. اون گردنبند لعنتی رو بده بهشون راحت شیم وااای محدثه من از دست تو دیوونه میشم یک روزی، عجب غلطی کردم باهات دوست شدم ها
_بابا آرومتر حالا مگه چیشده منا؟
منا:_حالا مگه چی شده؟؟بله خانم تو از کجا بدونی چیشده.صبح هرچی زنگ میزدم گوشیت خاموشت بود تلفن خونهتون برنمیداشتی. نگران شدم بلند شدم اومدم دم خونتون نزدیک کوچه تون رسیدم یه مرد هیکلی دیدم مشکوک میزد انگار کشیک میداد خیلی ترسیدم بودما
سریع اومد دم در خونهتون و زنگ و در زدم. داشتم به اون مرد مشکوک سر کوچه نگاه میکردم گوشیش دراوردو به کسی زنگ زد.یهو در خونه با آیفون باز شد.من خر هم سریع پریدم داخل.یهو یه غول بیابونی از خونه اومد بیرون اونم با اسلحه.اسلحه رو گرفت سمتم گفت: صدات دربیاد یا جم بخوری زدمت.محدثه از این صدا خفهکن ها هست تو فیلمها نشون میدن از اونا روش زده بود.
_وای خدا مرگم بده اومدن خونه ما چیکار؟؟
منا:_خنگول اومدن دنبال گردنبند دیگه یعنی فکر منو نکنی ها یوقت روم اسلحه کشیدن فکر خونتون باش.
_فدات بشم خودت خوبی الان زخمی نشدی که؟
منا:_اونا رو ول کن گوش بده بقیهشو یکی دیگه از خونه زد بیرون رو به اون یکی اسلحه داشت گفت:پیداش نکردم..اون مرده اولی گفت:وای به حالت اگه به کسی چیزی بگی و چاقوشو از جیبش درآورد.. گرفت جلو چشمام.._با همین چشماتو درمیارم....
✨ادامه دارد....
💎
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶
✨رمان فانتزی، آموزنده و معرفتی
✨ #سجده_بر_یک_فرشته
💎قسمت ۲۱ و ۲۲
_...یه بلایی سرت میارم که روزی صد بار آرزو مرگ کنی..من که از ترس لال شده بودم..گفت:_دست به وسایل خونه نزدیم به اون دوستت حالی کن ما با کسی شوخی نداریم..گوشیش زنگ خورد گفت:باشه الان میام.سریع باش تا کسی ندیدمون.هی دختر 10دقیقه دیگه که ما رفتیم تو برو...دست و پام گم کرده بودم جوری میلرزد...که به محض رفتنشون پخش زمین شدم...
_وای خدای من الان حالت چطوره؟!؟خوبی؟؟ کجایی منا جان؟مامان بابا دارن میان الان راه میفتیم.
منا:_الان خوبم فکر کردم تو رو دزدیدن.
_خدارو شکر که خوبی. من بهت زنگ میزنم.
مامان و بابا سوار ماشین شدن.
مامان:_محدثه کاش تو هم میآمدی یه چیزی میخریدی.
_انشاءالله دفعه دیگه باهم اومدیم
بابا ماشین روشن کرد حرکت کردیم.به این فکر میکردم که با تحویل دادن فلش دست از سرمون برمیدارند آیا یا نه...
مامان:_محدثه..؟؟محدثه...؟
_جانم مامان؟
مامان:_اتفاقی افتاده از وقتی راه افتادیم تو فکری؟چیزی شده؟
_نه..نه.. چیزی نشده فقط فکرم یکم مشغول کارهای هئیتِ.
مامان اشارهای به بابا کرد.
بابا:_محدثه بابا چیزی شده به ما هم بگو نگو نفهمیدم ها یه چند روز تو خودتی اتفاق افتاده؟
_نه بابا چه اتفاقی
مامان:_ولی خیلی مشکوک شدی چند روزِ... حواست نبود داشتم میگفتم که برادرت فردا میاد..نمیدونم چطور دل کنده از بچههای خوزستان..الهی بمیرم بچم از زمان کرونا تا الان سری نزده بهموندلم براش تنگ شده.
بابا:_قربون اون دلت بشم من..انشاءالله سالم باشه و بتونه به مردم سرزمینش خدمت کنه.
مامان:_ان شاءالله
وقتیکه رسیدیم بابا ماشین جلوی دم در خونه پارک کرد.من سریع از پدر ومادر وارد خونه شدم نگاهی به خونه و اتاقها انداختم. هوووف و یکنفس راحت کشیدم خدا را شکر خونه بهم نریخته بود...
گوشیم که زنگ خورد.یک هینی کشیدمو بدو بدو خودمو رسوندم به اتاقم درو بستم.جواب دادم.
_الو بله
+انگار امامزاده داوود خیلی خوش گذشته با خانواده بهت هان؟؟اون گردنبندو کدوم گوری قایم کردی هااان؟؟؟
_هی عوضی تعقیب میکردی؟؟
+خفه شو..ببین خوب اون گوشهاتو باز کن زنگ زدم بهت بگم چند روز دیگه باهات تماس میگیرم برای تحویل اون گردنبند.وای به حالت....
نذاشتم حرفش تمومبشه.
_من چیزی رو تحویل توی عوضی نمیدم از کجا معلوم بعد تحویل گردنبند دست از سرمون برداری هان چطور میتونم به توعه عوضی اعتماد کنم؟
+مجبوری که اعتماد کنی تو که نمیخوای اتفاقی برای اعضای خانوادهت بیفته؟
_دهنتو آب بکش بیشعور چیکار به خانوادهم داری؟؟
+اگه نمیخوای اتفاقی براشون بیفته پس اون کاری رو که بهت میگیم و انجام میدی
حرفشو زد گوشیو قطع کرد..تو خواب ببینی گردنبنده رو..خدایا خودت یک راهی نشونم بده بگو من چیکار کنم...
اگر فلش بهشون تحویل بدم خون یه بیگناه پایمال میشه..اگه تحویل ندم جان خانوادهم به خطر میفته..سُر خوردم نشستم زمینو تکه دادم به دیوار..ای پناه بی پناهان خیلی به آغوش گرمت نیاز دارم خودت کمکم کن
تقی به در اتاقم خورد..
_بله بفرمایید
صدای نیومد.بازم تقی به در خورد بلند شدم خودم در باز کردم..وااای نَع..شوکه شده بودم..
_دا....دادا....داداش...
داداشم پریدم تو بغلش داداشم کجا بودیییی زدم زیر گریه...
_ای بابا این چه استقبالی آخه اَه ببین دختر آب بینیت لباسمو چیکار کرد
من که مُحکم از گردنش آویزون شدمو بودم با این حرفش بینیمو بلند کشیدم
_الهی فدات بشم خودم میشورم.
انگاری خدا داداش محمدمو یک نشونه فرستاده بود برام.
محمد:_بیا پایین بابا چه خبرته این چه جور سلام کردنه آخه اَه..
_سلام داداشی الهی محدثه فدات بشه میدونی چند ماه ندیدمت.چقدر دلم برات تنگ شده بود.
محمد یک نگاهی از بالا تا پایین بهم انداختو گفت:
_سلام خوشکل محمد منم دلم برات اندازه نخود شده بود
_داداااااش
محمد:_جون داداش نمیزاری بیام تو بابا من خستهم یه تعارفی کن بیام تو
از در اتاقم کنار رفتم و گفتم
_مامان گفت: فردا میای
محمد:_اگه ناراحتی برم فردا بیام
_عععه داداش اذیت نکن چمدونت کو پس نکنه.سوغاتی یادت نرفته.
محمد:_هیی هی بزار از راه برسم بعد سراغ سوغاتی ها رو بگیر
قیافه امو مظلوم کردم گفتم:
_یعنی هیچی نیاوردی برام؟
محمد:_نه
قیافه مظلومتر کردم.و باز از گردنش آویزون شدمو گفتم:
_اشکال نداره خودت برام سوغاتیی
محمد لبخندی زد گفت:
_ببینم این کارا یعنی چی دختر باید سنگین باشه
باز چهرهمو مظلوم کردم زل زدم
محمد:_میگم محدثه میدونی با این مظلوم نمایی الان شبیه چی شدی.
_نه شبیه چی؟
محمد:_یه گربه تو شرک بود...
با مشت زدم تو بازوش:
_من دیگه باهات قهرم
محمد:_حالا قهر نکن میشه سوغاتی برات نیارم.ساکمو باز کردم بهت میدم.
صدای مامان اومد:
_محدثه محمد خسته نکن بذار استراحت کنه خودت هم اگه کاری نداری بیا کمکم شام درست کنیم.
✨ادامه دارد....
💎
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶
⚫️رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله:
هر شب جمعه ارواح مؤمنین مقابل خانههایشان میآیند و هر یک با آواز حزین و گریه فریاد میزنند:
ای اهل و اولاد من!
ای پدر و مادر من!
ای خویشان من!
به ما مهربانی کنید و با آن چه ما برای شما گذاشتیم، برای ما نیز درهمی یا قرص نانی، یا جامه و لباسی هدیه و خیرات کنید، تا خداوند از لباسهای بهشتی به شما بپوشاند.
📚مفاتیحالجنان ص۹۰۷
شب جمعه است؛
آنهایی که مهلت دنیایشان تمام شده، در آن سوی مرزهای مرگ منتظر فاتحهای از طرف من و تو هستند؛
دریغ نکن عزیز، از این که برای تمام اموات، مخصوصاً آنهایی که به گردن ما حق دارند، فاتحهای بخوانی!
دریغ نکن...
«اَللّهُمَّ اغْفِر لِلمُؤمِنینَ وَ المُومِنَاتِ، وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ، اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ، اِنَّکَ مُجیبُ الدَّعَوَاتِ، اِنَّکَ غافِرَ الذَّنبِ وَ الخَطِیئَاتِ، اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ، بِرَحمَتِکَ یَا اَرحَمَ الرَّاحِمِین»🤲
⚫️مولانا امیرالمؤمنین علیهالسّلام:
بدانید ای بندگان خدا، که خداوند شما را بیهوده نیافرید، و بیسرپرست رها نکرد؛
از میزان نعمتش بر شما آگاه، و اندازهٔ نیکیهای خود بر شما را میداند؛
از خدا درخواست پیروزی و رستگاری کنید، از او بخواهید و عطای او را درخواست کنید، که میان او و شما پرده و مانعی نیست، و دری به روی شما بسته نمیگردد؛
خدا در همه جا، و در هر لحظه، و هر زمان با همهٔ انسانها و جنّیان است.
📚نهجالبلاغه خطبهٔ ۱۹۵
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان
شرم دارم خجلم من ز شما آقا جان
با چه رویی بنویسم ز غم دوری تو
که گناهانِ من آزرده تــو را آقا جان
مهربانانه بـــــــه یاد همهٔ ما هستی
آه از غفلت روز و شب مــا آقا جان
جهت سلامتی و تعجیل در فرج یگانه منجی عالم بشریّت، حضرت اباصالح المهدی علیه السّلام، صلوات بر محمّد و آل محمّد🌷