مداحی آنلاین - نقش صلوات در اجابت دعا.mp3
2.64M
🌸🍃❤️
♨️نقش #صلواتــ در اجابتــ دعـا
سخنـران:
🎤 حجتالاسلام #علوی_تهرانی
اینجـاپایگـاه شهداستــ🔰
Join➟ @harame_bigarar
حرم بیقرار
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜ #سهم_من_از_بودنت 🍃 #قسمت_بیستوپنجم😍✋ #قسمت_3 مدام جلوے خود را مےگرفتم تا به داخل ساختم
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜
#سهم_من_از_بودنت 🍃
#قسمت_بیستوپنجم😍✋
#قسمت_۴
چشم از او مےگیرم،برمےگردم و چشم مےدوزم به محمدے،خود را به سمت ساختمان ڪشیده بود و دستش را روےجراحت گذاشته و زیر لب چیزهایے مےگفت...
با قدم هاے سست به سمتش مےروم و ارام به اغوشم مےڪشم...
تمام بدنش مانند بید مےلرزید،اسلحه را به سمت ڪمرم مےبرم و غلافش مےڪنم...
دست لرزانم را به سمت سرش مےبرم و محڪم به سینه ام مےچسبانم...
و با صدایے گرفته دم گوشش
مےگویم_بدون ما حوس رفتن نڪنے!
نیشخندے مےزند و با خس خس
مےگوید:بدون تو بهشتم نمےروم
بغض به گلویم هجوم مےاورد،لبم را مےگزم و مےگویم:
قربونتم ڪہ،ببین باید بمونے دوماد شے،باباشے...
مےخواهد بخندد اما درد امانش نمےدهد،از شدت درد پایش را روے زمین مےڪشد...
سرش را بین دستانم مےگیرم،بغضم مےترڪد،داد مےزنم
_پس این امبولانس چیشد؟؟؟
برایم سخت بود،دیدن زجر ڪشیدنش...
با چشمانے خیس از اشڪ چشم مےدوزم به چشمانش،صورتم را نزدیڪ صورتش مےبرم،قطره هاے اشڪم روے صورتش مےریزند،چشمانش به خون مےنشینند...
پیشانے ام را به پیشانے اش مےچسبانم و با نهایت صدایم مےگویم:بمون باشه! فقط بمــــون...
#نویسنده:اف.رضوانے
☆هرگونه کپےبدون ذکرنام نویسنده پیگردالهےدارد!
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜
#قــــــرار_شبــــانه🌺🍃
ختـم صـلواتــ بـه نیـابتــ از
#شهید_محمدتقي_سالخورده
هـدیـه بہ ائمـه معـصومـین(علیه السلام) و براےســـلامتـــےو تعجــــیل
در ظهــور امــام زمــان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
⚠️مهلتـــ صلواتـــ فـــرستــادن
تا فرداشب😊
❤️تعــداد صلواتـ هاے خود را به آیدے زیر بفرستین👇
🆔 @khadem_201
به او بگویید دوستش دارم😍🙈👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/4003790864C0ebb990c32
یواشکی بیــــاااااا😋🍁
حرم بیقرار
💚✨ پـروردگارا واژه #شهیـــد چیست؟ ڪه روی هر #جوانے میگذارے این چنین #زیبا میشـود... ️ #شهید_محمد_
❤️🍃🌸
♻️ بابا جان داد
🍂مهر ماهی که نوشتم بابا آب داد، بابا نان داد، چقد تفاوت داشت با مهر ماهی که دیدم بابا جان داد....
یادش بخیر بچگیامون هفت سنگ چه حالی میداد..انگار هر کی خوب بلد بود بازی کنه خیلی هنرمند بود..1-2-3-4-5-6-7- به عدد هفت که میرسیدم یاد خاطرات پدرم میفتادم..
🍂هروقت میخواست خاطره ای از جنگ بگه میگفت هفت_تپه. اونقد گفت از هفت تپه و داداشش و هفت شهر عشق تا من بزرگ شدم و به همراه برادرم رفتم هفت تپه..
داداشم شده بود مسئول راهیان_نور و من شده بودم خادم الشهدا..
🍂درست مثل عموی عزیزم که فرمانده گردان امام محمد باقر بود و پدرم نیروی گردان..
🍂 باز هم اینبار فرمانده از هفت شهر عشق هفت تپه حاجت گرفت و شهید مدافع حرم شد و خادم جا ماند..
🍂حالا باید این بار با برادرزاده هایم بروم هفت تپه. به آن ها نشان بدهم زمانی که ما هفت سنگ بازی میکردیم پدرهایمان در هفت تپه داشتند میجنگیدند..
🍂بابای من و بابای شما اینجا حاجت گرفتند از شهدا...
چه مهر ماهی شده امسال...علیرضا بلباسی و هدایت بلباسی..
یکی شهید شد و یکی جانباز،
که دو سال پیش به رحمت خدا رفت..
🍂محمد بلباسی و من جامانده...
محمد رفت و من....
🔸به روایت رسول بلباسی برادر شهید محمد بلباسی
اینجــا خـانہ شهداستــــ👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
🌸🍃❤️
استوری هنری بزا عاشقت بشن❤️👇
http://eitaa.com/joinchat/4003790864C0ebb990c32
تک خطی حافظ و سعدی😊☝️