تا وقتی کوچکی و نمیتونن با خودت حرفی بزنن، به پر و پای پدر و مادرت میپیچن که چرا لباس بچه تون این طوره؟ چرا مدرسه ش نگذاشتین؟ چرا دستشو به یه کاری بند نکردین؟ بعد که خودت بزرگ شدی قدم به قدم تعقیب میکنن، هی بیخ گوشت ونگ میزنن :_آقا جون، زن بگیر، آدم که بی زن نمیشه، این شتریه که... بعد ازتو میخوان که بچه دار شی. خب، تو از زور پیسی ناچار میشی تخم وترکه پس بندازی. میگی با یکی در دهنشونو میبندم، اما اونا که راضی نمیشن. اگه دختره، یه برادر یا خواهر میخواد. باز اگه دختر شد دست بردار که نیستن، باید یکی رو درست کنی که توی عزات، جلو مردم بلند شه و بشینه. تازه اگه همه شون پسرشدن، هان؟ یکی رو میخوان که دنبال تابوتت شیون کنه، به سر و سینه اش بزنه، موهاشو بکنه. بعد میرن سروقت شوهر دادن دخترهات یا زن دادن پسرت. روزی دوسه نفر پیدا میکنن. بعد نوه ازت میخوان. و وقتی تا اینجا تعقیبت کردن چشم به راهن که حلوات رو بخورن و تو باید خیلی احمق باشی که جون سختی کنی و بمونی. باید از نگاهشون بفهمی که جاشونو تنگ کردی، که دیگه زیادی هستی و باید هر چه زودتر تو یه تابوت بخوابی تا سردست و صلوات گویان ببرندت قبرستون، بشورندت و بگذارندت توی قبر و خاک بریزن روت و فاتحه شونو بخونن تا خیالشون از تو یه آدم تخت بشه و بتونن روی اسمت یه خط قرمز بکشن...
#هوشنگ_گلشیری
@haramedell
حق با بهار بود، با همان ساقه های لُخت.
بر این پهنه خاک چیزی هست که به رغمِ ما ادامه می دهد.
خوب است که جلوه های بودن را به غم و شادیِ ما نبسته اند.
#هوشنگ_گلشیری
@haramedell
کلوخه ی غم را
باید به آب دهان خیس کرد
و به زبان هی چرخاند و
چرخاند و بعد فرو داد.
گفتن ندارد...
#هوشنگ_گلشیری
@haramedell 👈حرم دل