من شوره زارعشقم دورازنگارباران چون آتشم بدامن درانتظارباران درابرهای چشمم محبوس گشته این دل درچنگ آفتابم بس بیقرار باران بربوته ی غزلهام آب دوچشم دادم چون نازهای لاله درکوهسار باران من شاعری غریبم صدهاغزل بدوشم مست ازمی غزلهام لیکن خمارباران ازخیل آه سردم آتشفشان ساکت برسینه داغ دارم دردل شرارباران اومیکشد به نازم من دلخوش مرامش تیغش ببوسم ایجان باافتخارباران دررود لانه دارم درانتظار دریا زینروهمیشه بارم برهرکنارباران من وام دشتهاراازآب چشم دادم تاگل کندشقایق ازاعتبارباران آب ازسرم گذشته غرق خیال نابم ساحل کجاست ایجان درزیربارباران من حافظم همیشه برزخم وداغت ایدوست زینرونشسته ام من چون پاسدارباران گوید(حمید)هردم باگریه های واژه من شوره زارعشقم دورازنگاه باران #حمید_علیمددی ازکتاب آوای ققنوس🌹 "ارسالی شاعر محترم عضو کانال "👌🌹 https://eitaa.com/hamibb

بوی باران #محمد_اصفهانی @haramedell

‏لا تُغرِّب أحدًا رآک وطنًا غربت کسی نباش که تورا وطن انگاشته است... #محمود_درویش در حرم دل میزبان نگاهتان هستیم🌹👇 : https://eitaa.com/joinchat/891028207Cdcb1efd49e

وای اگر #عرفان_طهماسبی @haramedell

آسوده بر کنار چو پرگار می‌شدم دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت #حافظ طراحی با مداد: #علی_حاجیان ارسالی هنرمند محترم عضو کانال از شاهین شهر اصفهان 🌹 @haramedell

دارد از جاده صدای جرسی می آید "مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید" #صابر_خراسانی @haramedell

بعضی چیزها را نمی‌شود گفت. بعضی چیزها را احساس می‌کنید. رگ و پی شما را می‌تراشد، دل شما را آب می‌کند، اما وقتی می‌خواهید بیان کنید می‌بینید که بی‌رنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را می‌فشارد، در آن نیست... #بزرگ_علوی در حرم دل میزبان نگاهتان هستیم🌹👇 : https://eitaa.com/joinchat/891028207Cdcb1efd49e

ابوالحسن خرقانی: عالم بامداد برخیزد طلب زیادتی علم کند ، و زاهد طلب زیادتی زهد کند و ابوالحسن در بند آن بود که سروری به دل برادری رساند . @haramedell

زمانه ما #فرزاد_باقرزاده @haramedell

به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا در ترازوی مکافات برابر باشد #صائب_تبریزی @haramedell

در جستجوی آرامش #محمد_معتمدی @haramedell

اولین دیدار ما بود و شاید آخرین دیدار؟ ما در آن غربت به هم نزدیک تر یاران. یاد عطر آگین آن افسانه گون لحظه نورباران باد و گلباران! گشته در رویش نگاهم محو، مانده در چشمش نگاهم مات. باز هم او را توانم دید؟ آه ! کی دیگر؟ کجا؟ هیهات! #مهدی_اخوان_ثالث @haramedell