eitaa logo
کتابخانه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
5.8هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
654 ویدیو
932 فایل
کتابخانه آستان مقدس همه روزه (بغیر از ایام تعطیل) آماده خدمت رسانی به اعضای محترم می باشد. ارتباط با ما؛پاسخگویی (ادمین): @mn_sedigh پذیرش خواهران: ۳۷۱۷۵۹۱۱ پذیرش برادران (شیفت عصر):۳۷۱۷۵۹٠۴ ارتباط مستقیم با رئیس کتابخانه @sadeghfallahpoor تلفن:۳۷۱۷۵۷۳٠
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️ بسم الله الرحمن الرحیم ☘️ 🔴 امروز دوشنبه 26 آبان ۱۳۹۹ 30 ربیع الاول ۱۴۴۲ 16 نوامبر ۲۰۲۰ : یا قاضِیَ الْحاجات؛ ای برآورنده حاجت‌ها 💠 امام صادق علیه السلام: إِنَّ اَللَّهَ يَحْشُرُ اَلنَّاسَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ خداوند در روز قيامت مردم را مطابق نيّت هايشان محشور مى كند. 📚 المحاسن : 1 / 409 / 929 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی کتابخانه آستان مقدس @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
هدایت شده از کتابخانه صوتی
📗📗 کتاب به سوی سیمرغ اثر نعمت الله قاضی شکیب شرح منظومه منطق الطیر عطار به زبان نثر و داستان است. منطِقُ‌الطَّیِّر منظومه‌ای است از فریدالدین محمد عطار نیشابوری از عارفان و شاعران بلند پایه ایران که از مثنوی‌های تمثیلی عرفان اسلامی به‌شمار می‌آید. شرح داستان: گروهی از مرغان به رهبری «هدهد» برای جستن و یافتن پادشاهشان «سیمرغ» سفری را به سمت «قله قاف» آغاز می‌کنند. آنان هفت وادی را طی می‌کنند. هفت وادی به ترتیب چنین است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر که سرانجام به فنا می‌انجامد. در هر مرحله، گروهی از مرغان از راه بازمی‌مانند و به بهانه‌هایی پا پس می‌کشند. در پایان هفت وادی، «سی مرغ» به مقصد می‌رسند و در آنجاست که پرنده سیمرغ را می‌یابند و با نگریستن در آینه حق درمی‌یابند که «سیمرغ» در وجود خود آنهاست. درنهایت با این خودشناسی مرغان جذب جذبه خداوند می‌شوند و حقیقت را در وجود خویش می‌یابند. پرنده سیمرغ قله قاف، وجود عرفانی همان سی مرغ است. @audio_ketab
24 آبان سالگرد ارتحال مفسر بزرگ قرآن مرحوم علامه طباطبایی بهانه ای شد تا خاطرات ناگفته ای درباره مرحومه «قمر السادات مهدوی» همسر علامه که در توفیقات ایشان نقش بسزایی داشته است را از زبان همسر استاد شهید مطهری و دختر ایشان سرکار خانم «نجمه سادات طباطبایی» بشنویم. مرحوم علامه در کودکی پدر و مادرش را از دست می دهد. از آنجا که علامه در خانواده ثروتمندی به دنیا آمده بود، برای فرزندان خانواده خدمتکار گرفته بودند تا علامه و برادرشان مرحوم سید محمد حسن الهی را بزرگ کنند. علامه وقتی به قم مشرف شدند مانند دوران نجف از نظر مالی تحت فشار بودند که این به دلیل نرسیدن عواید املاک و کتابهایشان بود و برای همین، خانه کوچک و محقری گرفتند. همسر علامه خانم قمر السادات مهدوی با اینکه در خانواده متمولی بزرگ شده بود و ظاهرا دختر یکی از تجار تبریز بود بسیار زن فهیم و قانعی بود. یادم هست همسر علامه که از بستگان ایشان هم بودند، برای من تعریف می کردند که ما در تبریز سالی چند مَن روغن حیوانی مصرف می کردیم. به قم که آمدیم در منزل کوچکی ساکن شدیم که امکانات زیادی هم نداشت. حداکثر می توانستیم روزی پنج سیر گوشت بخریم. من دنبه های گوشت را جدا می کردم و داخل سبدی که از سقف آشپزخانه آویزان کرده بودم، می انداختم. هر چند روز یکبار دنبه ها را آب می کردم و از آن به عنوان روغن استفاده می کردم. هیچ وقت هم به علامه نمی گفتم ما روغن نداریم که ایشان ناراحت شود و از کار و مطالعه باز بماند. می خواستم فکرش آزاد باشد. همسر علامه طباطبایی سال 1344 به دیار باقی شتافت. فراق این همسر فداکار، علامه را سخت تحت تأثیر قرار داد و درباره او چنین گفت«من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم. گریه ام برای صفا و کدبانوگری و محبت های خانم است. در طول مدت زندگی هیچ گاه نشد خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمی کرد، یا کاری را ترک کند که بگویم کاش این عمل را انجام داده بود». به عمرم خانمی مثل ایشان ندیدم که اینقدر دغدغه همسرش را داشته باشد. می گفت: وقتی علامه در حال مطالعه است چای کمرنگ را به اتاق ایشان می برم و به علامه نگاه هم نمی کنم. چای را می گذارم و می آیم بیرون تا مبادا رشته افکارش پاره شود. روزی مهمان خانم بودم. لباس هایشان خیلی مندرس و کهنه شده بود و ایشان نیاز داشت که لباسی برای خودش بدوزد. زمانی که علامه بیرون می رفت به ایشان گفت، از درس که بر می گردید در راه برای من پارچه بخرید. علامه برای ایشان سه متر پارچه خرید. پارچه را که دیدم به نظرم پارچه خوبی نیامد و اساسا برای لباس مناسب نبود. به خانم گفتم که به نظر من این پارچه مناسب پیراهن نیست و حتما خود خانم هم فهمیدند که این پارچه، برای لباس مناسب نیست. همسر علامه با لبخند و با تأکید خاصی به من گفت که «این را "حاج آقا" خریده اند و آنچه را که حاج آقا بخرند حتما خوب است. چرا به درد پیراهن نمی خورد؟!» همان روز ایشان لباس ساده ای از آن پارچه دوختند و و بر تن کردند. این قدر ایشان به علامه با محبت و فداکاری برخورد می کردند و به خاطر محبتی که بین شان بود زندگی خوبی داشتند. سرکار خانم «نجمه سادات طباطبایی» دختر علامه طباطبایی رحمه الله علیه با اشاره به مهاجرت علامه طباطبایی رحمه الله علیه از تبریز به قم اظهار داشت: من شش‌ ساله بودم که به قم آمدیم و مادرم با تلاش فراوان زندگی مرفه تبریز را کنار گذاشت و به زندگی ساده‌ی در قم رضایت داد و هرگز نگذاشت پدرم از شرایط سخت زندگی چیزی بداند. دختر علامه طباطبایی افزود: در اتاقی که کرایه کرده بودیم در طرفی، پدرم برای طلاب تدریس می‌ کرد و ما در پشت پرده زندگی می‌ کردیم؛ ولی با تمام این مشکلات، زندگی بسیار شادی داشتیم و تمامی این‌ ها مرهون فداکاری مادرم بود. پدرم هرگز برای توسعه جدی زندگی تلاش نکردند و تمام‌ وقت خود را صرف تحصیل و تدریس می‌ کردند. همسر شهید قدوسی تصریح کرد: مادرم مشکلات را از پدرم پنهان می‌ کرد و معتقد بود حتی یک ساعت اشتغال ذهن پدرم به مسائل زندگی، برای مادر گناه محسوب خواهد شد و تمامی مشکلات زندگی را از پدر پنهان می‌ کردند تا ایشان با خیال آسوده به تحصیل و تدریس بپردازند. وی در ادامه گفت: علامه طباطبایی تفسیر المیزان را همیشه مدیون تلاش‌ های مادرم می‌دانستند و با بیماری مادرم، علامه ۲۴ روز تمام درس را تعطیل کرد و تا مدتی بعد از فوت مادرم نمی‌توانستند تدریس کنند. نجمه سادات طباطبایی با اشاره به خوش‌رویی علامه طباطبایی بیان داشت: من در تمام عمرم عصبانیتی از پدرم ندیدم و این مسئله را مرهون آرامشی هستم که بین پدر و مادرم حکم‌فرما بود. همسر شهید قدوسی درباره اندیشه علامه درباره حجاب گفت: خانواده‌ مان هرگز ما را به داشتن حجاب مجبور نکردند و از روی رفتار پدر و مادرم آموختیم که باید پوشش مناسبی داشته باشیم و به نامحرم نگاه نکنیم.
وی از شیوه تربیتی فعلی فرزندان گلایه کرد و گفت: شیوه‌ های نادرست تربیتی والدین و رفتار های اشتباه آن ها عامل اصلی انحراف جوانان است. خانم طباطبایی خاطرنشان ساخت: پدر و مادر با نادرست بودن رفتار خود، پایه‌ ی اشتباهات آینده‌ ی فرزندان را پی‌ ریزی می کنند. همسر شهید قدوسی دوری از ریا و دروغ را کلید حل مشکلات زندگی عنوان کرد و گفت: اگر تمام اعمالتان تنها برای خدا باشد، مطمئنا حضرت حق به آن برکت می‌ دهد و وقتی تصمیم بگیرید در این مسیر حرکت کنید حتماً به موفقیت دست پیدا می‌ کنید. وی به خاطره‌ ای از عنایات علامه طباطبایی اشاره کرد و بیان داشت: وقتی سرم درد می‌ کرد، مادرم ما را به پدرم ارجاع می‌ داد و ایشان با آب وضوی دست خود بر روی پیشانی‌ ام "بسم‌الله الرحمن الرحیم" را می‌ نوشت و در کمترین زمان سر دردم خوب می‌ شد. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی کتابخانه آستان مقدس @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1