eitaa logo
کتابخانه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
5.8هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
654 ویدیو
932 فایل
کتابخانه آستان مقدس همه روزه (بغیر از ایام تعطیل) آماده خدمت رسانی به اعضای محترم می باشد. ارتباط با ما؛پاسخگویی (ادمین): @mn_sedigh پذیرش خواهران: ۳۷۱۷۵۹۱۱ پذیرش برادران (شیفت عصر):۳۷۱۷۵۹٠۴ ارتباط مستقیم با رئیس کتابخانه @sadeghfallahpoor تلفن:۳۷۱۷۵۷۳٠
مشاهده در ایتا
دانلود
2.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا که دل را آه سینه راهی قم می‌کند با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می‌کند 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🆔 @astanqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«یحیی» روایتی است از زندگی «سید یحیی رحیم صفوی» از فرماندهان جنگ. چندوقتی بود مادرم جلوی چشم ما ذره‌ذره آب می‌شد. بعضی وقت‌ها حتی توان حرف زدن نداشت. با دست به چیزی اشاره می‌کرد؛ خواهرم ماه‌منیر بلند می‌شد و براش می‌آورد. بیشتر وقت‌ها به صورتش نگاه می‌کردم. دلم نمی‌خواست این‌طور رنگ‌پریده ببینمش. استخوان گونه‌هایش بیرون زده بود، انگار یک لایه پوست نازک رویش کشیده بودند. وقتی داشت با دست‌های لرزان بغچه‌ی حمامش را می‌بست، احساس می‌کردم گوشواره‌هایش که به هر لنگه‌ی آن یک سکه آویزان بود، روی لاله‌ی گوشش سنگینی می‌کند. مادرم زیبا و از خانواده‌ای بافرهنگ بود. چشم‌هایی سبز و موهایی طلایی داشت. پدرم وقتی جوان بود، برای مسابقه‌ی تیراندازی روی اسب به شهرکرد رفته بود؛ آنجا مادرم را بین تماشاچی‌ها دیده و با یک نگاه به آن چشم‌های سبز عاشقش شده بود... . ر @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/
«یحیی» روایتی است از زندگی «سید یحیی رحیم صفوی» از فرماندهان جنگ. چندوقتی بود مادرم جلوی چشم ما ذره‌ذره آب می‌شد. بعضی وقت‌ها حتی توان حرف زدن نداشت. با دست به چیزی اشاره می‌کرد؛ خواهرم ماه‌منیر بلند می‌شد و براش می‌آورد. بیشتر وقت‌ها به صورتش نگاه می‌کردم. دلم نمی‌خواست این‌طور رنگ‌پریده ببینمش. استخوان گونه‌هایش بیرون زده بود، انگار یک لایه پوست نازک رویش کشیده بودند. وقتی داشت با دست‌های لرزان بغچه‌ی حمامش را می‌بست، احساس می‌کردم گوشواره‌هایش که به هر لنگه‌ی آن یک سکه آویزان بود، روی لاله‌ی گوشش سنگینی می‌کند. مادرم زیبا و از خانواده‌ای بافرهنگ بود. چشم‌هایی سبز و موهایی طلایی داشت. پدرم وقتی جوان بود، برای مسابقه‌ی تیراندازی روی اسب به شهرکرد رفته بود؛ آنجا مادرم را بین تماشاچی‌ها دیده و با یک نگاه به آن چشم‌های سبز عاشقش شده بود... . @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/
✅از تحفه های کتابخانه آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام 📜هفته نامه " رفتگر" سیاسی ، انتقادی ، فکاهی صاحب امتیاز و مدیر مسئول : غلامعلی لقائی زیر نظر : شورای نویسندگان هر شماره در 8 صفحه در قطع رحلی سال اول شماره اول الی پنجم در یک مجلد شنبه 5 مهر 1359 الی چهار شنبه 7 آبان 1359 📝غلامعلی لقائی یکی از دها اسم مستعاری بود که ممتاز میثاقی (طنزنویس، شاعر، داستان نویس، مترجم) ،به دلیل مبارزات سیاسی، خاصه بعد از کوتای ۱۳۳۲ برای خود برگزیند و آثارش را با این نام‌ها انتشار داد. 🔹میثاقی صاحب ده‌ها نام مستعار از جمله م.امتیاز، لقا، م.م.سنگسری، سنگپائی، پارتیزان، مش‌مسلم، مش‌مندلی، علامه‌درگزینی، شوفره، سرخر، مافنگی، توله‌خرس، ننه همدم، دوسرطلا، اجاره‌نشین و… بود. زادگاهش (متولد 1292) منطقه سنگسر در شمال شهر سمنان بود. 🔸شاعری مردم‌دوست و فکاهی‌سرایی پرقدرت بود. گفته شده میثاقی طلبه حوزه علمیه، شاعر، داستان‌نویس، مترجم، آشنا به زبان روسی و صدالبته طنزپرداز بوده است. از حدود سال 1327 آثارش در مطبوعات فکاهی و طنز منتشر می‌شده است. ♦️ممتاز در سرودن انواع و اقسام شعر طنز و جدی، تسلط کافی داشت.پس از کودتای 1332 برای شناخته‌نشدن، با شناسنامه‌ای بنام «غلامعلی لقائی» زندگی می‌کرد. او حتی دیپلم زبان ‌انگلیسی و امتیاز روزنامه «رفتگر» (که حدود 25 شماره از آن را منتشر کرد و سپس توقیف شد) را به نام غلامعلی لقائی گرفت. /http://lib.amfm.ir