ما به این فاصله ها عادت کردیم... 💔
مشهد ؛ کربلا ؛ نجف ؛ کاظمین....
#بطلب_ارباب
#حَرف
👇👇👇👇👇
[ @harf97 |
حرف
آخه دلت میاد که شب اربعین یِ گوشه دق کرده باشم ؟ #حَرف 👇👇👇👇👇 [ @harf97 | #حسین_جان
#دلنوشته
ای کاش امسال #اربعین کربلا باشیم...
هر سال مثل آقاها میرفتیم پاسپورتمان را تحویل میدادیم، با هم هماهنگ میکردیم که چه جوری بریم؟
با اتوبوس بریم یا ماشین شخصی...
ویزای زیارت اربعین میچسبید به یکی از صفحههای گذرنامه، ما هم میچسبیدیم به اینکه فلان همسفرمان باشد فلانی نباشد!!!
فکر میکردیم نجف کجا بخوابیم که راحت تر باشیم؟
از طریق اصلی برویم یا از طریق فرات؟
یا از حله که نزدیکتر است، راحت تر برویم کربلا؟
شبهای پیادهروی موکب بخوابیم یا در خانهی محلی های مسیر؟
کربلا برویم موکب فلان رفیقمان یا منزل فلان کربلایی مهمان نواز که جای خوابش بیشتر است؟
اول برویم کاظمین و سامرا یا همینطور سرمان را بندازیم پایین بریم جف بعد کربلا ؟
سر مرز پنج شش ساعتی معطل میشدیم، میگفتیم و میخندیدم با خاطرهای شیرین سال پیش و سالهای قبلش. از مرز رد میشدیم یکساعتی دنبال ماشین که ببرتمان کاظمین.
از نجف راه بیوفتیم هر صد عمود قرار بگذاریم، بشینیم روی صندلی های جلوی موکب و حرف بزنیم که فلان عمود فلان موکب فلان غذا را داشت، نخوردید از دستتان رفت.
راه به راه چایی بخوریم و ایراد بگیریم که این از قبلی کم شکر تر بود.
قهوه بخوریم و ایراد بگیریم که چرا این عراقیها اینقدر تلخ قهوه دم میکنند.
گله کنیم که اینترنت قطع و وصل میشود، خط های تلفن شلوغ است!!!
گیرم هر شب آوارهی موکب به موکب بودیم، گیرم شب یا سرد بود و موکب پتو کم داشت یا گرم بود موکب کولر نداشت. گیرم پاهایمان خسته شد، مریض شدیم و هزار سختی دیگر در راهش کشیدیم، با خودمان رو راست باشیم از سرمان هم زیاد بود و ما ناشکری کردیم!!!
این سختی ها که چیزی نبود، چه آدمهایی که در راه زیارتش دست و سر دادند، زن و بچه فدا کردند.
چه انسانهایی که شهید شدند و کربلا را ندیدند تا از شارع عباس به قمر منیر بنی هاشم سلام بدهند.
بی تعارف، ما کرخت شدیم، خیال کردیم با اراده خودمان آمدهایم، با همهی این ها راحت میرفتیم، عراقی ها روی چشمشان از ما پذیرایی میکردند، برای ما زیارت اربعین ساده شده بود.
یادمان میرفت که “دیدن او یک نظر، صد چو منش خون بهاست”
ای کاش امسال #اربعین کربلا باشیم...
#ادمین
#حَرف
👇👇👇👇👇
[ @harf97 |