فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق پیش از تو؛ فقط دلهره ای زیبا بود
حسِ بیداری اگر بود؛ ولی رؤیا بود…
در هوای تو؛ نفس تنگ شود، باکی نیست!
آسمان گر چه زمین گیر شود؛ خاکی نیست…
زهر در جام بریزی؛ به عطش می نوشم!
جامه ای را که به آتش بکشی؛ می پوشم!
آن که در راه تو رفته ست؛ کجا برگشته؟
عاشقی کرده اگر با تو؛ چرا برگشته؟
چشمِ تو؛ باده ترین جامِ حلالی است که هست…
در مقامی که همان حال محالی است که هست
پرِ من سوخت؛ کنارِ تو و پرواز شدم
عجز بودم تو مرا کشتی و اعجاز شدم
گفتنی نیست؛ فنایی که سر آغاز بقاست
دیدنی هست، بقایی که سرانجام فناست
بخشی از غزل افشین یداللهی
پن:
اینکه حالا جهاد اصغر بود.
حالا به من بگید #جهاداکبر یعنی چی ؟
#جهاد_اکبر شاید یک بعدش بخاطر این اکبر است که مشکل شناخت است در لابلای نفسانیات منیتها تشخیص خیلی سخت است