معجزه❗️
امروز صبح مثل روز های قبل برای انجام کارهای روزانه به بیرون از منزل رفته بودم. همه چیز عادی بود و من هم توقع اتفاق غیر منتظره ای را نداشتم. در حال نزدیک شدن به انتهای کوچه بودم که ناگهان رنگ سبزی چشمان من را به خود خیره کرد. باور کردنی نبود! تا قبل از این همیشه این چوب را کنار آن خانه دیده بودم، اما امروز دیدم که تعداد زیادی برگ به رنگ سبز روشن از جای جای آن بیرون زده بود! به بقیه که گفتم، با نگاه تعجب آمیزی می گفتند: "بنده خدا، این درخت مثل بقیه درخت ها هر سال همین موقع جوانه می زند." اما من منظورشان را نفهمیدم. یعنی اگر عصای موسی(ع) هر سال برایشان اژدها می شد دیگر معجزه نبود؟!! معجزه یعنی کاری که بقیه از انجامش عاجز باشند.
...فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا...(انعام/99)
...پس، از آن ساقه ها و شاخه های سبز خارج ساختیم... .
🖊احمد وحیدی نژاد
#معجزه_عادی
#بهار
💠 به حرف خاص بپیوندید.
🌿 ربیع الانام
روز های پر تلاطم سال گذشت و گذشت و سالی تازه نفس ، از راه رسید. همه از آمدن بهار و سالی نو و هوایی با طراوت خوش حالیم و خود را مهیای استقبال از مهمان سیصد و شصت روزه می کنیم. خانه ی تمیز و لباس جدید و بوی خوش ، همه حاکی از رسیدن فصلی است به نام بهار، که با آمدنش هوا خوب می شود و نفس کشیدن ، شیرین. به خیابان خلوت شهر رفتم که تجربه شیرین و زودگذر را از دست ندهم. به میدان پایین خیابان که رسیدم ؛ درختی با شکوفه های صورتی، نگاهم را به گلبرگ های زیبایش گره زد. محشر بود! چقدر رنگ آن، میان زمینه ی سبز می درخشید. البته با چاشنی صدای دسته گنجشک ها صفایش بیشتر شد. اما یک چیز در آنجا اضافی بود. پای درخت رفتم تا کارتون ها را بردارم. اما چیزی دیدم که سرمایی بدتر از سرمای صبح زمستان در بدنم تنید. پیرمردی میان کارتون های کنار درخت ، خوابیده بود. کاری از دستم بر نمی آمد. به خانه برگشتم.
داشتم سفره هفت سین می چیدم که پدرم تلوزیون را روشن کرد : « در حمله هندوهای متعصب ،حداقل ۵۰ مسلمان کشته و دستکم ۷۴۰ ساختمان......و بسیاری از مسلمانان زنده به گور.....» سال نو بود و من گندم ها را قیچی می کردم و ...« طی 24 ساعت گذشته 129 نفر بر اثر ویروس کرونا....» نگاهی به دکمه پیراهنم انداختم که با ضربان قلبم تند تند تکان می خورد. یک سنجد در دهانم گذاشتم و روزنامه کیهان را که پدرم هر روز می خواند زیر گلدان گذاشتم. اتفاقی چشمم به صفحه سوم خورد « ...هر ساعت سه نوزاد یمنی به دلیل گرسنگی جان می دهند و ۴۰۰ هزار کودک نیز... » این خبر ، رعد و برقی بود برای ابر های درونم و...
آری ! بهار است مثلا . فصل نشاط و آرامش! فصل دوری از غم و... . نه! فصل فراموشی غم ، آن هم فقط چند روز کوتاه.
دلم گرفته بود. پناهگاهی جز دعا نداشتم. کتاب دعا را باز کردم ؛ نوشته بود : «...السَّلاَمُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّامِ...» پایینش را خواندم: سلام بر بهار اهل عالم! و شادی بخش روزگار... «مُفَرِّجِ الْكَرْبِ وَ مُزِيلِ الْهَمِّ وَ كَاشِفِ الْبَلْوَى» معنایش توجهم را جلب کرد: بر طرف کننده همه مشکلات و غم ها و زداینده همه بلاها.
برایم جالب بود که امامم را هم نام همین فصل صدا می زنم. راستی شنیده ام اگر بیاید همه جا سرسبز می شود . باران به اندازه می بارد و دیگر فقیری نیست که بخواهد صدقه ای باشد. عجب! براستی که بهار حقیقی است و بی او هر بهاری ، پوشالی.
اللهم عجل لولیک الفرج
🖋رهگذر_rv
#امام_زمان
#بهار
#عید
💠 حرف خاص را دنبال کنید.