eitaa logo
یاران حاج قاسم
312 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
4.1هزار ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پنج پسر داشتم، اما عبدالله چیز دیگری بود، یک روز آمد دو زانو نشست روبه رویم، زل زد تو چشم هایم، نگاهش دلم را لرزاند گفت: مامان من تو نمیخوای خمس پسرهات رو بدی؟ گفتم: مادر نرو سوریه عبدالله گفت: خودت یادم دادی مامان همان وقت ها ڪه چادرت رو می ڪشدی سرت و دست ما پنج تا رو می‌گرفتی و می‌ڪشوندی تو هیئت و مسجد، در روضه ضجه می‌زدی و می‌گفتی: ڪاش ڪربلا بودیم یاری‌ات می‌ڪردیم، یادته؟ بلند بلند داد می‌زدی ڪه خانم زینب من و بچه هام فدات بشیم، بفرما الان وقت عمل شده گفتم: پسرم من هیچ؛ با این دخترهای بابایی چه ڪنم؟! گفت: مادر با این حرفها دلم رو نلرزون، مگه هیچ ڪدام از اونایی ڪه زمان جنگ رفتن زن و بچه نداشتن، آنقدر گفت و گفت تا راضی‌ام ڪرد. 💬راوی: مادر شهید 🌷شهید مدافع‌حرم‌حاج عبدالله باقری🌷 این دلنوشته مادر شهیدو حتما بخونید🙏