🌸هوالرفیق🌸
#رویای-نیمه-شب🌠🌜
#قسمت-سی و یکم
دینار ها برای من فقط یادگار بودند.برای او میتوانستند شروع یک زندگی دوباره باشند.🙂✨
هنوزدلتنگی ام باقی بود.💔
فریاد زدم:(( خدایا ، کمکم کن!))😰🗣
و بعد آرام تر گفتم:((خدایا، اگر آن جوان واقعا وجود دارد و اسماعیل هرقلی را شفا داده، تورا به جانش قسم می دهم مرا هم از این شکنجه و عذاب نجات بده! 🤒من که به فکر ریحانه نبودم. این تو بودی که او را ناگهان با آن همه ملاحت و زیبایی نشانم دادی و کارم را ساختی😭. پس خودت هم او را به من برسان! خدایا ، می شود آن جوانی را که در خواب دیده، من باشم! آیا منتظر است به خواستگاری اش بروم؟ 😖آیا در آن نگاه عجیبش ، چنین خواهشی بود که مرا چون شمعی گداخت و آب کرد؟))😕
پیشانی ام را به دیواره تخت کوبیدم🤕. با خود گفتم:((ای دیوانه! دلت را به این خیال های بچه گانه خوش نکن. چطور امکان دارد او خواب جوانی غیرشیعه را دیده باشد و خواستگاری اش را انتظار بکشد😵؟ تو شبانه روز به او فکر میکنی و او به یاد مسرور یا جوانی دیگر از شیعیان است.😶
بیچاره! ریحانه چند سالی است تورا ندیده، آن وقت چطور تو را به شکل جوانی برازنده به خواب دیده؟ 😰اگر تورا به خواب دیده بود، صبر می کرد به خواستگاری اش بروی و گنجینه ای از زیباترین جواهرات را به پایش بریزی؛ ❤️نه آن که تصمیم بگیرد با دو دینار، گوشواره ای ارزان بخرد. گیرم که تو را به خواب دیده باشد، فایده اش چیست وقتی ابوراجح هرگز حاضر نمی شود دختر گلش را به یک سنی بدهد؟))☹️💔
کلید در قفل به حرکت در آمد.ام حباب بود.با خوش حالی از جا پریدم و جلو رفتم.سخت توی فکر بود.🤕
ادامه دارد...🌱🦋
♥️برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی و فرچه الشریف صلوات♥️
💞اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💞
💛با ما همراه باشید💛
╭━━━━㋡━━━━━╮
💖⃤@harime_hawra💖⃤
╰━━━━㋡━━━━━
❤️هوالکبیر❤️
#رویای-نیمه-شب🌠🌜
#قسمت-سی و دوم
-خیلی دیر کردی ام حباب.فکر نکردی من اینجا منتظرم؟😒
گفتم شاید سرراه به بغداد رفته ای!😉
لبخندی زد و گفت:به سلیقه ات آفرین می گویم!فکر نمی کردم چنین جواهری در حله باشد.مهرش به دلم نشست.🙂
گفتم:تعریف کن ام حباب.همه چیز را موبه مو برایم بگو.
-چرا رنگت زرد شده؟صبحانه خوردی؟نخوردی؟😕
-خدایا جواب ابونعیم را چه بدهم؟اول برایت شربت انبه درست می کنم و در آن شیره ی خرما می ریزم☺️.یک کاسه از آن که خوردی و جان گرفتی و حالت جا آمد،سر صبر می نشینیم و حرف می زنیم.😉
انبه ها را از چنگش درآوردم و توی زنبیل انداختم.
-کاری نکن که دیوانه شوم و سربه بیابان بگذارم!😅🌸
چشم هایش گرد شد.😳
-پناه بر خدا!😳
-تا همه چیز را موبه مو برایم تعریف نکنی،مطمءن باش لب به چیزی نمی زنم.
اخم کرد وسری به تاسف تکان داد.🙄
از قضا موقعی به خانه شان رسیدم که داشت به زن ها درس می داد.خانه ی کوچکی دارند.ریحانه با صدایی آرام برایشان صحبت می کرد.وارد اتاق شدم و گوشه ای نشستم.☺️❤️به من لبخند زد و گفت:خوش آمدید!.خیال می کردی آن اتاق که با گلیم فرش شده بود،از نور چهره ی او روشن است.😘
گفت:کاش می توانستم هرروز بروم.خیلی چیزها یاد گرفتم.باور نمی کردم دختری به آن جوانی،آن قدر باسواد باشد!هیچ هم اهل قیافه گرفتن و گنده دماغی نیست😅.نگاه مهربانش را بین همه تقسیم می کرد.چقدر دل ربا و شیرین بود!.🙂🌸
-با او صحبت نکردی؟🤕
-نکند انتظار داشتی همان جا برایت خواستگاری اش می کردم؟😊
-نه،ولی...
-مجلس که تمام شد و زن ها رفتند،من از جایم تکان نخوردم.او و زنی که بعد فهمیدم مادرش است،آمدند کنارم نشستند.با🌸 مهربانی احوالم را پرسیدند.گفتم:از دو محله بالاتر کوبیده ام و آمده ام تا سر پیری،چیزی یاد بگیرم.😢حیف که راهم دور است،وگرنه هرروز می آمدم.ریحانه خودش رفت و برایم خرما و شربت آورد.🌸♥️
ادامه دارد...🌙💝
🌴برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی و فرچه الشریف صلوات🌴
🔮اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🔮
🌾با ما همراه باشید🌾
╭━━━━㋡━━━━━╮
💖⃤@harime_hawra💖⃤
╰━━━━㋡━━━━━╯
✨❤️برندگان فینال ❤️✨
#چالش_کده_دختران_حورا
@harime_hawra
سلامسلام چطورین؟!؟!💛
دخترای حریم حورایی🌷💗
سلامبرندگانفینال ✅💥
امیدوارمکههمیشهبرندهانتخاب هاتونباشین...
🤲 انشاءﷲ ✨
😉
خب بریم سراغ اعلام جوایز💝
برندگان خوشگل ما ،با ماسک و دستکش بپرین پیوی 🏃♀🏃♀🏃♀✨❤️
🤩جایزه شما :(یک عدد قاب عکس ملوسک میباشد)
★.امیدوارم بخیر و خوبی استفاده کنید.★
#چالش_کده_دختران_حورا ☺️
@harime_hawra☘
#پس_زمینه😋
#گلگلی🌸
#دختران_حریم_حوراء🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀
┗━━━━━━━━┛