eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
259 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
✨⚡️✨⚡️✨⚡️✨ ☀️ بچه هایم همه سر به راه و درس 📚خوان بودند اما زینب علاوه بر درس خواندن مومن هم بود همیشه دنبال کسانی بود که بتوانند در این راه کمکش🙏 کنند. در همسایگی ما در آبادان خانواده کریمی زندگی می کردند آنها متدین بودند. تنها خانه🏘 محله بود که پشت در پرده بزرگی داشت تا وقتی درِ خانه باز می شود داخل خانه پیدا نشود.🙃 زهرا خانم دختر بزرگ خانواده کریمی، برای دخترهای محل کلاس قرآن و احکام😍 می گذاشت. مینا مهری و زینب به این کلاس‌ها می‌رفتند. مینا و مهری با اقدس کریمی همکلاس بودند و زینب با نرگس دوست🤝 بود. زهرا خانم سر کلاس به بچه ها می گفت: تو مسائل دینی باید از یه مجتهد تقلید کنید وگرنه اعمالتون مثل وضو و غسل قبول نیست❌. زهرا خانم از بین رساله ها رساله🥀 امام خمینی را به دختر ها معرفی کرد. ما تا آن زمان از این حرف ها سر در نمی آوردیم امام را هم نمیشناختیم.😕 مینا و مهری به کتاب فروشی آقای جوکار در بازارچه ایستگاه شش رفتند تا رساله بخرند اما آقای جوکار به آنها گفت: رساله امام خمینی خطرناکه 😱دنبالش نگردید وگرنه شما را می‌گیرند آقای جوکار رساله آقای خویی را به بچه‌ها داد😇. بعد از خرید رساله دخترها مقلد آقای خویی شدند زهرا خانم گفت: هیچ اشکالی نداره مهم اینه که شما احکام تون رو طبق تقلید از مجتهد انجام بدید😌. زینب به کلاس‌های قرآن خانه کریمی می‌رفت. کلاس چهارم دبستان بود صبح مدرسه🏢 می‌رفت و بعد از ظهرکلاس. یک روز ناراحت😔 به خانه آمد و گفت: مامان من سر کلاس خوب قران‌خوندم به نرگس جایزه🎁 دادند اما به من جایزه ندادن😭. گفتم جایزه ای که دادن چی بود؟ جواب داد :یه بسته مداد✏️ رنگی. گفتم خودم برات هدیه میخرم من جایزه ات رو میدم روز بعد جایزه را خریدم و به زینب دادم و خیلی تشویقش👏 کردم. وقتی زینب می‌نشست و قرآن می‌خواند یاد دوران بچگی خودم و رفتن به مکتب خانه می افتادم که به جایی نرسید 🤕 زینب بعد از شرکت در کلاس‌های قرآن و ارتباط با دخترهای خانواده کریمی به حجاب💞 علاقه‌مند شد. من و مادرم حجاب داشتیم ولی دخترها نه. البته خیلی ساده بودن و لباس 👕های پوشیده تنشان می کردند. زینب که کوچکترین دختر من بود و در همه کارها پیش قدم می‌شد اگر فکر می‌کرد کاری درست✅ است انجامش می‌داد و کاری به اطرافیانش نداشت. یک روز کنارم نشست و گفت: مامان دلم میخواد با حجاب شم. از شنیدن🗣 این حرف خیلی خوشحال شدم غیر از این هم انتظار نداشتم. زینب نیمه دیگر من بود پس حتما در دلش به حجاب علاقه😍 داشت مادرم هم که شنید خوشحال 😊شد .... 💓 💌 🍄 ╔═∞═๑ღ🌙ღ๑═∞═╗ @ harime_hawra ╚═∞═๑ღ🌙ღ๑═∞═╝ ‍ ‍ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼 🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خداوند بخشنده و مهربان😍❤️
✨ 〖یِڪ‌شَب‌میانِ‌بین‌الحَرَمِین‌ دادمے‌زَدَم..( :↶ گَشتَم‌نَبودبِهتَرازاینجآ✋⃟🌱 نَگَرد؛نیست〗❤️⃟🙃 @harime_hawra
✨ ازۿمــہ 🗣دِڶ‌مٻکڹـم‌❛ اِݪا‌حسٻـــــــݩ... ـ|💔|ـ‍ @harime_hawra