eitaa logo
حریم حیات
168 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
335 ویدیو
93 فایل
🍃مطالب کانال تولیدی هست و برای تهیه آن وقت صرف شده ،لطفا با ارسال مطالب؛ما را در نشر آموزه های دینی یاری فرمایید.🍃 _______________________________________
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی_آنلاین_خدارو_شکر_که_همیشه_امیر_عباسی.mp3
2.6M
🌸 (ع) 💐خدارو شکر که همیشه 💐فقیر کوی کریمیم 🎤 امیر عباسی 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید. 🆔 @harimehayat
⚜ هر روز با کلام خدا 🕋 وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ 🕊 هرگز سست نشوید! و غمگین نگردید. و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.(آل عمران/۱۳۹) 💠 تَهِنُوا از ماده وهن گرفته شده که در لغت به معنى هر نوع سستى است، خواه در جسم و تن باشد، و یا در اراده و ایمان. 💠 جمله وَ أَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ: شما برترید اگر ایمان داشته باشید ، جمله بسیار پر معنى است، یعنى: شکست شما در حقیقت براى از دست دادن روح ایمان و آثار آن بوده، شما اگر فرمان خدا و پیامبر را در این میدان زیر پا نمى گذاشتید گرفتار چنین سرنوشتى نمى شدید، اما باز هم غمگین نباشید، اگر بر مسیر ایمان ثابت بمانید پیروزى نهائى از آن شما است، و شکست در یک میدان، به معنى شکست نهائى در جنگ نیست. 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
حریم حیات
📕#ضحی ✍#شین_الف #قسمت_شصت_و_پنجم ببینید اگر کسی بخواد مردم رو به خودش و مثلا اون دینی که آورده جذب
📕 علی بن ابی طالب صحابی و پسرعموی پیامبر میفرمایند به اندازه ای وضعیت غذا بد بود که هر یک خرما رو سه نفره و یا حتی شش نفره میخوردیم هسته های خرما رو هم میکوبیدیم آرد میکردیم نون میپختیم! هیچی بهشون نمی فروختن با کلی تدابیر امنیتی تحریما رو دور میزدن در حدی که فقط زنده بمونن خب اون شرایط سخت معلومه که یه بن بسته با منطق شما پیغمبر واقعی هم که نیست به وحی و به خدا متصل باشه؛ خبر نداره قراره گشایشی بشه و بعد سه سال تموم بشه ماجرا اصلا تهش معلوم نیست چی میشه حتی اگر بود هم تو همین سه سال ممکن بود از دنیا بره دیگه قدرت از جون آدم که ارزشمندتر نیست قدرت رو برای زندگی میخواست باید زنده میموند یا نه؟ میتونست یه کلمه بگه پشیمون شدم خودش رو نجات میداد دلیلی برای مقاومت نیست وقتی خدایی نیست و تو هم فکر منافع خودتی خب این جا منافع در عالی ترین وجه به خطر افتاده باید رها کنی دیگه ولی رها نمیکنه! چرا؟ سکوت طولانی موجب شد باز ادامه بدم: _با امی بودن پیامبر چه میکنی؟ این که دیگه مستنده؟ _کجا مستند شده یعنی نمیتونسته پنهانی سواد یاد بگیره این چه حرفیه؟ _نه نمیتونسته وقتی به گواهی تاریخ تو کل حجاز فقط 17 نفر سواد خوندن و نوشتن داشتن از یکی باید یاد بگیره دیگه بالاخره خبرش درمیاد! خصوصا که بیشتر باسوادا یهودی و مسیحی بودن ولی وقتی توی کتاب قرآن میگه محمد امی بود و تو زمان خودش کسی اعتراض نمیکنه یعنی همه به این حقیقت واقف بودن دیگه از این واضح تر؟ حتی دشمنانش هم نمیگفتن تو از جایی یاد گرفتی میدونستن نشدنیه میگفتن تو ساحری! خب دلیل این چی میتونه باشه جز حقانیت؟ سرتکون داد: _واسه نتیجه گیری خیلی زوده کلی حرف برای زدن هست وقتی اونها ثابت بشه این نکات هم میشه جزء نکات مجهول تاریخی ولی به هیچ وجه دلیل بر حقانیت نیست وقتی اینهمه دلیل در ردش وجود داره من... صدای اذان حرفش رو قطع کرد فوری بلند شدم و گفتم: بعد نماز ادامه میدیم! وارد سرویس که شدم ژانت هم دنبالم اومد و کنار در ایستاد همونطوری که وضو میگیرفتم پرسیدم: جانم؟! با تعجب به حرکاتم نگاه میکرد و توضیح میداد: خب... خواستم شروع کنم غذا رو درست کنم خواستم... بپرسم گوشت کجاست؟ _تو فریزر پشت بسته های سبزی از سرویس خارج شدم و مسح پام رو کشیدم بعد هم راه افتادم سمت اتاق نمیدونم چرا ژانت هم دنبالم اومد وارد اتاق شدم و اون دم در ایستاد شروع کردم چادر گلدارم رو سرکردن و سجاده رو پهن کردن هنوز همونجا ایستاده بود و کنجکاو نگاهم میکرد خواستم بهانه بدم دستش پرسیدم: خب کلا چیا داره این غذا؟ _خب... لوبیا و گوشت و... حرفش رو نیمه تموم رها کرد و سوال اصلیش رو پرسید: سختت نیست روزی چند بار این کارا رو تکرار میکنی؟ _نماز دوست داشتنی ترین کار ممکنه توی دنیا از نظر من البته هر کاری با تکرار از رونق می افته ولی نماز... چون به عشق خدا تکرارش میکنی سختیش هم شیرینه! البته فلسفه نماز خیلی فراتر از اینه شاید ساعتها بشه راجع بهش حرف زد حالا بعدا میگم براتون اما همینقدر بگم که من الان دارم لذت می برم حتی اگر یکم سخت باشه مثل سختی ای که تو برای رسیدن به کلیسا هر صبح یکشنبه میکشی ولی من روزی چند بار برای خودم تکرارش میکنم چون تلاش شیرینیه و مهمتر چون خواست خداست! کتایون صدا زد: ژانت این چیه رو گاز گذاشتی جوش اومده! ژانت بی معطلی دوید سمت آشپزخونه من هم در اتاق رو پیش کردم و قامت بستم... ... وقتی از نماز برگشتم هر دو توی آشپزخونه بودن بهشون ملحق شدم و پشت میز نشستم! از ژانت که پای گاز ایستاده بود پرسیدم:خب ژانت چقدر دیگه طول میکشه حاضر بشه میخوام ببینم چه مزه ایه! _چیزی نمونده من از قبل لوبیاش رو پختم الانم گوشتش رو جدا میپزم و بعد لوبیا و بقیه مواد رو اضافه میکنم دیگه کاری نداره... رو کردم به کتایون: _خب... شما فرمودید که اینا برای نتیجه گیری کافی نیست منم موافقم باهات! پس باید برای حصول نتیجه مجددا فاز عوض کنیم! بررسی اسلام دو بعد داره بررسی شخصیت پیامبرش و کتابش حالا باید بریم سراغ قرآن... _خب توی قرآن که خیلی حرف دارم مثلا توی... _اجازه بده منظورم این نبود موردی آیه بگی من جوابتو بدم این کتاب یه منطقی داره که باید درکش کنی بعد برمبنای اون سوال کنی بدون خوندن که نمیشه هیچ کتابی رو نقد کرد... _جانم؟ منظورت چیه؟ _منظورم واضحه باید بخونیدش کامل و از اول به آخر تا بتونید نقدش کنید... _ولی برای رد هر چیزی یه مثال نقض کافیه مگه بیکاریم اینهمه کتاب رو توی دنیا بخونیم 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔@harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا 🕋 وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ 🕊 و تا خداوند، افراد با ایمان را خالص گرداند (و ورزیده شوند). و کافران را (بتدریج) نابود سازد.(آل عمران/۱۴۱) 💠 لِیُمَحِّصَ از ماده تمحیص به معنى پاک نمودن چیزى است از هر گونه عیب. 💠 آنها مى بایست براى پیروزى هاى آینده در چنین بوته آزمایشى قرار گیرند و عیار شخصیت خود را بسنجند و همان طور که على(علیه السلام) مى فرماید: فِى تَقَلُّبِ الأَحْوالِ یُعْلَمُ جَواهِرُ الرِّجالِ: دگرگونى هاى روزگار و حوادث سخت زندگى حقیقت اشخاص را روشن مى سازد آنها به عیار شخصیت خود واقف گردند.اینجا است که گاهى پاره اى از شکست ها آن چنان سازنده است که به مراتب اثر آن در سرنوشت جوامع انسانى از پیروزى هاى خواب کننده ظاهرى بیشتر است. 💠 جمله بعد در حقیقت نتیجه اى است براى جمله قبل; زیرا هنگامى که مؤمنان در کوره حوادث پاک شدند، آمادگى کافى براى از بین بردن تدریجى شرک، کفر و پاک ساختن جامعه از این آلودگى ها پیدا مى کنند، یعنى: نخست باید پاک شد و سپس پاک کرد، لذا مى فرماید: و کافران را به تدریج نابود سازد (وَ یَمْحَقَ الْکافِرینَ). 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
حریم حیات
📕#ضحی ✍#شین_الف #قسمت_شصت_و_ششم علی بن ابی طالب صحابی و پسرعموی پیامبر میفرمایند به اندازه ای وضعیت
📕 _اینهمه نه فقط یکی... فقط این کتابه که ادعا میشه معجزه است و خدا برای شخص شما فرستاده فقط این کتابه که ادعا میکنه کلام خداست و در اون خدا با همه ی مردم عالم در هر زمانی صحبت کرده! خب من دارم میگم معجزه ست تو میگی نه چطوری ثابت میشه جز با خوندن با یه جمله از یه کتاب بیرون کشیدن که نمیشه معجزه بودنش رو اثبات کرد من نیاز دارم برای این اثبات شما رو به طور کامل با این کتاب آشنا کنم ضمنا من میتونم اون یک یا چند مثال نقضی که تو ذهنته رو جواب بدم ولی باید منطق کلی کتاب درک بشه تا بتونم یه سری چیزا رو براتون توضیح بدم که مباحثه ناقص نمونه شما هم برای بحث نیاز دارید روی منبع یه تسلطی داشته باشید دیگه پس باید شروع کنیم و قرآن رو بخونیم... اینجوری شما ایرادات بیشتری هم میتونید پیدا کنید اگر داشته باشه... ژانت_ خب چطوری مگه میشه سه نفری کتاب خوند اصلا قرآن چند صفحه ست چند روز طول میکشه؟ _چرا نشه قرآن مجموعا سی تا بخش(جزء) داره که هر کدوم 20 صفحه بیشتر نیست برای اینکه از کار و زندگی نیفتین و و سختتون نباشه هر ماه پنج تا از این بخش ها رو میخونید تو طول هفته کلا روزی سه صفحه میشه یعنی پنج دقیقه که شوخیه! ژانت_خب اینجوری که خیلی طول میکشه؟ _آره خب ولی چاره چیه! من که تا پیدا کردن خونه همخونه اجباری شما هستم و باید تحملم کنی کتایون خانومم که ان شاالله یادش نرفته مادرش اونو به من سپرده! و باید زودتر درباره ش تصمیم بگیره که اگر نگیره با من طرفه چون مسئول بی تابی مادرش منم که شماره ش رو پیدا کردم و بهش زنگ زدم پس ما فعلا با هم کار دادیم این بحث هم گوشه ای از رابطه ماست ضمنا به نفع خودتونه اتهاماتتون رو اثبات کنید و خیال خودتون رو راحت... کتایون بی تفاوت شونه بالا انداخت: به هر حال ما که قرآن نداریم! _من دارم به اتاق رفتم و دو تا قرآنی که برای اینکار تهیه کرده بودم رو آوردم قرآن ها رو روی میز گذاشتم و نشستم: _خب اینم قرآن... بهونه بعدی؟ کتایون کلافه گفت: من نمیتونم تو خونه و شرکت همچین کتابی رو دست بگیرم و بخونم خب نمیگن این چشه چرا این کتاب رو میخونه؟ نفس عمیقی کشیدم: برای همین جلدشون کردم! دیگه؟ سکوت از سر اجبارش موجب شد ادامه بدم: _با ترجمه بخونید ولی هر از گاهی نگاهی هم به زبان اصلیش عربی بندازید به هرحال... صدای پیام گوشیم بلند شد همون طور که گوشی رو چک میکردم ادامه دادم: _ به هر حال برای مطالعه هر اثری هیچی زبان اصلی نمیشه! رضوان بود... از دو روز پیش یادم رفته بود جواب پیامش رو بدم و تشکر کنم! حتما تا الان از کنجکاوی تلف شده! از بچه ها عذرخواهی کردم و برگشتم اتاق تا یکم حرف بزنم... مثل همیشه کامل تبادل اطلاعات کردیم و همه چیز رو کامل براش توضیح دادم! بعد هم سراغ بقیه رو گرفتم و سفارش کردم جای من هم مواظبشون باشه!... وقتی برگشتم غذا حاضر بود و شام خوردیم چیزی شبیه خوراک لوبیای خودمون بود ولی خوشمزه تر! کلی از ژانت تشکر کردم و تشویقش کردم بازهم از این کارا بکنه!... بعد از شام قرار بر این شد ماهی یکبار دور هم جمع بشیم و درباره پنج جزئی که خوندیم صحبت کنیم و البته کتایون هرچه سریعتر با مادرش ارتباط بگیره و خیال من رو راحت کنه! هر چند به قولش خیلی امیدوار نبودم! به هر حال اون رفت و ما هم تا یکماه آینده که باز هم رو ببینیم به زندگی عادیمون برگشتیم... 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔@harimehayat
8⃣1⃣ 💠ساده و زیرک بدون علامت تعجب! 💢زیرک بودن مومن با صادق بودن او منافاتی ندارد. 🔅پيامبر خدا میفرمایند: «المُؤمِنُ كَيِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ؛ مؤمنِ زيرک و باهوش، محتاط است» 📚بحار الأنوار، ج ۶٧، ص ٣٠٧ 💢زیرکی نسبت به اهل دنیا و شیاطین؛ و ساده و صادق بودن با مومنان و اهل خدا.👌 💢یعنی مانند ائمه معصومین، که در عین برخورد و رفتار صمیمانه و یکرنگی با دیگران، نسبت به همه امور اشراف و دقت داشتند و عمق و ریشه همه حوادث برای آنها روشن بود و نگاهشان به عالم زیرکانه بود. 📌سادگی در همهٔ امور، کلاه برداران دنیوی و اخروی را وسوسه می‌کند؛ پس با زیرکی از اعتقاداتت محافظت کن و تا پای جان زمینه ساز بمان! 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 ع 🆔@harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا 🕋 أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ 🕊 آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادّعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخّص نساخته است؟!(آل عمران/۱۴۲) 💠 آیا گمان کردید داخل شدن در عمق آن سعادت معنوى تنها با انتخاب نام مسلمان و یا عقیده بدون عمل ممکن است؟ 💠 اگر چنین بود مسأله بسیار ساده بود، ولى هرگز چنین نبوده است و تا اعتقادات واقعى در میدان عمل پیاده نشود کسى بهره اى از آن سعادت ها نخواهد برد، در اینجا است که باید صفوف از هم مشخص شود، و مجاهدان و صابران از افراد بى ارزش شناخته شوند. 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
حریم حیات
📕#ضحی ✍#شین_الف #قسمت_شصت_و_هفتم _اینهمه نه فقط یکی... فقط این کتابه که ادعا میشه معجزه است و خدا ب
📕 چهل روز سرد رو پشت سر گذاشتیم ژانت رو در این مدت خیلی کم میدیدم و کمتر فرصت گفتگو پیش می اومد اما همین همخونگی و ارتباط اندک بینمون علاقه ای به وجود آورده بود که هر روز بیشتر میشد... دیگه اثری از اونهمه خشم و انزجار و نفرت نبود ژانت من رو به عنوان دوست پذیرفته بود و من هم مثل قبل دوستش داشتم و تحسینش میکردم بخاطر اراده و تلاش و ایمان و محبتی که در وجودش بود اما کتایون... کتایون... در این مدت در کنار حجم سنگین درسها و کار آزمایشگاه دغدغه ارتباط کتایون و مادرش هم به مشغولیت هام اضافه شده بود تقریبا هرروز مادرش یا زنگ میزد و یا پیام میداد و منم جز شرمندگی چیزی براش نداشتم و فقط میگفتم یکم بهش وقت بدید با خودش کنار بیاد. اونم ظاهرا همین کار ازش برنمی اومد و طاقتش طاق شده بود که بی توجه به حرفهای من هر روز همون حرفهای قبلی رو تکرار میکرد کتایون اما حاضر نبود با مادرش تماس بگیره یا به اون اجازه ارتباط بده والبته من میفهمیدم دلیلش بیشتر از کینه یا عدم باور ترس بود ترس از درک یک رابطه ناشناخته و غروری که بهش اجازه نمیداد توی موقعیتی قرار بگیره که ممکنه قلیان احساساتش دست دلش رو رو کنه دلش نمیخواست مادرش بدونه چقدر دلتنگشه ازش ناراحت بود و از طرفی بین گفته های مادر و پدرش سرگردان چند روز یکبار تماس داشتیم و اون از دلایلش برای این پنهان شدن میگفت و من از بی قراری مادری که تحمل این بی مهری رو نداشت و اون در جواب اونهمه پند و اندرز و نصیحت و خواهش و تهدید من فقط یک جمله گفت: بهش فکر میکنم.... ولی فکر کردنش کمی بیش از حد طولانی شده بود قرار ماهانه مون رو هم یک هفته عقب انداخته بود که نمیدونستم بخاطر ترس از روبرو شدن با منه که میدونست از دستش عصبانی ام یا دلیل دیگه ای داره اما بالاخره برای صبح شنبه 16 فوریه قرار ملاقات بعدی رو قطعی کردیم اون هفته هفته ی خیلی پرکاری برای من بود... یک پروژه جدید داشتم و بعضا خارج از ساعت کاری توی آزمایشگاه می موندم و مجموعا ساعت خوابم کم شده بود. البته خستگی و بیخوابی نمیتونست من رو از پا دربیاره سالها بود که بهش عادت کرده بودم. ولی پیاده روی اجباری جمعه غروب از بیمارستان تا خونه زیر بارون نسبتا شدید و هوای سرد... کارم رو ساخت طوری که صبح شنبه با اینکه صدای اومدن کتایون و صحبتهاش با ژانت رو میشنیدم نمیتونستم از زیر پتو بیرون بیام و همون زیر پتو هم به شدت میلرزیدم. حتی حال صدا بلند کردن هم نداشتم برای همین منتظر شدم تا خودشون بیان سراغم تقریبا پنج دقیقه بعد کتایون به در زد: سلام چرا بیرون نمیای؟ چند بار دیگه هم سوال رو پرسید ولی واقعا نه میتونستم تکون بخورم و نه اینکه حرف بزنم. چون جوابی نگرفته بود خودش در اتاق رو باز کرد و بعد رو به ژانت گفت: خوابه هنوز... البته من تصویر نداشتم فقط صدا بود... دوباره صداش بلند شد: باورم نمیشه تا این وقت روز خواب باشی. فکر کنم از ترس خودتو به خواب زدی نه؟ میدونی امروز دست پر اومدم! یکم مکث کرد و بعد دوباره گفت: پاشو دیگه الان ساعت یازده و نیمه... دوباره سکوت.. اینبار صدای قدمهاش نزدیک شد... بالای سرم نشست و آروم صدا زد: ضحی؟ دلم نمیخواست نگرانش کنم ولی واقعا فکم تکون نمیخورد.. دوباره اینبار نگرانتر صدام کرد و همزمان پتو رو از روم کشید لرز تنم رو گرفت پتو رو توی دستم جمع کردم و مردمکهام رو فرستادم سمت صورتش فقط برای اینکه مطمئن بشه زنده ام ناله ی کوتاه و نامفهومی کردم که منظورم سلام بود ولی هیچ شباهتی به این واژه نداشت. و دوباره ساکت شدم. حالا ژانت هم اومده بود بالای سرم و با چشمهای نگران پرسید: چی شده؟ فقط تونستم آروم بگم: قرص... کتایون بلند شد و رفت قرص بیاره و ژانت نشست جاش: چی شده ضحی چرا حالت بد شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ شرایطم اصلا طوری نبود که بتونم توضیحی بهش بدم فقط لبخند زدم که بیشتر نگران نشه... اما انگار خیلی کارساز نبود چون اون همینطوری سوال میپرسید. کتایون با قرص و لیوان آب وارد اتاق شد و کنار ژانت نشست رو به ژانت گفت: یکم بلندش کن این قرص بهش بدم ژانت دستش رو گذاشت پشتم و یکم بلندم کرد و کتایون قرص رو گذاشت روی زبونم و لیوان آب رو روی لبهام به سختی و با گلو درد چند جرعه آب خوردم و دوباره رها شدم روی بالش کتایون یکم نگاهم کرد دست گذاشت روی پیشونیم و بعد گفت: باید بریم دکتر. ژانت پاشو حاضر شو با نهایت توانی که داشتم ناله کردم: نه... خوب میشم یکم دیگه درسکوت نشسته بودن و نگاهم میکردن و منم حالم نمیبرد بهشون بگم برید صبحانه بخورید منم یه ساعتی میخوابم خوب میشم! 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔@harimehayat
خورشید سپهر رهبری پیداشد👏 احیا گر فقه جعفری پیداشد👏 تبریک به مهدی که به عالم امشب👏 رخسار اما عسگری پیداشد . . .👏👏👏👏 ➖➖➖➖➖💐 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا 🕋 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ 🕊 اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از کسانى که کافر شده اند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز مى گردانند.و سرانجام، زیانکار خواهید شد.(آل عمران/۱۴۹) 💠 چنین به نظر مى رسد بعد از پایان جنگ احد، دشمنان اسلام با یک سلسله تبلیغات مسموم کننده در لباس نصیحت و دلسوزى تخم تفرقه در میان مسلمانان مى پاشیدند، و با استفاده از وضع نا مساعد روانى عده اى از مسلمانان تلاش مى کردند، آنها را نسبت به اسلام بدبین کنند. شاید یهود و مسیحیان نیز در این قسمت با منافقان همکارى داشتند، همان طور که در میدان احد نیز با دامن زدن به شایعه بى اساس کشته شدن پیغمبر(صلى الله علیه وآله)، براى تضعیف روحیه مسلمانان کوشش مى کردند. 💠 این آیه به مسلمانان اخطار مى کند و از پیروى آنها بر حذر مى دارد، مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از کسانى که کافر شده اند اطاعت کنید شما را به گذشته هایتان باز مى گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد. 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
مداحی_آنلاین_بدونید_آقام_تاج_سر_و_من_خاکِ_پاشم_بنی_فاطمه.mp3
6.16M
میلاد امام حسن عسکری (ع) 🎙مولودی🎶🎵 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیاستهای زنانه🔰🔰 بهتره به جای قهر باهمسرمون باخودخواهی خودمون خداحافظی کنیم.... ➖➖➖➖➖💐 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
animation.gif
492.8K
💞میلاد یازدهمین ستاره آسمان ولایت امام حسن عسکری علیه السلام مبارک باد 💞 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜هر روز با کلام خدا 🕋 بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ ۖ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ 🕊 (آنها تکیه گاه شما نیستند،) بلکه ولىّ و پشتیبان شما، خداست. و او بهترین یاوران است. (آل عمران/۱۵۰) 💠 در این آیه خداوند تأکید مى کند که شما بالاترین پشتیبان و بهترین یاور را دارید، مى فرماید: خدا پشتیبان و سرپرست شما است و او بهترین یاوران است (بَلِ اللّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ النّاصِرینَ). 💠 یاورى است که هرگز مغلوب نمى شود و هیچ قدرتى با قدرت او برابرى ندارد در حالى که یاوران دیگر ممکن است گرفتار شکست و نابودى شوند. 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
🌼 مردی درشبی تاریک و سرد🌼 زهری گوید :امام سجاد( علیه‌السلام )را در شبی🌒 تاریک و سرد💨 دیدم که مقداری آرد بر دوش خود گذاشته و حرکت می‌کند . 🍁عرض کردم یابن رسول‌الله! این‌ها چیست؟ 🍂 فرمود: سفری در پیش دارم و برای آن توشه‌ای را به‌جای امنی می‌برم. 🍂 زهری گفت: این غلام من است و آن را برای شما حمل می‌کند. اما امام( علیه‌السلام) نپذیرفت. 🍁 زهری گفت: خودم آن را حمل می‌کنم زیرا من شأن شما را بالاتر از این می‌دانم که آن را حمل کنید. 🍁امام (علیه‌السلام) گفت: اما من شأن خود را بالاتر از این نمی‌دانم که آنچه مرا در سفر نجات می‌دهد و ورودم را بر کسی که می‌خواهد به محضر او بازیابم نیکو می‌گرداند حمل کنم. تو را به خدا بگذار کار خود را انجام دهم. 🍂 زهری از خدمت امام جدا شد به راه خود رفت. اما پس‌از چند روزی به محضر امام رسید عرض کرد: یابن رسول‌الله ! اثری از سفری که فرمودی نمی‌بینم. امام (علیه‌السلام)فرمود:بله ای زهری آن طور که گمان کرده ای نیست بلکه آن سفر ،سفر مرگ استو من برای آن آماده میشوم به راستی که آمادگی برای مرگ پرهیز از حرام و بخشش در راه خیر است. 📚 بحارالانوار، ج۴۶ 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری دهید. 🆔 @harimehayat
حریم حیات
📕#ضحی ✍#شین_الف #قسمت_شصت_و_هشتم چهل روز سرد رو پشت سر گذاشتیم ژانت رو در این مدت خیلی کم میدیدم و
📕 بی اختیار شروع کردم پیوسته و روی ریتم ناله کردن. اصلا نمیخواستم نگرانشون کنم ولی دست من نبود و از کنترل من خارج بود! نمیدونم چقدر گذشت که خوابم برد وقتی بیدار شدم دیگه لرز نداشتم.... بدنم خسته و درد بود ولی لرز نداشتم تمام تنم خیس عرق بود و لرزم نشسته بود. گلوم هم یکم باز شده بود. به کندی پتو رو کنار زدم کسی توی اتاق نبود به سختی گوشی رو برداشتم و نگاهی به ساعت انداختم. یک و نیم بود. یعنی... یک ساعت از وقت اذان گذشته! توی جام نشستم حتی از تصور آب زدن به دست و صورت هم احساس لرز میکردم ولی تجربتا میدونستم بعد از گرفتن وضو خوب میشم.. بلند شدم و به هر سختی بود در رو باز کردم و وارد سرویس شدم دستم روی سنگ روشویی بود که نیفتم و شیر رو باز کردم که وضو بگیرم صدای قدمهایی نزدیک شدن و بعد هر دو نفرشون رسیدن جلوی در همونطوری که آب به صورتم میرسوندم گفتم: سلام ببخشید اذیتتون کردم کتایون با تعجب گفت: چکار میکنی مگه لرز نداری؟ _نه خیلی کم شده ژانت نگرانتر گفت: خب حالا نمیشه نماز رو بذاری برای یه وقت دیگه؟ حتما الان بدنت درد میکنه، سخته... _ نه عزیزم نمیشه نماز رو که بخونم بهتر میشم این آب مثل یه شوک دوباره بدن رو به کار میندازه تا کی تو رختخواب بمونم از سرویس اومدم بیرون و برگشتم اتاق خودم اونها هم بی هیچ حرفی دنبالم اومدن همونطور که چادر نمازم رو سر میکردم اشاره کردم به تخت: بشینید چرا وایستادید بی حرف نشستن و همونطور متعجب زل زدن بهم تا نمازم رو تموم کردم! توی سجده ی آخر بعد از نماز بودم که صدای کتایون در اومد: بسه دیگه خسته نشدی؟ حالت بده اینی وقتی حالت خوبه چکار میکنی؟ سر از سجده برداشتم: یه جوری حرف میزنی انگار خیلی کار طاقت فرسائیه دو رکعت نمازه دیگه... _آخه الان که حالت خوب نیس چرا انقدر کشش میدی! _چون حالمو بهتر میکنه هر چی بیشتر طول بکشه بهتره تسبیح رو از روی سجاده برداشتم و مشغول ذکر شدم. ژانت با ذوق گفت: این چیه چقدر قشنگه رنگی رنگیه! الحمدلله رو کامل کردم و گفتم: تسبیحه وسیله شمارش کلمات دعا این تسبیح به قول تو رنگی رنگی اسمش تسبیح ام البنینه. اسمشه.. مدلشم اینه که مهره هاش چند تا رنگ مختلف داشته باشه.. تسبیح انواع دیگه هم داره... به سختی خودم رو خم کردم و در کمد زیر میز رو باز کردم... یه صندوقچه بیرون کشیدم و گرفتم طرفش: اینا همه تسبیحه. باز کن و ببین از هر کدومش خوشت اومد یادگاری بردار آهسته و با لبخند ممنونی گفت و در صندوقچه رو باز کرد... با ذوق بینشون دست چرخوند و بعد یکی از تسبیحا رو بلند کرد: این اسمش چیه؟ _این فیروزه ست... بعد جعبه رو گرفتم و دونه دونه معرفی کردم: این عقیق شجره این عقیق سرخ سلیمانی... این تسبیح هسته خرماست اینم تسبیح شاه مقصوده! اینم که... تربته... ** _خاکه؟ _بله...خاک... کتایون حرفم رو قطع کرد: چرا اینجوری شدی؟ _دیشب دیدی که چه بارونی بود اومدنی خونه دیدم انقدر ترافیکه اگر سوار اتوبوس بشم تا ده شبم نمیرسم خونه پیاده برگشتم تو راه موش آب کشیده شدم رسیدم خونه یه دوش گرفتم خوابیدم که دیگه متاسفانه اینجوری شد... آهی کشیدم: اصلا نفهمیدم کی صبح شد. نماز صبحمم قضا شد... _واقعا بی عقلی حالا مثلا دیر میرسیدی چی میشد؟ _خب خسته بودم میخواستم زود برسم بخوابم که از جلسه امروز عقب نمونیم! _چقدرم که نموندیم... پاشو زودتر بریم سر کارمون یه ساعته علافمون کردی... گفتم: شما برید دفترو کتاب حاضر کنید من قضای صبحمم بخونم میام. ژانت تو ام این صندوقچه رو با خودت ببر ببین کدومشو میخوای بردار... بعد از نماز با دفترم رفتم آشپزخانه و پشت میز نشستم... از لرزش دستها و ضعفی که بهم مستولی شده بود به یاد آوردم از دیشب هیچی نخوردم. ولی تا خواستم بلند بشم کتایون انگار فکرم رو خوند و بلند شد: از دیشب تا حالا فکر کنم هیچی نخوردی نه؟ بذار یه کنسرو باز کنم بخور بعد شروع کنیم.... تشکری کردم و اونهم بی حرف مشغول باز کردن و گرم کردن کنسرو قارچ و ذرت شد... ژانت همونطور که سرش توی جعبه بود پرسید: جنس اینا از چیه؟ _جز اون خاکیه بقیه سنگن این یکی فیروزه و بقیه سنگ عقیق از انواع مختلفش. حالا کدومو میخوای؟ با خجالت گفت: هیچکدوم... نمیخوام کلکسیونت خراب شه لبخندی زدم: من کلکسیونر نیستم اینا همش سوغاتیه که جمعشون کردم هر کدومو میخوای بردار تعارف نمیکنم _پس... میشه همون رنگی رنگیه رو بدی؟ _همون که تو سجاده بود؟ باشه هر وقت رفتم برا نماز بیا بگیرش فقط حتما بیا و یادآوری کن من یادم میره... 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔@harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا 🕋 وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ 🕊 و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکرده اید. زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از آنچه (آنها درطول عمر خود،) جمع آورى مى کنند، بهتر است.(آل عمران/۱۵۷) ♻️اصولاً نباید این دو را با هم مقایسه کرد ولى در برابر افکار پستى که چند روز زندگى و ثروت اندوزى را بر افتخار جهاد و شهادت مقدم مى داشتند راهى جز این نیست که گفته شود: آنچه را شما از طریق شهادت یا مردن در راه خدا به دست مى آورید بهتر است از آنچه کافران از راه زندگى نکبت بار و آمیخته با شهوات و دنیاپرستى خویش جمع آورى مى کنند. 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
✨ما باید از حضرت علیها‌السلام، بیشتر استفاده کنیم. ایشان بلافصل است. دختر امام، خواهر امام، عمه امام، خیلی عظمت دارد. در زیارت نامه ایشان آمده: «ای ! تو برای ورود من به بهشت کن، چون نزد خدا دارای شأن و مقام بزرگی هستی.» ۷۱/۴/۲۸ 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 (س) 🆔 @harimehayat
animation.gif
1.25M
✨ یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ‏ ▪️شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها تسلیت باد 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
حریم حیات
📕#ضحی ✍#شین_الف #قسمت_شصت_و_نهم بی اختیار شروع کردم پیوسته و روی ریتم ناله کردن. اصلا نمیخواستم نگر
📕 کتایون ظرف رو گذاشت جلوم: بجمب بخور که امروز خیلی کار داریم _به روی چشم اولیا حضرت... منم با شما خیلی کار دارم! همونطور که می نشست پشت چشمی برام نازک کرد و رو به ژانت گفت: حالا به چه دردت میخوره؟ _هیچی قشنگه دوست دارم داشته باشمش همونطور که غذا میخوردم ژانت دوباره با تسبیح ها سرگرم شد ولی کتایون که دنبال بهانه ای برای فرار از غضب من بود سعی میکرد ها با ژانت مشغول باشه: _حالا انگار گنج پیدا کرد قیافه شو ببینم چی ان اینا؟ سنگن دیگه تا حالا سنگ تزیینی ندیدی؟! آخرین قاشق رو که فرو دادم با لبخندی حرصی و کجکی پرسیدم: _خب کتایون خانوم چه خبرا؟! خندید: چه سوال عجیبیه این سوال یعنی من الان باید کل وقایع این مدت رو برات توضیح بدم؟ منظورم رو میفهمید ولی خودش رو میزد به اون راه : خبری نیست سلامتی _شیطونه میگه پاشو یه فصل کتک مهمونش کنا! خودتو به اون راه نزن مادر بنده خدات هر روز زنگ میزنه سراغتو از من میگیره عجب بی رحمی هستی تو بابا یه زنگ بهش بزن خب کمت میاد؟ _سختمه سختمه باهاش حرف بزنم درک کن. _تو ام شرایط اونو درک کن زندگیشو بهم ریختی دل تو دلش نیست یکم انصاف داشته باش بابا تکلیفش رو روشن کن بنده خدا دق کرد عجب آدمیه ها _تو تو شرایط من نیستی که بفهمی چه وضعیتی دارم پس قضاوت نکن بی رحم نیستم ولی الان نمیتونم باهاش حرف بزنم جدی شدم: تو که نمیتونستی بیخود کردی به من گفتی زنگ بزن و اون بیچاره رو هوایی کردی! آبروی منم بردی الان پای منم گیره من نمیخوام مدیون مادرت بمونم پس مجبوری باهاش حرف بزنی چه بخوای چه نخوای وگرنه کلاهمون میره تو هم فهمیدی؟! کلافه دستی به سرش کشید: بابا من که نگفتم هیچ وقت حرف نمیزنم. گفتم فعلا نمیتونم _خب ایشون تا کی باید منتظر میل حضرت عالی باشه؟ بابا هر روز زنگ میزنه من دیگه از خجالت نمیدونم چی بهش بگم! لااقل فعلا یه عکس براش بفرست... کلافه گفت: خیلی خب باشه یه کاریش میکنم فکر کنم برا یه کار دیگه اومدیم اگر میخوای اینجوری از زیر بار بحث دربری کور خوندی لبخندی زدم: باشه ولی اگر تو ام فکر کردی به بهانه بحث میتونی از زیر بار این موضوع در بری کور خوندی! قبل شروع اول میخوام بپرسم شما از خوندن بیست صفحه از این کتاب دید ابتدایی تون چیه چه دید و چه تعریف و چه حسی به شما داد؟ صریح بگید بی تعارف ژانت_خب اول اینکه من توی این بیست صفحه اول جمله ای که پیروانش رو به عملیات تروریستی دعوت کنه ندیدم نمیدونم حالا شاید جاهای دیگه باشه ولی تا الان که من ندیدم... و اینکه فکر نمیکردم قرآن انقدر درباره بقیه پیامبرا مخصوصا مسیح صحبت کرده باشه فکر میکردم بیشتر درباره خودشون حرف زده باشه و اتفاقاتی که افتاده... _حالا کجاشو دیدی یک ششم آیات قرآن درباره بنی اسرائیله ... اتفاقا لحن قرآن اصلا نقالی نیس که هر اتفاقی بین خودشون پیش اومده تو کتاب ثبت باشه به ندرت درباره وقایع مصداقی صحبت میکنه بیشتر تمرکزش روی چیزای دیگه ست... کتایون تو چی؟ _خب... این رجز خوندنش توی آیه 23 برام خیلی جالب بود آدم ترغیب میشه حتما کامل بخونه و یه جوری به چالش بکشدش چون داره به مبارزه دعوت میکنه مخالفینش رو! توی کتاب دیگه ای ندیده بودم اینو _همینطوره خیلی اعتماد به نفس میخواد چنین ادعایی مگه چی میگه که ادعا میکنه کسی نمیتونه مثلش کلامی بیاره؟ باید دید... فقط اینم بگم که قرآن در معرفت و حکمت انتها نداره و سواد من در برابرش خیلی اندکه اما حتی نکاتی که خود من هم از قرآن میفهمم خیلی بیشتر از اون چیزیه که یادداشت برمیدارم و به این دلیل که بحث طولانی و خسته کننده نباشه فقط نکات خیلی خیلی مهم رو یادداشت کردم حالا شروع کنیم؟ به موافقت سر تکون دادند و من هم بسم اللهی گفتم و شروع کردم: _اولین آیه ی قرآن که اول هر سوره هم تکرار میشه و مسلمان ها در آغاز هر کاری استفاده میکنن و میگن یه جمله ی خاص و یه فرموله، همین جمله است بسم الله الرحمن الرحیم که یه ترکیب خاصه معنی ش رو میدونید دیگه یعنی به نام خداوند بخشنده مهربان خدایی که اول با مهربانیش خودش رو معرفی میکنه کتایون_خب آیه ی 25، ترسیم بهشت بهشت شما چرا اینطوریه! چرا تمام امکاناتی که توی بهشت هست درخت و میوه و شیر و عسل و اینهاست؟ به نظر نمیرسه که چون اون منطقه منطقه بی آب و علفی بوده و از نظر اونها اوج زیبایی و لذت همین چیزا بوده بهشتشون هم همین قدر کوچیک ترسیم شده؟ وگرنه که این بهشت خیلی تکراری و خسته کننده ست چقدر آدم غذا بخوره و تو چمن بچرخه! 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔@harimehayat
4_5904772144356656900.mp3
7.76M
🔳 (س) 🌴یه رحمی کن به دل من که خونه 🌴نزار حسرت به دل من بمونه 🎤 مهدی رسولی 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید. 🆔 @harimehayat
امام صادق علیه السلام میفرمایند:🔰🔰 مرد در خانه و نسبت به خانواده👨‍👩‍👦‍👦 اش نيازمند رعايت سه3⃣ صفت است: هر چند در طبيعت او نباشد: ، ☺️ به اندازه، 💰💶 و همراه با خويشتن دارى. 〰〰〰〰🍃💖 لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا 🕋 إِن يَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ ۖ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 🕊 اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد. و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یارى کند؟! و مؤمنان باید، تنها بر خداوند توکّل کنند.(آل عمران/۱۶۰) 💠در این آیه نکته توکل بر خداوند بیان شده است و آن این که: قدرت او بالاترین قدرت هاست، به حمایت هر کس اقدام کند هیچ کس نمى تواند بر او پیروز گردد. همان طور که اگر حمایت خود را از کسى برگیرد هیچ کس قادر به حمایت او نیست، کسى که این چنین همه پیروزى ها از او سرچشمه مى گیرد، باید به او تکیه کرد، و از او کمک خواست، مى فرماید: اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یارى کند ؟ 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
🌷 محمد : اگر کرد آن را پس می گیریم باشید تان سقوط نکند! ✅ برای حفظ ایمانمون، باید را حفظ کنیم 👌امر به معروف و نهی از منکر را و کنیم 🌱 لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
حریم حیات
📕#ضحی ✍#شین_الف #قسمت_هفتادم کتایون ظرف رو گذاشت جلوم: بجمب بخور که امروز خیلی کار داریم _به روی چ
📕 جهنم هم همینطور کاملا انتزاعی و غیر قابل درکه اصلا وجود جهنم هم با مهربانی خدا که شما ادعا میکنید در تضاده چطور خالقی به این عظمت که شما ترسیم میکنید تمام دغدغه ش سوزوندن موجوداتیه که خودش خلق کرده این اصلا منطقی نیست _اول اینکه درخت و سبزه و چمن برای مردمی که توش زندگی میکنن هم لذت بخشه یعنی چیزی نیست که بگی هر کی توش باشه ازش سیره هوای خوب و سرسبزی برای همه جذابیت داره نه فقط بیابون نشین ها و در هر حال نعمته ثانیا این حرفت رو اینطور می پذیرم که چون بهشت جایزه مومنینه و بالاخره باید براشون جذابیت داشته باشه تا بهش میل پیدا کنن و برای همه مردم دنیا خاصه اون منطقه ای که قرآن درش نازل شده این امکانات خیلی جذاب بوده؛ خداوند در قرآن به این بُعد از امکانات و نعمات بهشت بیشتر پرداخته و این اصلا دلیل بر این نمیشه که تنها امکانات بهشت این باشه این ویترینشه چون آدم های عادی در ابتدای ورود به این سیستم بیشتر از این درکی از امکانات غیر مادی و لذت های برتر ندارن و باید کم کم تربیت بشن وگرنه تو همین قرآن آمده در بهشت به مقام خشنودی و دیدار خدا میرسید خب اصلا کی میتونه عمق این لذت رو درک کنه کی میتونه بگه لذت درک بی نهایت خسته کننده است و تکراری میشه بی نهایت دریاییه که هر چی کاوش بشه تشنه ترت میکنه یا جایی از قرآن میفرماید هر آنچه دلهایشان تمنا کنند می یابند! دیگه امکاناتی از بالاترم هست؟ اما درباره فلسفه و کیفیت بهشت و جهنم هم بد نیست یه توضیحی بدم؛ خب اگر یادتون باشا گفته بودم دلیل خلقت کائنات چیه خدا خواسته تجلی کنه اثر هنری خلق کنه زیبایی و تعادل رو در وجود ما و پیرامونمون به نمایش بگذاره بر اساس محبت دنیا رو خلق کرده و به مخلوقات امکاناتی داده که رشد کنن و به کمال خودشون برسن و این دنیا رو یک بزرگ برای ظهور و بروز صفات و ظرفیت ها قرار داده گفتم خدا انسان رو برای رشد و تعالی خلق کرده نه انسان همه موجودات رو هیچ موجودی رو برای تنبیه کردن خلق نکرده که میگی دغدغه ش اینه! خدا میخواد همه ما در این انتخاب خودخواسته پیروز بشیم و جایزه بگیریم با همین هدف خلقمون کرد مثل والدینی که اصلا بچه رو به دنیا میارن که بهش محبت کنن و کمکش کنن رشد کنه اما همیشه هستن کسانی که از نعمت خلقت سوء استفاده میکنن و مشکل به وجود میارن و اون تعادل و زیبایی خلقت رو بر هم میزنن یادته روز اول چی گفتی؟ گفتی خدایی که به ظلم واکنش نشون نده طرفدار ظالماست من از این همه سال مطالعه یک چیز فهمیدم اونم اینکه خدا فقط با یک چیز مشکل داره اونم ظلمه خدا عادله و متنفره از ظلم از هر نوعش همونطوری که در ابعاد کوچیکتر آدمهای حق طلب از ظلم متنفرن مثل خودت. گفتم که ما آدمها اشل های خیلی کوچیک صفات خدا هستیم عدالت و ظلم ستیزی رکن صفات خداست اونقدر که از اصول مذهب ماست تو جای خدا یکی بنده هات رو اذیت کنه باید جوابش رو بدی یا نه؟ اگر جواب ندی که خدای بی عرضه ای هستی و بیچاره بندگانت که حتی نمیتونی حق شون رو وقتی بهشون ظلم میشه بگیری یه جماعتی رو آفریدی گذاشتی یه جا یکی به یکی دیگه زور میگه ظلم میکنه تو باید وایسی نگاه کنی؟ تو اینهمه ظلم روی این کره زمین میبینی خودت گفتی دنیا وضعیت خوبی نداره خب این رفتارها باید بی جواب بمونه؟ خدا به انسان فرصت داده که رشد کنه و فضایل اخلاقی و صفات خوب رو متجلی کنه بعد اون میره میشه جانی و خونریز! کسی که میزنه در یک لحظه یک شهر رو پودر میکنه واقعا خدا نباید هیچ کاری به کارش داشته باشه؟ خدایی که نتونه از اینهمه ظلم احقاق حق کنه عروسکه خدایی که فقط مهربون باشه ولی مقتدر نباشه کاریکاتوره تک بُعدیه سطحیه حجم نداره همونطور که مهربونی خوبه احقاق حق و انتقام از مجرمین هم خوبه حتی یه جور مهربونیه به اونایی که مورد ستم واقع شدن بیگناه... خدای ما دین نازل کرده... دین عرفان نیست که فقط توش عبادت کنی دین سبک زندگیه یه برنامه کامله برای چگونه زیستن طبیعتا خدایی که انسان رو خلق میکنه نباید رهاش کنه بهش برنامه میده براش پیامیر میفرسته اینا همه قدمهاییه که خدا به سمت بشر برمیداره و کمک میکنه در امر هدایت و رشد اونوقت بعضی ها مغرضانه گمراه میشن و گمراه میکنن حق هدایت رو که مهمترین امکان و داشته انسانهاست ازشون دریغ میکنن خب حق اینا چیه؟ خدایی که دین فرستاده چارچوب خوب و بد برای زندگی بشر ترسیم کرده کلی باید و نباید عقلی ترسیم کرده که حقوق کسی پایمال نشه یه عده گوش میدن یه عده انگار نه انگار کلی صدمه وارد میکنن به زندگی بقیه بعد هر دوی اینا یه عاقبت داشته باشن؟ خنده دار نیست؟ 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔@harimehayat
🌹 ✍همیشه آروم بود و با وقار. سرش پائین بود و کار خودش را می کرد. تو همه چی خبره بود یادمه روزی چای ریخت که بخوریم به شوخی گفتم چای شهادته دیگه؟ گفت آره تازه اومده دوبرابره شربت جواب میده ✨راوی از همکاران شهید 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا 🕋 وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ ۚ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ 🕊 ممکن نیست هیچ پیامبرى خیانت کند. و هر کس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، (با خود به صحنه محشر) مى آورد. سپس (نتیجه) اعمال هرکس، بطور کامل به او داده مى شود. و به آنها ستم نخواهد شد. (آل عمران/۱۶۱) 💠 خداوند در این آیه ساحت مقدس پیامبران را به طور کلى از خیانت منزه داشته، مى گوید: اساساً چنین چیزى شایسته مقام نبوت نیست، یعنى خیانت با نبوت سازگار نمى باشد، اگر پیامبرى خائن باشد دیگر نمى توان در اداى رسالت الهى و تبلیغ احکام به او اطمینان کرد. 💠 نا گفته پیداست، آیه هر گونه خیانت را، اعم از خیانت در تقسیم غنائم، یا حفظ امانت مردم، و یا در گرفتن وحى و رسانیدن آن به بندگان خدا، از پیامبران نفى مى کند. 💠 عجیب است از کسى که پیامبر را امین وحى خدا مى داند، چگونه احتمال مى دهد که: مثلاً پیامبر، خداى نکرده در غنایم جنگى حکم ناروائى دهد، و او را از حق خود محروم سازد. 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
🍃﷽🍃 ✍آیت الله بهجت (ره) حضرت معصومه (ع) از قبیل امامزاده‌های مطلق نیست ـ که هنگام زیارت او زیارت‌نامه مطلق امامزاده‌ها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد ـ زیرا در روایت است: «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةُ؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌گردد». خیلی کلمه بزرگی است! نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه علیهاالسلام که در سن کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، می‌فرمایند: آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟ آن شخص عرض کرد: مسئله‌ای دارم. می‌فرماید: بنویس. می‌نویسد، ایشان پاسخ آن را می‌دهد، بعد که حضرت امام کاظم علیه‌السلام به خانه برمی‌گردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض می‌کند، حضرت می‌فرماید: «بِأَبِی هِی وَ أُمی، حَکمَتْ بِما حَکمَ الله‏ُ!؛ پدر و مادرم به فدایش، به آنچه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است». 📚در محضر بهجت، ج۲، ص۱۳۷ لطفا با ارسال(فوروارد) مطالب؛ در معرفــے کانال به دیگران ما را یارے کنید.🌺 🆔 @harimehayat