⚜با شهدا
🌹من یک بسیجی ام...
❣#شهید_مهدی_باکری فرمانده دلیر لشکر ۳۱ عاشورا، بر اثر اصابت تیر، از ناحیه کتف مجروح شده بود. یک روز تصمیم گرفت برای سرکشی و کسب اطلاع از انبارهای لشکر بازدید کند مسئول انبار، پیرمردی بود به نام حاجامرالله با محاسنی سفید که با هشت جوان بسیجی در حال خالی کردن کامیون مهمات بود، او که آقا مهدی را نمیشناخت تا دید ایشان در کناری ایستاده و آنها را تماشا میکند فریاد زد جوان چرا همین طور ایستادهای و ما را نگاه میکنی بیا کمک کن بارها را خالی کنیم یادت باشد آمدهای جبهه که کار کنی #شهید_باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد: « بله چشم» و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت نزدیکیهای ظهر بود که حاجامرالله متوجه شد که او آقا مهدی #فرمانده_لشکر است بغضآلود برای معذرتخواهی جلو آمد که مهدی گفت:
«حاجامرالله من یک بسیجیام.»
#خاطرات_شهدا
#شهید_باکری
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
💠 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرفهایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن میخونی؟» گفتم: «اگه وقت بشه میخونم؛ ولی وقت نمیشه. بیست و چهار ساعته دارم میدوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر میخونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!»
💠 گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتیای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوختهای نداری؛ نه مطالعهای داری، نه قرآن میخونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایهای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من میگم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو بیند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.»
✍میرمصطفی الموسوی، مسئول واحد مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا
📚برگرفته از کتاب «ف. ل. ۳۱» روایت زندگی شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، صفحه ۲۱۴
👈لطفا با ارسال مطالب ؛در نشر آموزه های دینی ما را یاری کنید.🌺
#شهید
#شهید_باکری
🌐 https://eitaa.com/harimehayat