باحال ترین لطیفه دنیا
خیلی قشنگه...😂😂😂
سؤال و جواب در كلاس درس.😃
استاد: به نظر شما چرا حضرت محمد(ص)،
دانشجوها: اللهم صل علي محمد و آل محمد!😟
استاد: بله آفرين! ميخواستم از شما بپرسم که چرا حضرت محمد…😊
دانشجوها: اللهم صل علي محمد و آل محمد!😄
استاد: ان شاء الله! 😕
به نظر شما چرا حضرت محمد…
دانشجوها : اللهم صل علي محمد و آل محمد!😆
استاد: لا اله الا الله! چرا آن حضرت…😐
دانشجوها : کدام حضرت؟🤷🏻♀
استاد: حضرت محمد!😊
دانشجوها: اللهم صل علي محمد و آل محمد...!!!!
حال كردين؟؟؟همرا با طنز صلوات فرستادین
اصلأ حواستون بود؟4 تا صلوات فرستادین؟؟
ثواب این صلوات ها 90تاش مال خودتون ده تاش هم براي من ☺️.
میتونید سلامتی امام زمانمون بابا مهدی مون ۴ تا دیگه هم بفرستین🙂🥺
#طنز
#صلوات
..
...
رژیم صهیونیستی اعلام کرد
خیلی نامردید
ما گنبد آهنین رو درآورده بودیم بشوریم
شما یه هو زدید ☹️
😂
😜
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
وقت رجز خوانی سلمان است
با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد 🎖🎖
#طنز
#طنز_جبهه
#منو_به_زور_جبهه_آوردن
آوازه اش در مخ ڪار گرفتن صفر ڪیلومترها به گوش ما رسیده بود.🫢🫢
بنده خدایی تازه به جبهه آمده بود و فڪر میڪرد هر كدام از ما برای خودمان یڪ پا عارف و زاهد و دست از جان ڪشیده ایم.
راستش همه ما برای دفاع از میهن مان دل از خانواده ڪنده بودیم اما هیچڪدام از ما اهل ظاهر سازی و جانماز آب ڪشیدن نبودیم. میدانستیم ڪه این امر برای او ڪه خبرنگار یڪی از روزنامههای ڪشور است باورنڪردنی است.
شنیده بودیم ڪه خیلیها حاضر به مصاحبه نشدهاند و دارد به سراغ ما میآید. نشستیم و فڪرهایمان رایڪ ڪاسه ڪردیم و بعد مثل نو عروسان بدقلق «بله» را گفتیم. طفلڪ ڪلی ذوق ڪرد ڪه لابد ماها مثل بچه آدم دو زانو مینشینیم و به سوالات او پاسخ میدهیم.
از سمت راست شروع ڪرد ڪه از شانس بد او «یعقوب بحثی» بود ڪه استاد وراجی و بحث ڪردن بود.
پرسید: «برادر هدف شما از آمدن به جبهه چیست؟»
گفت: «والله شما ڪه غریبه نیستید، از بی خرجی مونده بودیم. این زمستونی هم ڪه ڪار پیدا نمیشه. گفتیم ڪی به ڪیه، میرویم جبهه و میگیم به خاطر خدا و پیغمبر آمدیم بجنگیم. شاید هم شڪم مان سیر شد هم دو زار واسه خانواده بردیم!»
نفر دوم «احمد ڪاتیوشا» بود ڪه با قیافه معصومانه و شرمگین گفت: «عالم و آدم میدونن ڪه مرا به زور آوردن جبهه. چون من غیر از این ڪه ڪف پام صافه و ڪفیل مادر و یڪ مشت بچه یتیم هم هستم، دریچه قلبم گشاده، خیلی از دعوا و مرافه میترسم! تو محله مان هر وقت بچههای محل با هم یڪی به دو میڪردند من فشارم پایین میآمد و غش میڪردم. حالا از شما عاجزانه میخواهم ڪه حرف هایم را تو روزنامه تان چاپ ڪنید. شاید مسئولین دلشان سوخت و مرا به شهرمان منتقل ڪنند!»
خبرنگار ڪه تند تند مینوشت متوجه خندههای بی صدای بچهها نشد.
«مش علی» ڪه سن و سالی داشت، گفت: «روم نمیشود بگم، اما حقیقتش اینه ڪه مرا زنم از خونه بیرون ڪرد. گفت، گردن ڪلفت ڪه نگه نمیدارم. اگر نری جبهه یا زود برگردی خودم چادرم را میبندم دور گردنم و اول یڪ فصل ڪتڪت میزنم و بعد میرم جبهه و آبرو برات نمیگذارم. منم از ترس جان و آبرو از اینجا سر درآوردم.»
خبرنگار ڪم ڪم داشت بو میبرد. چون مثل اول دیگر تند تند نمینوشت. نوبت من شد.
گفتم: «از شما چه پنهون من میخواستم زن بگیرم اما هیچ ڪس حاضر نشد دخترش را بدبخت ڪند و به من بدهد. آمدم این جا تا ان شاءالله تقی به توقی بخورد و من شهید بشوم و داماد خدا بشوم. خدا ڪریمه! نمیگذارد من آرزو به دل و ناڪام بمانم!»
خبرنگار دست از نوشتن برداشت.
بغل دستی ام گفت: «راستش من ڪمبود شخصیت داشتم. هیچ ڪس به حرفم نمیخندید. تو خونه هم آدم حسابم نمیڪردند چه رسد به محله. آمدم اینجا شهید بشم شاید همه تحویلم بگیرند و برام دلتنگی ڪنند.»
دیگر ڪسی نتوانست خودش را نگه دارد و خنده مثل نارنجڪ تو چادرمان ترڪید. ترڪش این نارنجڪ خبرنگار را هم بی نصیب نگذاشت
😂😂😂
#طنز
#طنزدرجبهه_سوریه
قبل از عملیات بود...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رزمامون خبر بدیم...
ڪه تڪفیریا نفهمن...🤔
یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده)از فرمانده های تیپ فاطمیون😍
بلند گفت:آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدرخوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده......😂🤦♂😐
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#طنز
#شهیدانه
176.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتےازدرسخوندن😮💨🥱
خستہشدیوزدۍبهسیمآخࢪ😞🤣💍
طنزامروز
#طنز
بابام همین الان از بیرون برگشته با یه جین ۱۲ تایی جوراب،
.
.
میگه من برای یه سال جوراب گرفتم فکر یه هدیه ی دیگه باشید برای روز مرد.😂
#طنز
هوا خیلی سرد شده بود
فرمانده گردانمون همه ی بچه ها رو جمع کرد
بعد هم با صدای بلند گفت:
کی خسته است؟
همه با انرژی گفتیم: دشمن!!!
ادامه داد:
* کی ناراحته؟
- دشمن!!!!
* کی سردشه؟!
- دشمن!!!
* آفرین... خوبه!
حالا برید به کارتون برسید
پتو کم بوده ، به گردان ما نرسیده..😂😂
#طنز
ببخشید پسر شماست!؟
ماشالله چقد شبیه اونیه که سال بعد باید فطریه بنده رو گردن بگیره🤝😞
#طنز
ببخشیددخترشماست؟!
ماشالله،چقدشبیہاونیہکہ
فطریہشسالبعدگردن ِماست🤪🦦💘!
#طنز
#طنز
آسایشگاه کچلان
در اسارتگاه موصل ، با تعدادی از بچه ها که همیشه صف آخر بودیم قرار گذاشتیم با هم سرهایمان را با تیغ بزنیم.
صبح قبل از آمار توی سلول شروع کردیم به تراشیدن سر. به محض شروع کار، یکی دو نفر هم وسوسه شدند و به ما پیوستند و کمکم تمام ۱۲۵ نفر به ما پیوستند و سرها را تراشیدند.
بهرحال هم رعایت بهداشت بود و هم تنوع و هم وحدت.
وقتی سرباز عراقی برای شمارش جلو در ایستاد، نفر اول رد شد و بی توجه از او گذشت، دومی که رد شد کمی تعجب کرد و سومی و چهارمی و... با حیرت نگاه میکرد و بلند بلند میخندید. بقیه اسرای اردوگاه هم به محض دیدن ما، مرده بودند از خنده و حال و هوایی که اردوگاه را از کسلی و یکدستی خارج کرده بود.
و از آن به بعد شدیم آسایشگاه کچلان.
#طنز_جبهه
#طنز_اسارت
#طنز جبهه ها ❣️
« به احترام پدرم »
نزدیك عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود باید كوتاهش میكردم مانده بودم معطل توی آن برهوت كه سلمانی از كجا پیدا كنم. تا اینكه خبردار شدم كه یكی از پیرمردهای گردان یك ماشین سلمانی دارد و صلواتی موها را اصلاح میكند.
رفتم سراغش دیدم كسی زیر دستش نیست طمع كردم و جلدی با چرب زبانی قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما كاش نمینشستم. چشم تان روز بد نبیند با هر حركت ماشین بی اختیار از زور درد از جا میپریدم.
ماشین نگو تراكتور بگو. به جای بریدن موها، غلفتی از ریشه و پیاز میكندشان! از بار چهارم هر بار كه از جا میپریدم با چشمان پر از اشك سلام میكردم. پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد اما بار آخر كفری شد و گفت: «تو چت شده سلام میكنی؟ یكبار سلام میكنند.»
گفتم: «راستش به پدرم سلام میكنم.»
پیرمرد دست از كار كشید و با حیرت گفت: «چی؟ به پدرت سلام میكنی؟ كو پدرت؟»
اشك چشمانم را گرفت و گفتم: «هر بار كه شما با ماشین تان موهایم را میكنید، پدرم جلوی چشمم میآید و من به احترام بزرگ تر بودنش سلام میكنم!»
پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانهای خرجم كرد و گفت: «بشكنه این دست كه نمك نداره...»
مجبوری نشستم وسیصد، چهارصد بار دیگر به آقا جانم سلام كردم تا كارم تمام شد
اینا خودشونم میدونن رفتنیان، اسمشون رو گذاشتن رژیم صهیونیستی، اگر باور داشتن که موندنیان باید میذاشتن رژیم صهیوهستی 😂
+بی مزه بود ولی خوب گفت
#طنز