جادوی آیینه
باید عادت بکنم به نوشتن توی صفحۀ ورد. درواقع برای نوشتن باید توی موقعیت آن باشم. خب برویم به سراغ شرح احوالات و اینترنت قطع. مدام با خود میگویم که این رسم نوشتن و نویسنده شدن نیست. هم میخواهم رنج آن را به جان نخرم و هم میخواهم بهرههایش را ببرم... گاهی با خود فکر میکنم به اینکه اگر کتاب خوبی پساز تو در عالم بماند چه؟ میشود صدقۀ جاریه... گاه به خودم میگویم آیا داستان و رمان قالبی است که بتوان مفاهیم بلند قرآن و اسلام را در آن متجلی کرد یا این تلاشهای ما فایدهای ندارد؟ واگویههای نفسانی است و اثرش چه؟ غرق شدن بیشتر در عالم کثرت...
گیجم. گنگم. انگار خودم توی عالم خیالم. انگار این دنیا واقعی نیست. عجیب است. تنها چیزی که کمی آرامش میریزد توی جانم همین خواندن کتابهای عقلانی است و نه داستان. کتابهایی فلسفی، تفسیری علمی و شاید شبیه به آن. روزگار غریبی است... دنیا و جهان بهسان دنیایی تخیلی مرا دربرگرفته و مدام فکر میکنم که کجایم و چرا؟...
یکی از کتابهایی که بسیار دوست داشتم و هم آه از نهادم برآورد، کتاب آیینۀ جادویِ شهید آوینی بود. کتابی که سالیانِ سال پیش سعی کرده بودم آن را بخوانم اما نتوانسته بودم. نشده بود. اما امروز که عقلرستر شدم تمامش کردم. دوستش داشتم و احسنت گفتم به سیدمرتضی برای فکر فلسفیاش و آه از نهادم برآمد که حیف که نیست که رشد بیابد و نتایج تفکراتش را به ما برساند!
از نکتههایی که جایش توی کتاب خالی است ارائۀ راهکار برای رسیدن به سینمای اسلامی و البته قبلش رمان اسلامی است. یعنی میشود؟ دو چیزی که از مظاهر تمدن غرب است و بر مبنای اومانیسم شکل گرفته حالا میخواهد راهبر ما بهسوی والاترین هدفها باشد؟ سینما و رمان عرصۀ تجلی نفس کارگردان و نویسنده است و به دنبال جذب مخاطب... (برای خواندن ادامۀ مباحث رجوع کنید به آیینۀ جادو) حال در دوران انقلاب اسلامی سینما چهطور اسلامی باشد؟ ای سید خدا میفرمایی که انقلاب به هدف خودش نرسیده، میگویی که نباید شعاری و سمبلیک حرف بزنیم... پس بگو چهطور؟.... گفتی که کارگردان باید خود آیینگی بیاموزد اما نگفتی بر کدام روش؟...
اینها را نوشتم شاید آیینهای باشد که از جادوی آیینۀ جادو کمی رها شوم!
کدام علما رمان میخواندند؟ قسمت اول.
«شوهر آهو خانم» روی میز امام خمینی(ره)
آیا کسی که پیروزی انقلاب با افکار و تلاشهای او به نتیجه رسید، اهل رمان خواندن بود؟ جواب مثبت است. احمد آقای خمینی در مجله پیام انقلاب (شماره ۶۰، ص۲۴) میگوید: «امام در زمان قدیم مثلا نجف که بودند، واقعا شاید در روز صدها صفحه کتاب میخواندند، کتاب قصه یا مسائل اجتماعی. چند تا کتاب میآوردند، ۲۰ صفحه از این، ۱۰صفحه از آن، ۱۵صفحه از آن. ایشان اکثر داستانهای معروف را خواندهاند. حالا چه کتابهایی که جنبه سیاسی یا اجتماعی داشت، مثل «نگاهی به تاریخ جهان» نوشته نهرو، چه کتابهای تاریخی. کتابهایی مثل «شوهر آهو خانم» را هم از اول تا آخر خواندهاند.» رمان شوهر آهو خانم در دهه ۴۰ بعد از این که علیمحمد افغانی از زندان آزاد شد، منتشر و از همان زمان استقبال خوبی از آن شد. داستان آن در دوره پهلوی و زمان اصلاحات ارضی رخ میدهد.
مطلب از حورا صداقت نژاد چاپ شده در جام جم.
آقا یک گروه درست کردهاند توی واتساپ بهنام گروه پرورشی فلان ناحیه و فلان اداره... بعد خودشان صبح تا شب تو بوق و کرنا میکنند که استفاده از مسنجرهای بیگانه حرام و غیرقانونی و از این جور چیزها و فقط بیایید توی شاد!
خب حالا یک نفر شده معاونت پرورشی اداره ( نه وزیر آموزش و پرورشها) و هنوز هم هیچ کاری نکرده و معلمها و مربیهای پرورشی از صبح تا حالا هزار پیام دادهاند که انتصاب شما را تبریک میگوییم و بعدش: نام مدرسه!
اف بر این سیستم معیوبِ سفلهپرور!
کدام علما رمان میخواندند؟ قسمت دوم.
رمانهایی از شرق تا غرب عالم
«من نمیخواهم به بچه ها خیلی کتاب و رمان معرفی کنم؛ حالا ممکن است اسم مؤلفینش را بگویم.» آیتا... خامنهای در ۱۴ بهمن ۷۶ در یک دیدار صمیمانه با جمعی از جوانان و نوجوانان این جمله را میگویند و بعد حرفشان را این طور ادامه میدهند: «مثلا یک نویسنده معروف فرانسوی هست به نام میشل زواکو که کتابهای زیادی دارد. من اغلب رمانهای او را در آن دوره خواندم یا نویسنده معروف فرانسوی ویکتور هوگو. من کتاب بینوایان او را اولین بار در همان دوره نوجوانی از کتابخانه آستان قدس گرفتم. البته همه آن را نخواندم؛ مقداریش را خواندم. یکی دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم.»
رهبر انقلاب یک رمانخوان حرفهای است. نه این که فقط آثار مشهوری مثل بینوایان از ویکتور هوگو یا جنگ و صلح از لئو تولستوی و حتی رمان فرانسوی خانواده تیبو را خواندهباشند. مثلا ایشان از آلکسی تولستوی خوششان میآید و رمان «گذر از رنجها»یش را خواندهاند. نشان به آن نشان که میگویند: «آلکسی تولستوی تا سال ۱۹۲۵ میلادی، ضدانقلاب بودهاست و حتی از کشور فرار میکند و به قول آقایان، به اصطلاح به عنوان «عنصر سفید» آن روزگار، به آلمان یا فرانسه میرود. ولی پس از مدتی که به شوروی برمیگردد، کتاب گذر از رنجها را مینویسد. نمیدانم این کتاب را دیدهاید یا نه؟ گذر از رنجها رمانی بسیار عالی در باب انقلاب سوسیالیستی شوروی است. این آدم که ابتدا ضدانقلاب بودهاست، چنین کتابی مینویسد.»
ایشان رمان «دُنِ آرام» اثر شولوخف را هم خواندهاست؛ رمانی که تحت تأثیر حوادث و وقایع انقلاب نوشته شده و نویسندهاش هم به نوعی یک نویسنده پدیدآمده از انقلاب است. (سخنرانی در دیدار با هنرمندان در ۲۲ تیر ۷۳ )
همان طور که میدانیم این رمان دو مترجم دارد، یکی م. به آذین و دیگری احمد شاملو که رهبر انقلاب در دورههای مختلف نمایشگاه کتاب تهران، پیگیر آثار هر دو نفر بودهاند و عکس مشهوری از ایشان ثبت شده در حالی که مجموعهای از شعرهای شاملو را در نمایشگاه تورق میکنند.
فهرست رمانهایی که آیتا... خامنهای خواندهاند، یکی و دوتا نیست و بسیار طولانیتر از آن است که بخواهیم به همهشان اشاره کنیم اما به قول معروف، این فقط مشتی است نمونه خروار.
مطلب از حورا صداقت نژاد چاپ شده در روزنامهٔ جام جم.
💢 توصیهٔ امام حسن عسکری (علیهالسلام) به شیعیان 💢
🔹شما را به پرواى از خدا و ورع در دينداری خود سفارش میكنم و به تلاش در راه خدا و راستگوئى و بازگرداندن امانت به هر كس به شما چيزى سپرد، چه انسان خوبی بود و چه بد، و به سجدهٔ طولانی و نیکی به همسايه كه محمد (صلّى الله عليه و آله) به این روش آمد.
🔹در جماعتهای غیرشیعیان نماز بخوانيد و در تشییع جنازهٔ آنها حاضر شويد و بيمارانشان را عيادت كنيد و حقوقشان را ادا نمایید؛ زيرا هر یک از شما چون در ديانت خود پارسا باشد و راست بگوید و امانت را برگرداند و با مردم خوشرفتارى كند دیگران میگویند اين یک شيعه است و من از آن شادمان میشوم.
🔹از خدا پروا کنید و مایهٔ زینت ما باشيد و مايهٔ سرافکندگی ما نشوید و محبت همگان را بهسوی ما جلب كنيد و هر زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر نوع خوبى كه دربارهٔ ما گفته شود ما اهل آنيم و هر نوع بدی دربارهٔ ما گفته شود ما آنگونه نيستيم. ما را در كتاب خدا حقی ثابت است و قرابتى با رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) و پاک شمرده شدن از سوی خدا که احدى جز دروغگویان نمیتواند مدّعى اين مقام باشد.
🔹بسيار به ياد خدا و به ياد مرگ باشيد و قرآن بخوانيد و صلوات بر پيامبر (صلّى الله عليه و آله) بفرستيد زيرا صلوات بر رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) ده حسنه است.
🔹آنچه را به شما سفارش كردم حفظ كنيد و شما را به خدا میسپارم و بر شما درود میفرستم.
📚 تحفالعقول، ج ۱، ص ۴۸۷.
⭕️ @hamidhossaini
📕 درباره زمان و مرگ
✍ اکبر جباری
به محض اینکه بدانیم یک روز دیگر یا شش ماه دیگر خواهیم مرد، بطور کلی تغییر خواهیم کرد. آدم دیگری خواهیم شد. خوب یا بدش را نمیدانم، ولی طور دیگری زندگی خواهیم کرد.
اما اگر این یک روز یا شش ماه، بشود ۶۰ سال، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد. هیچ تغییری رخ نمیدهد و به زندگی معمول خود ادامه خواهیم داد.
چه فرقی بین شش ماه و شصت سال وجود دارد؟ چرا شش ماه، ما را تغییر میدهد ولی ۶۰ سال نه؟ مساله بر سر قطعیت مرگ در شش ماه و عدم قطعیت آن در ۶۰ سال نیست. چون مرگ در هرصورت قطعیترین رخداد است. پس مساله چیست؟ چرا زمان طولانی (مثل ۶۰ سال) موضوع را تغییر میدهد در حالیکه هیچ تغییری در ماهیت قطعی بودن این رخداد ایجاد نمیکند؟ چه نسبتی میان زمان و مرگ است؟ آیا ما مرگ را همواره در بستر زمان ادراک میکنیم و چون این بستر کمی طولانی باشد، ادراک ما نیز ضعیفتر است؟ مگر مرگ رخدادی در جهان خارج است که طولانی بودن زمان وقوعش، آنرا بیاثر میکند، مانند اینکه بگویند فردا سیل خواهد آمد یا اینکه ۶۰ سال دیگر سیل خواهد آمد، که در اولی اضطراب و در دومی بیتفاوتی وجود دارد!
اما مرگ که رخدادی در جهان خارج نیست، بل مرگ هرکسی از آنِ خود اوست و خودیترین امکان وجودی او محسوب میشود، لذا کم یا زیاد شدن زمان مانند وقوع یک سیل نمیتواند تغییری در تاثیرانش بگذارد، جز اینکه زمان نیز چیزی بیرون از انسان نباشد. زمان همان انسان است و مرگ نیز خودیترین امکان وجودی اوست، پس مرگ، همان زمان است.
انسان چونان بستر رودخانهایست که رودخانه زمان در آن جاریست، گذشته و حال و آینده، به واقع گذشته و حال و آینده انسان است. به عبارت دیگر، اگر انسان نبود، زمان هم نبود. انسان در زمان نیست بل انسان، زمان است و مرگ نیز همین اینهمانی انسان و زمان است. مرگ هر انسانی، یعنی تمامیت زمان آن انسان. مرگ هر انسانی، گذشته، حال و آینده او را یکجا جمع میکند. پس مرگ همان زمان است.
https://telegram.me/drakbarjabari
از در که وارد شدم هرم عرق بازیکنها زد توی صورتم. پلهها را که پایین میآمدم به این فکر کردم که آخرین باری که سروکلهام اینجاها پیدا شده بود، پدرم زنده بود. صدای تقتق توپ پینگپنگ مثل همیشه ریخت توی گوشم و فهمیدم که دیگر حال و حوصلۀ قبل را ندارم و ضعیف شدهام و حتی نمیتوانم برابر رقیب متوسط خودم بایستم! آماده بودم جواب تسلیت گفتن بچهها را بدهم و از بیوفایی دنیا بگویم و از سخت بودن زندگی با خاطرات و بعد دوستهام کمی مرا تسلی بدهند و تمام! زندگی برگردد بر مدار قبلش. پردۀ لاستیکی ورودی سالن را کنار زدم و سرم را انداختم زیر و مشغول تعویض لباس شدم.
بچهها جفتی داشتند بازی میکردند. یکی با لباس قرمز و دیگری زرد و بعدی آبی و سر و صدا و داد و فریاد از پوینت نشدن توپشان. یکیشان که جانباز هم بود گفت:
- چرا مشکی پوشیدی، ایام عزاداری که تمام شده؟
و همبازیاش که چیزکهایی از طب سنتی میدانست گفت:
- تسلیت میگم... پدرتان را بردید بیمارستان؟
و با جواب مثبت من که مواجه شد، گفت: چرا!
همین! همین پرسش و جواب مرا کند و انداخت به خاطرات دوران بیمارستان و چرخش و چرخش و چرخش.... مدام میآمدند جلوی چشمم و صحنهها و لحظههای آخر...
آنها هم داشتند توپ را با کات زیر و بعد هم یک درایو خوش دست مهارناشدنی به این طرف و آن طرف میز میفرستادند. نگاه که کردم دیدم من را با این جماعت سنخنیتی نیست... دیگر کسی سوی من نچرخید... من سعی کردم خودم را مشغول کنم. پیراهن قرمز ورزشیام را پوشیدم و کمی نفسنفس زدم... و توپ را به سمتِ دیگر هدایت کردم و توی ذهنم خاطرهبازی میکردم... سعی کردم خودم را از جنس آنها نشان بدهم... دو نفر دیگر درحالی که آمده بودند کنارم گفتند:
- نبودی چند وقته؟
- گرفتار بودم.
- کجایی پیدات نیست؟
- نشد بیام...
انگار نباید میگفتم از آنچه برمن رفته بود. عمق غم را آنها درک نمیکردند... تا پایان وقت سانس مدارا کردم و گذاشتم تا بروند و بعد لباسهام را پوشیدم تا کسی پیراهنِ مشکیام را نبیند. چه میدانم؟ شاید هرکدام از آنها هم برای خودشان غمی داشتهاند و پیراهنِ مشکی یا حداقل خاکستری و حالا درش آوردهاند و گذاشتهاندش کنار. برای زیستن در دنیا باید آداب دیگری داشت!
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
سیرمطالعاتی علی صفایی حائری.pdf
205.1K
🔴 سیر جامع مطالعاتی کتابهای
استاد علیصفاییحائری(عینصاد)
🔹 با توجه به درخواست مکرر مخاطبین گرامی
معاونت تحقیقوپژوهش انتشاراتلیلةالقدر
برای مطالعه کتابهای مرحوم استاد سیری مطالعاتی در ۳ فصل، با عنوان #تولدی_دوباره تنظیم کردند
✅ در این سیر تمامی کتابهای
مرحوم استاد گنجانده شده 💯
🔺توصیه میکنیم حتما برای اطلاع دقیق تر از گامهای معین شده در سیر، فایل کامل pdf را دانلود و مطالعه بفرمایید.
#️⃣ #سیر_مطالعاتی #عین_صاد #علی_صفایی_حائری #تولد_دوباره
•═══••@Einsad••═══•
کدام علما رمان میخواندند؟
قسمت سوم
شهید مطهری و نقل قول از ویکتور هوگو
استاد مطهری هم کم از رمان نویسهای غربی در صحبتهایش نگفتهاست. مثلا مکرر به جلد دوم مجموعه سخنرانیهایی که آقای فروغی در کتاب «آیین سخنوری» جمعآوری کرده بود، اشاره میکند و به نقل از ویکتور هوگو میگوید: «اگر فرجام انسان عدم میبود، زندگی ارزش نمیداشت. آنچه زحمت را گوارا و کار را مقدس میکند و انسان را نیرو میبخشد و خردمند و مهربان و بردبار و نیکوکار و دادگر میسازد و در عین فروتنی مناعت میدهد و مستعد علم و معرفت مینماید، این است که چون از این دنیای تاریک گذشتیم به جهانی باصفا و روشن میرسیم.»
حتی بارها به این سخن از ویکتورهوگو اشاره میکند که «هرکس یک مدرسه ایجاد کند، یک زندان خراب کردهاست.»
به نظر میرسد نوشتههای ویکتور هوگو در میان عدهای از حوزویان کم خریدار نداشتهاست.
مطلب از حورا صداقت نژاد چاپ شده در روزنامهٔ جام جم.