سالهاست احساسی در من هست نسبت به این امر که ترویج شعر و شاعری با عقب ماندگی امت ها نسبتی دارد. شعر و شاعری وقتی پدیدهای غالب بر یک ملت میشود، روح علم، واقعنگری و تحولخواهی رخت بر میبندد و حالت تخدیر باعث میشود که نسل شعرزده و احساسی در لاکی از خیالات فرو بروند. این شاید نوعی پادزهر اجتماعی و گاهی هم سیاسی است در واکنش به واقعیات تلخ و کشنده. و الا با شعر و مداحی و این چیزها که نمیشود ملتی عقب افتاده مسیر رشد را پیدا کند.
البته جنبۀ سرگرمکنندگی و بیحسسازی شعر و ادبیات فوق العاده زیاد است. باید مراقب بود. شعر و شاعری تا حد و حدودی خوب و لازم است اما زندگی را نباید شاعرانه دید و تجربه کرد.
هزاران هزار چت احساسی و عشقی با یک شکست اقتصادی در تأمین یک نیاز مادی در معرض متلاشی شدن قرار میگیرد. عواطف و احساسات قادر به مقاومت در برابر واقعیات نیستند. خود و دیگران را فریب ندهیم.
میگوید تا ابد با تو میمانم!! کدام ابد شوخی میکنید ؟؟ چه کسی تا ابد در کنار کسی مانده که شما دومی باشید!؟ شعر و شاعری در زمانهای بدبختی مردم بیشترین جهشها و رشدها را داشته است. این حقیقتی تلخ است که نمیخواهیم بپذیریم.
این اشعار وقتی به شکل ترانه و میدیا و تصویر و کلیپ در میآید این خیالات به طرز شگفتی فریبندهتر میشود. تا دیروز دلش به همسرش خوش بود. حالا ترانه گوش میدهد و این ترانهها، صداها، حسها، قیافهها و رنگها آن دنیای دونفره و زیبا را خراب کرده است. حالا شکیراهای دنیای ترانه و عشوههایشان و شعرهایی که بر زبان آنان مترنم است، سقف جدیدی از انتظارات متقابل در بین دو عاشق قبلی! خلق کردهاند.
من شخصا نسبت به تشویق حکومتها به فضای شعر و شاعری و بسط آن خوشبین نیستم. غلبۀ بازار شعر هم نتیجۀ بدبختیهاست و هم باعث آنها. کمی از آن خوب است. آنقدر که انسان را از دایرۀ واقعیات زندگی برای مدت زیادی غافل نسازد.
https://t.me/mohamad_ali_mirzaaei
🔴صنعت فرهنگ و رفقای حزب اللهی ما!
ایران پسا۱۴۰۱
(یادداشت هجدهم)
ببینید آقاجان از زمانیکه حکومتها توانستند قدرت بی بدیل صنعت فرهنگ با عناصری همچون رسانه را بجهت آرام سازی توده های ناراضی از وضعیت خویش فهم کنند، این صنعت دچار نوعی نامیرایی و یگانگی شد که در همه جای دنیا همگان بنده و منقاد آن شدند.
اصل اساسی صنعت فرهنگ حرکت حول نیازها و غرایز جامعه است.
غریزه خشم
غریزه سوگ
غریزه شادی
غریزه ترس
آن چه همواره در طول سالیان گذشته عامل رنجش اهل تفکر و تامل بود،رونق مالی شگفت انگیز و همچنین ایجاد هیجانات کاذب بواسطه صنعت سینما و سریال و فوتبال و موسیقی بامحوریت سلبریتی های حاکم در ایران بود.
در زمانه فقر و پسرفت اقتصادی عمومی فلان آقا برای فلان برنامه ۳۰ میلیارد تومان پول می گرفت!
یا آن دو مجری جوان از آب گل آلود جام جهانی که خود رکنی از صنعت فرهنگ است باز دوباره صنعت را در صنعت ضرب کردند و ۳۰ میلیارد هم آن ها برداشتند. چرا که نه!
ببینید عزیزان این درد از آنجایی قلب شما را به درد می آورد که شما بدانید یکوقت این صنعت فرهنگ در زمانه رونق اقتصادی ایران است و خوب حالا حاکمیت پول اضافه دارد و ملت هم نیازمند سرگرمی هستند.
اما زمانیکه ملت در حال دست و پازدن برای بقای خویش است. این خرج کرد ماکویالیستی از خزانه مردم خیلی زشت و وقیحانه است!
ملت بسان کودکی هستند که مادر معتاد بجای خوراندن شیر و ساکت کردن به او دائما شیره تریاک می دهد.هم جذاب است و هم فریب دهنده مغز و هم تخدیر کننده و صد البته کشنده!
این وسط چه کسی برنده این وضع آشفته است؟
یقینا ارکان صنعت فرهنگ!
همه آن هنرمندان!
فلذا از همین روست که من بشدت با اعتصاب این قشر در اکنون همراهم.
نه بخاطر معادلات سیاسی.
بلکه از سر وجدان انسانی.
یعنی چه که ملت در به در امورات یومیه باشند و شما بزرگواران میلیاردی پول بگیرید و حواس جامعه را از مشکلات خویش متفرق نمایید.
اول شرط یافتن راه حل #درد است. جامعه تا دردش نگیرد. بدنبال راهکار نخواهد رفت. تخدیر نیز ضد درد است، البته درد را از بین نمی برد. برروی آن سرپوش می گذارد. و ناگهان منفجر می کند کالبد انسانی و یا اجتماعی را.
🔴حالا ما در ایران دو نوع صنعت فرهنگ داریم.
صنعت فرهنگ سرگرم کننده
صنعت فرهنگ سوگ و آرام کننده
یکی از دوستان سلام علیکی ما نقاش است. در جریان جوانان مومن انقلابی سری دارد و سودایی.
مطلع شدم گویا قرار است ۲میلیارد وجه ناقابل ممکلت را از فلان نهاد دریافت کند.
خدا بدهد برکت!
فلان رفیق سلام علیکی دیگر ما مجریست. در صدا و سیما برو و بیایی دارد.از این ریش قشنگها و آیه و حدیث بلدها و زبان چربها.
مطلع شدم برای هر برنامه بالای ۵۰ میلیون دریافت می کند.
برای یکساعت در یک برنامه شهرستانی ۲۵ میلیون دریافت کرد.
اینکه صدا و سیما اینگونه پر شده است از جوانان مومن انقلابی و سطوح شهرها و نهادها و سازمانها پر شده است از این قشر زحمتکش که به خیال خود دارند جهاد فرهنگی می کنند، اصل و فرعش پول است آقاجان!
پولی که خیلی از سرکارآمدی این دوستان هم نیست. بلکه از سراجبار کنونی و دست خالی ساختار است. و علت العلش هم کارکرد صنعت فرهنگ در آرام سازی توده های تحقیر شده از وضعیت اقتصادی و ناکمروایی غریزی آنهاست.
من در اینجا واقعا قلبم می شکند. هنگامی که بچه ها را می بینم که می دانند و می فهمند کشور باید تغییر کند.وضع بحرانی ملک و ملت را می بینند اما سکوت می کنند.
و صرفا در پی منافع اقتصادی بسیار رونق صنعت فرهنگ هستند.
رفقایی که خود نیک بهتر از من می دانند برای یک مخاطب بسیار بسیار حداقلی دارند تولید می کنند.و بی نسبت با نیاز و ذائقه مخاطب حداکثری هزینه های بسیار گزافی را به اسم حق الزحمه از جیب اکثریت مردم برمی دارند!
والله زشت است...
مسئله امروز ایران تفکر و تامل و تغییر است و نه :
۵۰۰ مدل گروه سرود،تولید فلان فیلم،تولید آن سریال مقوای کرونایی،آن مسابقه احکام با آن آقای خارجی، کپی پیست مهران رجبی در همه شبکه ها، نهضت مردمی فلان، مسابقه میدان،انتشاراتی های انقلابی، مسابقه اعجوبه ها، جلف بازی های سید بشیر،این حجم از بچه های جوان مومن انقلابی در حال ارتزاق از خوان گرافیک و همایش و هئیت و موسسات فرهنگی!
اگر شرایط ایران شرایط نرمالی بود. شما هم نوش جانتان مثل آن بخش دیگر صنعت فرهنگ!
اما والله فردای قیامت باید پاسخگو باشید چون حال ایران وخیم است و بحرانی.
و راهکار آن نه در تفرق حواس و منفعت پرستی بلکه در تعقل و تامل است و بس!
در زمانه رونق کسب و کار صنعت فرهنگ رفقای زیادی را از اهل علم می شناسم که بسختی گذران ایام می کنند و دود چراغ می خورند. بویژه آن منتقدین مصلح و دارای لسان سرخ و ایستاده بر سر تغییر.
https://t.me/seyyedhashemfirouzi
مثنوی_نثرساده_برای_موبایل_فتوحی.pdf
813K
.
شصت داستان مثنوی مولوی به نثر سادۀ فارسی
نسخۀ متناسب با گوشی همراه
پیشکش به خوانندگان گرامی کاروندپارسی
کلاس ترجمۀ پیشرفتۀ فارسی 2 دانشگاه بلگراد که به ترجمۀ داستانهای ادبیات فارسی اختصاص داشت در نیمسال دوم 1381-1382 حدود 60 قصه از كتاب مثنوی مولانا جلال الدین بلخی توسط زبان آموزان از فارسی به صربی ترجمه شد. روش كار بدین صورت بود كه نخست داستانهایی متناسب با ذوق و سلیقة زبانآموزان از شاهكارهای ادبی انتخاب و به زبان ساده و امروزی، بازنویسی میشد، پس از خواندن دقیق و شرح و تفسیر متن داستان در كلاس، زبان آموزان داستانها را به صربی برمیگردانند. آنچه در این مجموعه آمده است متن سادۀ فارسی 60 قصه از قصههای مشهور مثنوی است كه شامل موضوعات عرفانی، اخلاقی، فلسفی و كلامی و روانشناختی است.
نام دانشجویان فارسی این کلاس :
آقای دیان اسپاسیویچ (Dejan Spasojevič)
آقای بلاژو لالهویچ ( Blažo Lalevič)
آقای میراسلاو ملادی نوویچ ( Mirslov Mladinovič)
خانم نیكولینا موستاپیچ(Nikolina Mustapič)
خانم ناتاشا فرانسیس ( Natasha Fransis)
خانم لوبیتسا بركیچ (Lijubica Brkić)
ژوئن 2004 خرداد 1383
#کاروندپارسی
فراخوان عمومی ثبت نام در شانزدهمین دوره حضوری آموزش نویسندگی «آل جلال»
عموم علاقمندان به داستاننویسی میتوانند تا تاریخ 20 دی1401 برای ثبتنام و ارسال اثر بهنشانی www.naghdedastan.ir مراجعه کنند.
اطلاعات بیشتر: https://ketab.ir/News/28896
خانه کتاب و ادبیات ایران را در (بله) ble.ir/khaneh_ketab_adabiat و (ایتا) eitaa.com/khaneh_ketab_adabiat دنبال کنید.
حرکت در مه
از امروز؛
ثبتنام شانزدهمین دوره آموزش نویسندگی «آل جلال» آغاز شد
علاقهمندان به داستاننویسی از امروز سهشنبه (سیزدهم دی ماه ۱۴۰۱) تا پایان (بیستم دی ماه ۱۴۰۱) فرصت دارند برای شرکت در شانزدهمین دوره آموزش نویسندگی «آل جلال» ثبتنام کنند.
به گزارش روابط عمومی خانه کتاب و ادبیات ایران، شانزدهمین دوره آموزش داستاننویسی «آلجلال» بهصورت حضوری به مدت چهار روز از بیستودوم تا بیستوپنجم دی ماه ۱۴۰۱ با حضور نویسندگان جوان سراسر کشور برگزار خواهد شد.
علاقهمندان به داستاننویسی از امروز سهشنبه (سیزدهم دی ماه ۱۴۰۱) تا پایان روز سهشنبه (بیستم دی ماه۱۴۰۱ ) فرصت دارند برای شرکت در شانزدهمین دوره آموزش نویسندگی «آل جلال» ثبتنام کنند.
ادب جویان در این دوره آموزشی از کلاسهای درس استادان داستاننویسی و نویسندگانی همچون محمدرضا سرشار، احمد شاکری، احسان عباسلو، خسرو باباخانی، یاسین حجازی، محمدمهدی رسولی، کامران پارسینژاد، سارا عرفانی، محمد اسماعیل حاجی علیان، آراز بارسقیان، مهدی قزلی، مهدی کفاش و محمدعلی رکنی استفاده خواهند کرد.
گفتنی است، عضویت (رایگان) در پایگاه نقد داستان بهنشانی www.naghdedastan.ir، تکمیل برگه ثبتنام (مندرج در پایگاه) و ارسال داستانی با حداقل ۳۰۰ کلمه، برای حضور در این دوره آموزشی الزامی است.
شانزدهمین دوره داستاننویسی «آلجلال» از پنجشنبه (بیستودوم دیماه ۱۴۰۱) در قالب ۱۳ کارگاه آموزشی با هدف ایجاد فرصت برابر آموزش برای ادبجویان جوان و نیز پرورش استعدادهای سراسر کشور در تهران برگزار خواهد شد.
علاقهمندان میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر درباره نحوه ثبتنام با شماره تلفن ۹۱۰۰۶۳۶۳-۰۲۱ داخلی ۸۰۸ یا ۸۰۹ تماس بگیرند.
یادش بهخیر دورههای قبلی آنلاین بود و البته اگر تا حدی آموختهاید بیش از آن دیگر نوشتن دوره نمیخواهد. باید بنویسید و کشف کنید. چارهای ندارد. نمیدانم شرکت کنم یا نه حداقل دوستان تهرانی فکر کنم بتوانند استفاده کنند.
قبلترها این اسمها واقعاً انگیزهام میداد برای شرکت کردن در کلاسها و خود را رساندن به جلسات اما اکنون نه. میدانم آدمها مهمیاند عمری سر کردهاند با کتاب و نوشتن و نویسندگی اما
چه کنیم که بی نوشتن به جایی نخواهیم رسید هرچه قدر هم محضر بزرگان را درک کنیم. چرا گاهی بعد کلی این در و آن در زدن میبینی که پرسشی داری، یا نیاز به مشورتی داری اما گترهای اطلاعات وارد ذهن کردن نه فایدهای ندارد.
خب یک پروژۀ داستاننویسی انجام دادم برای خودم البته میخواهم بفرستمش جشنوارۀ داستان حماسی. ما که تا به حال تو این جشنوارهها چیزی نشدیم امید است که توی این یکی هم چیزی نشویم.
البته جشنوارهها را قبول ندارم ولی وقتی آدم میانمایه است چارهای نیست.
خب دربارۀ این داستانی که صد شکر و منت که تمام شد، نگویم برایتان که جانم را به لب رساند و پیرم را درآورد. ازبس بازنویسیاش کردم و راضی نبودم. هنوز هم که هنوز است دوستش ندارم ولی خب دیگر خسته شدم ازش البته به پای 200 بار بازنویسی پیرمرد و دریا نمیرسد.
البته به پای هفت بار بازنویسی جنگ و صلح میرسد. شاید بیشتر از آن بود. گرچه این یک جلد هم به زور میشود و جنگ و صلح قشنگ چهار جلد پروپیمان است. بگذریم که توی بازنویسی جنگ و صلح خانمش هم به کمکش آمد.
غرض اینکه آن قدر از بازنویسیها و تغییر زاویهدیدها و راویهای این داستان زپرتی آموختم که از کلاسهای مختلف نیاموختم. جلسه رفتن و جلسه گرفتن کار مسئولان است ولی ما همان به که صبر پیش گیریم دنبالۀ کار خویش گیریم یعنی بشینیم بنویسیم.
ببینید چهقدر توصیه میکنم اگر میخواهید نویسنده شوید بشینید بنویسید و دست از این کلاس و آن کلاس بردارید.
خب انشاءالله پروژههای دیگر را میخواهم شروع کنم امیدوارم که بتوانم اثر به درد بخوری تولید کنم حالا راستش چاپ هم نشد، نشد ولی به درد بخورد.
درحقیقت همه قصههای دنیا از یک خلاصه یکخطی شروع میشود: یک نفر، یک نفر دیگر را بیشتر از خودش دوست دارد. قصه، براساس رفتار آن نفر دیگر پیش میرود.
👤#کریستوفر_نولان