🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_یوسف علیه السلام #قسمت_دوازهم
🔹پیراهن خون آلود«۱» 🔹
با طلوع خورشید، برادران یوسف او را به همراه خود روان کردند. آنها راه چاه را پیش گرفتند و هنوز به چاه نرسیده بودند که از مقصد خود پرده برداشتند و کینه دیرینه آنان آشکار گشت. دل هایشان سخت و قلب هایشان سیاه شد. پیراهن یوسفن راپ از تنش خارج کردند و او را به چاه انداختند تا دست تقدیر، سرنوشت او را تعیین کند و در این حال ناله و زاری یوسف و اشکهای روان او در دل برادران ترحمی ایجاد نکرد.
برادران یوسف فکر کردند، با انداختن یوسف به چاه مشکلات روانی خود را درمان می کنند و آتش حسد و کینه هایشان خاموش می شود و از این پس قلب پدرشان به مهر و محبت آنان اختصاص خواهد داشت و نظر یعقوب تنها متوجه ایشان خواهد بود.
(ادامه دارد...)
#پیراهن_خون_آلود
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_یوسف علیه السلام #قسمت_سیزدهم
🔹پیراهن خون آلود«۲» 🔹
برادران یوسف گمان کردند که با گذشت ایام، یوسف فراموش می شود و دوستی آنان جای عشق یوسف را در قلب یعقوب پر می کند، ولی دست تقدیر مکر و حیله برادران یوسف را خنثی و نقشه های آنان را برآب می کند و سرانجام همان خواست خداست که به وقوع می پیوندد.
آنگاه که خورشید عالم تاب انوار طلایی خود را از روی زمین جمع کرد و تاریکی همه جا را فراگرفت، برادران یوسف با ظاهری غمگین و افسرده نزد پدر آمدند و با مکر و حیله شروع به صحنه سازی کردند، به دروغ گویی و گریه های ساختگی متوسل شدند.
برادران یوسف فکر می کردند مکر و حیله و صحنه سازی آنها می تواند ادعایشان را اثبات کند. لذا پیراهن یوسف را به خون آغشته کردند، با این تصور که این پیراهن خون آلود می تواند دلیلی بر صحت ادعای ایشان باشد.
(ادامه دارد...)
#پیراهن_خون_آلود
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
◉
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_یوسف علیه السلام #قسمت_چهاردهم
🔹پیراهن خون آلود«۳» 🔹
آنها به پدر گفتند: پدرجان! آنچه که از آن می ترسیدی و بیم داشتی واقع شد. زمانی که ما یوسف را پیش اثاثیه خود گذاشتیم و جهت انجام مسابقه به کناری رفتیم و گمان نمی کردیم که گرگ قصد یوسف را کند و به فکر آزار او باشد، ولی گرگ یوسف را تنها یافت و به او حمله کرد و وی را به قتل رسانید و او را خورد. کشته شدن یوسف اندوهی جاودان و دیده ای گریان برای ما باقی گذاشت و قلب ما را به درد آورد.
اکنون این اشکهای ما است که بیرون می جهد و این پیراهن خون آلود یوسف است، اگرچه ما راست می گوییم ولی گمان نمی کنیم که به صدق گفتار ما یقین پیدا کنی.
یعقوب علیه السّلام که حیله و مکر آنان را دریافته و بابصیرت وافر نقشه آنان را درک کرده بود و می دانست که خدا برای یوسف هدفی دارد و تقدیر الهی بزودی در مورد او جاری می شود. به آنان گفت: جهالت و هوای نفس بر عقل شما غلبه کرد و حسادت، شما را به گناه واداشت، ولی من صبر و استقامت پیشه می کنم تا حقیقت امر روشن و عاقبت نقشه شما آشکار شود و از خدا بر آنچه می گویید، مدد و استعانت می طلبم.
#پیراهن_خون_آلود
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺