🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_هجدهم
🔹ابراهیم علیه السّلام و نمرود «۲»🔹
نمرود از شدت خشم و غضب ابراهیم را احضار کرد، آنگاه که ابراهیم در مقابل او قرار گرفت، نمرود به صورت ابراهیم علیه السّلام خیره شد و سپس گفت: این چه آشوبی است که بپا کرده ای؟ این چه آتشی است که روشن کرده ای؟ این خدایی که به سوی او دعوت می کنی کیست؟ مگر تو خدایی جز من می شناسی؟ مگر غیر از من خدایی که مستحق عبادت باشد سراغ داری؟ کیست که مقامش از من بالاتر و حکمش از من نافذتر باشد؟!
ای ابراهیم مگر نمی بینی که تمام شئون مملکت و تصرف و تدبیر در امور بدست من است؟ مشکلات را حل و فصل می نمایم، دستور من نافذ و حکم من قطعی است، چشمهای مردم به من دوخته شده و آرزوهایشان به من ختم می شود. آیا مخالفی برای من یافته ای؟ آیا دیده ای کسی علیه من قیام کند، چرا تو از روش سایر مردم جدا شده ای و اتحاد و اتفاق ایشان را برهم زده ای و در امورشان کارشکنی می کنی؟ خدای تو چیست که به سوی آن دعوت می کنی؟ او که مردم را به عبادتش تشویق می کنی کیست؟
ابراهیم علیه السّلام در پاسخ نمرود با خاطری آرام و بیانی شیرین گفت: «خدای من کسی است که زنده می کند و می میراند. تنها خدای من است که جان می دهد و جان می گیرد.
موجودات را خلق می کند و نابود می سازد.» و چون آنها را می آفریند، تا زمانی که عمر آنها مقرر و اجلشان مقدّر نباشد، برپا می دارد.
#ابراهیم_علیه_السّلام_و_نمرود
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_نوزدهم
🔹ابراهیم علیه السّلام و نمرود «۳»🔹
نمرود از شدت خشم و غضب ابراهیم را احضار کرد، آنگاه که ابراهیم در مقابل او قرار گرفت، نمرود به صورت ابراهیم علیه السّلام خیره شد و سپس گفت: این چه آشوبی است که بپا کرده ای؟ این چه آتشی است که روشن کرده ای؟ این خدایی که به سوی او دعوت می کنی کیست؟ مگر تو خدایی جز من می شناسی؟ مگر غیر از من خدایی که مستحق عبادت باشد سراغ داری؟ کیست که مقامش از من بالاتر و حکمش از من نافذتر باشد؟!
ای ابراهیم مگر نمی بینی که تمام شئون مملکت و تصرف و تدبیر در امور بدست من است؟ مشکلات را حل و فصل می نمایم، دستور من نافذ و حکم من قطعی است، چشمهای مردم به من دوخته شده و آرزوهایشان به من ختم می شود. آیا مخالفی برای من یافته ای؟ آیا دیده ای کسی علیه من قیام کند، چرا تو از روش سایر مردم جدا شده ای و اتحاد و اتفاق ایشان را برهم زده ای و در امورشان کارشکنی می کنی؟ خدای تو چیست که به سوی آن دعوت می کنی؟ او که مردم را به عبادتش تشویق می کنی کیست؟
ابراهیم علیه السّلام در پاسخ نمرود با خاطری آرام و بیانی شیرین گفت: «خدای من کسی است که زنده می کند و می میراند. تنها خدای من است که جان می دهد و جان می گیرد.
موجودات را خلق می کند و نابود می سازد.» و چون آنها را می آفریند، تا زمانی که عمر آنها مقرر و اجلشان مقدّر نباشد، برپا می دارد.
#ابراهیم_علیه_السّلام_و_نمرود
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیستم
🔹ابراهیم علیه السّلام و نمرود «۴»🔹
ابراهیم علیه السّلام با سنگ استدلال، یاوه های نمرود را درهم شکست و با برهان روشن، او را مغلوب نمود، ولی غرور و طغیان، نمرود را برانگیخت تا با سفسطه به مکابره و مجادله با ابراهیم بپردازد. او در پاسخ به ابراهیم گفت: من هرکه را که بخواهم پس از آنکه آنان را به مرگ محکوم کردم، زنده اشان می کنم و پس از این که شبح مرگ بر ایشان مجسم شده بود، از نعمت حیات بهره مندشان می سازم، و آنگاه که روح یک مجرم بر محرومیت خود از زندگی حسرت می خورد، نسیم جان بخش حیات را بر او می دمم و در مقابل او ابواب آرزوی حیات را می گشایم و زندگی او را مدیون خود می سازم.
من به همین طریق جان هرکه را بخواهم می گیرم، به امر و حکم خود او را نابود می گردانم، و به زودی روح از کالبدش جدا و از زندگی محرومش می سازم و بدین طریق خدای تو کار تازه و خارق العاده ای انجام نمی دهد!
نمرود در مقابل استدلال ابراهیم و پاسخ او راه حیله را پیش گرفت و در ستیزه جویی خود، راه مجادله را پیمود، زیرا از آنچه ابراهیم درباره مبدأ و معاد گفته بود و در اطراف بخشش روح و گرفتن آن بحث نموده بود، کناره گیری نمود و از بیراهه وارد شد و گفت: من هم می توانم جان بگیرم و جان بدهم ولی آیا این مغرور جاهل در مقابل عزم و اراده راسخ نبوت و سیل حجت ابراهیم می تواند دوام بیاورد و استقامت نماید.
ابراهیم علیه السّلام گفت: ای نمرود خدای یکتا خورشید را مسخر خود ساخته برنامه ای برای آن قرار داده که نمی تواند از لوای آن برنامه خارج گردد. خدای من خورشید را از مشرق می آورد و در مغرب می نشاند. تو اگر ادعای قدرت داری و گمان می کنی خدا هستی، این برنامه خورشید را که طبق قانون الهی اداره می شود، تغییر ده و آن را از مغرب برآور.
#ابراهیم_علیه_السّلام_و_نمرود
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
◉●◉✿ا✿◉●•◦
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیست_و_یک
🔹ابراهیم علیه السّلام و نمرود «۵»🔹
نمرود کافر مبهوت شد و جهل و گمراهی او آشکار و دروغ و فریبش ظاهر گشت زیرا بیان شیرین و برهان کامل ابراهیم او را رسوا ساخته و معجزه آشکار ابراهیم او را درهم شکسته بود.
نمرود ترسید تخت سلطنت او درهم فروریزد و ارکان قدرت وی متلاشی گردد، لذا ابراهیم را به حال خود گذاشت، درحالی که او در نظرش مبغوض ترین مردم بود و بیش از همه او را دشمن می داشت ولی راه چاره ای نداشت و ابراهیم دعوت جدیدی را آغاز کرده و با اعجاز خارق العاده ای آن را مستحکم ساخته است.
نمرود از قدرت ابراهیم علیه السّلام وحشت داشت، می ترسید اگر مخالفت با او را اعلان کند و دشمنی خود را آشکار سازد کرسی ریاست او درهم فروریزد، لذا گرچه در ظاهر با ابراهیم کاری نداشت ولی پنهانی در کمین او بود و وضع زندگی وی را تحت نظر داشت. نمرود منتظر فرصتی بود تا انتقام خود را از ابراهیم بگیرد و جاسوسان خود را فرستاد تا مردم را از پیروی او بترسانند و از اطراف او متفرق سازند.
ابراهیم علیه السّلام همانند سایر مصلحین که در راه هدایت قوم خود، متحمل مصائب و مشکلات زیادی شدند، خود و مسلک خود را از تعدی نمرود و نمرودیان نجات داد و به فکر مهاجرت از سرزمین بابل افتاد. ابراهیم از سرزمینی که توانایی شکوفایی دین و آیین او را ندارد و تلاش در آن بیهوده است، بیرون می رود. ابراهیم علیه السّلام به فکر جایی است که در آن دعوت و رسالت او گوشی شنوا و عقلی آزاد از بند هوی و هوس بیابد.
ابراهیم علیه السّلام وطن و قوم خویش را وقتی رها کرد که شایسته عذاب گشته بودند، زیرا با وجود حجت و دلیل قاطعی که ابراهیم بر آنها عرضه کرده بود ایمان نیاوردند و تحت تأثیر اعجاز وی قرار نگرفتند و با او آشکارا به ستیز و دشمنی پرداختند، در این شرایط ابراهیم سرزمین بابل را رها و به سوی سرزمین فلسطین حرکت کرد و در مسیر خود مدتی در شهر حرّان توقف نمود.
#ابراهیم_علیه_السّلام_و_نمرود
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیست_و_دوم
🔹محاوره ابراهیم علیه السّلام با ستاره پرستان «1»🔹
مناظره و گفتگوی حضرت ابراهیم(ع) با پرستندگان اجرام آسمانی و ستاره پرستان از جمله قصه هایی می باشد که در قرآن کریم آمده است. در این گفتگو، حضرت ابراهیم(علیه السلام) ابتدا در مقابله با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان با آنها همراه می شود و سپس به دلیل افول، آنها را رد می کند و به دیگری می پردازد و در آخر نیز بدون هیچ ترسی از تهدیدهای مشرکان بیان می دارد که باید خدای یگانه را پرستش کرد.
#محاوره_ابراهیم_علیه_السّلام_با_ستاره_پرستان
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیست_و_سوم
🔹محاوره ابراهیم علیه السّلام با ستاره پرستان «۲»🔹
ابراهیم علیه السّلام با عقاید خود وطن و قوم خویش را ترک کرد تا مگر مردمی را بیابد که به حرف او گوش دهند و عقل و تدبیر خود را بر پیروی از هوای نفس و انحراف و گمراهی ترجیح دهند. ابراهیم با این امید وارد حرّان شد ولی گمراهی و انحراف را در این قوم نیز مشاهده کرد، زیرا مردم این سرزمین خدا را کنار گذاشته به عبادت ستارگان روآورده بودند.
ابراهیم علیه السّلام تصمیم گرفت آنان را به خطای خود متوجه سازد و فساد عقایدشان را بر آنها اثبات کند. او برای اینکه در هدف خود به نتیجه برسد از راه عقل و طریق برهان وارد شد تا آنگاه که حق آشکار می گردد، آن را بشناسند و راه هدایت و رستگاری را دریابند و به دعوت ابراهیم گوش فرادهند و از رسالت او پیروی نمایند.
شب فرارسید و تاریکی فضای اطراف ابراهیم را پوشاند، ابراهیم ستاره ای را که قوم پرستش می کردند، مشاهده کرد و در همین موقع در میان عده ای از ستاره پرستان که به شب زنده داری و صحبت مشغول بودند ایستاد و برای نتیجه گیری از این نشست به صورت ظاهر با آنان همفکری کرد و گفته آنان را تکرار نمود و با اشاره به ستاره گفت: این خدای من است!
#محاوره_ابراهیم_علیه_السّلام_با_ستاره_پرستان
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیست_و_چهارم
🔹محاوره ابراهیم علیه السّلام با ستاره پرستان «۳»🔹
این طریقی دیگر از ارشاد و استدلال حکیمانه ابراهیم و روشی معتبر در سخنوری و ارشاد است. در کار ابراهیم علیه السّلام دقت کنید، ابتدا با عقاید آنان همصدا می شود و اعلان مخالفت نمی کند، افکار آنان را تقبیح و خدایانشان را تحقیر نمی کند و به این طریق توجه آنان را به خود جلب می کند لذا آنها به برهان او گوش می دهند، سپس بتدریج به تعریض و تنقیص عقاید ایشان می پردازد و به ابطال عقایدشان باز می گردد ولی این کار را بسیار ملایم و آرام انجام می دهد.
این روش ابراهیم علیه السّلام دلیل صحت رأی و عمق بصیرت اوست، آنگاه که ستاره غروب کرد و در زیر افق مخفی شد، ابراهیم آن را جستجو کرد ولی بدیهی است که آن را نیافت. لذا گفت: خدایی که تغییرپذیر است، وضع و حال او عوض می گردد و نقل مکان می کند، محبوب من نیست سپس معترض خدایانشان گردید و با عیبجویی از آنان بغض و بیزاری خویش را از آنها اعلام نمود.
پس از آن ابراهیم علیه السّلام طلوع ماه را نظاره کرد و متوجه شد نور آن از ستاره بیشتر و حجم آن نیز بزرگتر و نفعش زیادتر است، پس گفت: این ماه پروردگار من است تا در ظاهر با آنان هماهنگ گردد و قلوب آنان را متوجه خود سازد.
چون ماه نیز غروب کرد و از چشمها پنهان گردید و نور آن خاموش گشت، ابراهیم گفت: «اگر پروردگار من، مرا هدایت نکند، من از قوم گمراهان خواهم بود.»
ابراهیم که این سخن را گفت تا به آنان بفهماند که خدای یکتا سرچشمه هدایت نشده است و توفیق رهایی از شک و ضلال، به دست اوست.
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیست_و_پنجم
🔹محاوره ابراهیم علیه السّلام با ستاره پرستان «۴»🔹
آنگاه که ابراهیم علیه السّلام سکوت قوم را در مقابل تعرض به خدایانشان دید و دریافت که از اهانت نسبت به خدایانشان چشم پوشی می کنند، به طریق روشن تری به کنایه زدن به خدایانشان پرداخت و با ابراز نارضایتی برای آنها روشن ساخت که روحش متزلزل و فکرش ناراحت است و هنوز طریق حق را نیافته و به آن هدایت است.
ابراهیم علیه السّلام به آنان وانمود کرد که در طریق جستجوی خدای خویش و کشف حقیقت ناامید نیست و به نجات از این گمراهی امید فراوان دارد تا شاید انوار هدایت شب تاریک و ظلمانی او را منور سازد، زیرا آنچه را که قوم پرستش می کنند، مخلوقی در حرکت است و نفع و ضرری را مالک نیست.
با طلوع سپیده دم ابراهیم خورشید را در حال نورافشانی دید، به گونه ای که شعاع آن در هرجا گسترده و جهان را لباس زرین پوشانده است و این خورشید است که زمین را سرشار از حیات و زندگی ساخته و به سرتاسر جهان نور و روشنایی بخشیده است، لذا گفت: این خورشید، پروردگار من است، خورشید از تمام ستارگان بزرگتر و نفعش زیادتر و مقامش والاتر است ولی چون غروب فرا رسید و خورشید نیز مانند سایر ستارگان ناپدید و از چشم عبادت کنندگان خود پنهان گشت، ابراهیم آنان را به شرک متهم ساخت، و داغ کفر بر پیشانی آنان نهاد و گفت: من از آنچه شما برای خدا شریک قرار می دهید، بیزارم.
این ستارگانی که مکانشان عوض می شود و حال آنان تغییر می کند، باید آفریننده ای داشته باشند که آنان را اداره کند و حرکت دهد. خدایی وجود دارد که آنان را به طلوع و غروب وامی دارد و حرکت می دهد این ستارگان کذایی شایسته پرستش و سزاوار احترام و تعظیم نیستند.
#محاوره_ابراهیم_علیه_السّلام_با_ستاره_پرستان
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیست_و_ششم
🔹خدای ابراهیم علیه السلام🔹
ابراهیم علیه السّلام که برهان و دلیل خود را تمام کرده بود، بیزاری و انصراف از خدایان قوم را آشکار کرد و بحث را به معبود حقیقی که شایسته خضوع و خشوع و سزاوار پرستش است کشاند و گفت: «من آن خدایی را پرستش می کنم که آسمانها و زمین را خلق کرده و من از زمره مشرکان نیستم.»
ستاره پرستان در این حادثه ناگهانی که ابراهیم برایشان بوجود آورده بود و آنان را به طرف خویش خوانده بود به مباحثه پرداختند، شاید بتوانند ابراهیم را به عقیده خود بازگردانند و او را با قوم موافق و همراه سازند، لذا ابراهیم در جواب آنان گفت:
آیا با من درباره خدای یکتا احتجاج می کنید؟ حال آنکه خدا مرا به راه راست هدایت کرده و از شرک و گمراهی رهانیده است.
ستاره پرستان ابراهیم را از غضب خدایان خویش ترساندند، و او را از بلایی که از ستارگان به وی می رسد بیم دادند و گفتند: اگر از عبادت ستارگان سرپیچی کردی و آنان را تواضع ننمودی، مورد خشم آنان قرار می گیری. ولی ابراهیم به هشدار ستاره پرستان گوش نداد و دعوت آنان را نپذیرفت.
ابراهیم علیه السّلام تعجب کرد که قوم او را از چیزی می ترسانند که ضرری از آن ظاهر نمی گردد و همه مردم از آنها ایمن هستند و مالک ضرر و نفعی نیستند، ولی خود از شرک به خدا بیم و باک ندارند و از خدا نمی ترسند، در صورتی که حق آن بود که از خدای یکتا و کیفر او بترسند، زیرا گناه بزرگی را مرتکب شده اند و در جهلی عمیق فرو رفته اند و اگر به کفر خویش ادامه دهند به حق شایسته عذاب و جهنم هستند.
#خدای_ابراهیم_علیه_السلام
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیست_و_هفتم
🔹ابراهیم علیه السّلام در مصر! «1»🔹
قحطی عمومی سرزمین شام را فرا گرفته، خشکسالی و گرانی همه را در مضیقه قرار داده و زندگی را در آن سرزمین بر مردم تنگ ساخته بود، لذا ابراهیم ناگزیر شد شام را به قصد مصر ترک کند. در این سفر ساره همسر ابراهیم نیز همراه او بود. ابراهیم در عصری وارد مصر شد که زمام امور مصر به دست یکی از سلاطین عمالیق عرب بود. و این دودمان چندین سال، روش استبدادی را پیشه خود ساخته بودند و بر مردم حکومت می کردند.
ساره دارای جمالی خیره کننده بود و یکی از درباریان ناپاک سلطان، زیبایی ساره و حسن و جمال او را به اطلاع پادشاه رساند و او را فریفته جمال ساره ساخت و به تصاحب ساره ترغیب و تشویق کرد. باری تعریف این مامور، تمایلی در دل سلطان ایجاد و قلب او را تحریک کرد، لذا ابراهیم را احضار و از او سوال کرد: با ساره چه نسبتی داری؟ چه نوع خویشاوندی بین تو و او وجود دارد؟ ابراهیم مقصود او را دریافت و حاجت وی را فهمید، لذا ترسید اگر به او بگوید ساره همسر من است قصد جانش کند و برای دست یابی به ساره آن طرح را به اجرا گذارد و پس از من، ساره را به خود اختصاص دهد و به ازدواج خود وادارش سازد. در پی همین فکر بود که ابراهیم علیه السّلام گفت: «این زن خواهر من است.» زیرا همان طوری که بشر از جهت نسب و خویشاوندی می توانند خواهر و برادر باشند از جهت دین، زبان و انسانیت نیز می توانند خواهر و برادر یکدیگر باشند.
زمامدار مصر که پنداشت ساره شوهر ندارد، به مامورین خود دستور داد که آن زن را به کاخ وی ببرند تا نقشه پلید خود را در مورد او اجرا کند.
ابراهیم علیه السّلام فورا نزد همسر خود بازگشت و او را از جریان امر آگاه ساخت و از او خواست که حرف او را تصدیق کند و بگوید خواهر ابراهیم هستم تا اظهارات او تایید گردد. سپس ابراهیم علیه السّلام همسر خود را تسلیم تقدیر الهی کرد و از خدا خواست تا به لطف خود از او نگهداری و مراقبت نماید.
#ابراهیم_علیه_السلام_در_مصر
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیست_و_هشتم
🔹ابراهیم علیه السّلام در مصر! «2»🔹
ساره را به کاخ سلطنتی مصر بردند و با بهترین لباسها و زیورها آراستند ولی ساره اعتنایی به زر و زیور درخشان ندارد، توجهی به این لباسهای فاخر و فریبنده نمی کند، ناز و نعمتی که او را فراگرفته مورد توجه او نیست، جاه و جلال و زندگی شاهانه را نادیده گرفته و با رد تمام این مظاهر دنیوی، وفاداری نسبت به همسر خود را از یاد نبرده است و حفظ دین خویش را به فراموشی نسپرده است. فکر همسر و غم و اندوه جدایی چنان بر ساره مستولی گشت که او را گوشه نشین و منزوی ساخت. آنگاه که پادشاه مصر وارد اطاق ساره شد، او را در ناراحتی و اندوه یافت، لذا تصمیم گرفت از حزنش بکاهد و وحشت او را تسکین دهد و او را با خود مأنوس سازد ولی ساره با ناراحتی خود را کنار کشید و اظهار تنفر نمود.
حاکم مصر ناچار با شرمندگی از ساره روی برتافت و پریشانی و آشفتگی شدیدی در خود احساس کرد. اما بار دیگر اراده کرد نزدیک ساره گردد ولی باز اضطراب و آشفتگی او را از حرکت بازداشت بار سوم اراده کرد قدمی به سوی ساره بردارد ولی باز اضطراب و پریشانی در وی ظاهر گشت و در خود ترسی از ساره احساس نمود و ناچار به بستر خویش پناه برد و به استراحت پرداخت تا شاید این ترس و اضطراب از او زایل شود. او در عالم رویا بر حقیقت امر آگاه شد و فهمید که ساره شوهر دارد و باید او را آزاد و به حال خود واگذارد و از تعدی و تجاوز خود دست بردارد.
آنگاه که زمامدار مصر از خواب برخواست، دید که چاره ای جز آزادی ساره ندارد، لذا هاجر را برای خدمتگزاری ساره به او بخشید و او را تسلیم شوهرش ساخت.
راستی آیا مصیبتی شدیدتر و محنتی سخت تر از این قابل تصور است؟! مرد غریبی برای طلب روزی خویش به سرزمینی کوچ کند ولی همسر او را بربایند و میان ایشان جدایی افکنند، ولی ابراهیم خاطری مطمئن داشت، زیرا آن خدایی که او را از گزند شعله آتش نجات داده، همسرش را نیز از لکه ننگ محفوظ می دارد و از تعدی و تجاوز نجاتش می بخشد.
ابراهیم علیه السّلام به خواست خدا تا مدتی در مصر رحل اقامت افکند. او مردی ملایم، مهربان و سازگار و صبور و در کارها، بسیار پرحوصله و با پشتکار بود. به همین خاطر ثروت سرشار اندوخت و دارای شهرت بسیار گشت. ولی گروهی از قوم او بر نفوذ اجتماعی و محبوبیت وی حسد بردند و از وسعت مالی او ناخرسند گشتند و به فکر آزار و اذیت او افتادند.
ابراهیم نقشه آنان را دریافت و تصمیم گرفت از سرزمین مصر کوچ کند. او مصر را به قصد فلسطین (همان سرزمین مقدسی که آن را وطن خود می دانست و مدتی طولانی در آن اقامت داشت) ترک گفت و شبانه به فلسطین وارد شد.
#ابراهیم_علیه_السلام_در_مصر
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیست_و_نهم
🔹ولادت اسماعیل علیه السّلام🔹
(حضرت اسماعيل(ع) فرزند بزرگ حضرت ابراهيم(ع) و جدّ اعلاى پيامبر خاتم(ص) و ملقّب به ذبيح اللّه است. هجرت به سرزمین مکه به همراه مادر خود هاجر، به وجود آمدن چشمه زمزم به برکت وی، ذبح کردن وی توسط پدرش و ساخت خانه کعبه از مهمترين رویدادهای زندگانی وی هستند)
ابراهیم به اتفاق همسرش ساره و کنیز وی هاجر در حالی که اغنام و حیوانات خود را به همراه می بردند رهسپار فلسطین شدند. آنها با مال و ثروت سرشاری که اندوخته بودند در بین قبیله خود و عده انگشت شماری که به او گرویده بودند، اقامت گزیدند.
ساره همسر ابراهیم علیه السّلام عقیم بود و باردار نمی شد و از اینکه شوهر مهربان خود را علاقمند به فرزند می دید نیز رنج می برد و به علاوه خود در سنی بود که دیگر امیدی به فرزند نداشت و دوره باروری او گذشته بود لذا پریشان و مضطرب بود. همین فکر بود که ساره را ناگزیر ساخت به ابراهیم پیشنهاد نماید که با کنیزش ازدواج کند. زیرا هاجر زنی مهربان و شایسته، دلسوز و امین است و شاید فرزندی از هاجر بدنیا آید که زندگی این زن و شوهر را نیز رونقی بخشد و رنج تنهایی و تلخی سکوت زندگی آنان را برطرف سازد، ابراهیم پیشنهاد ساره را پذیرفت و با رای وی موافقت نمود.
چون ساره، هاجر را به ابراهیم علیه السّلام بخشید به زودی از هاجر فرزند شایسته ای، متولد شد که او را اسماعیل نام نهادند.
روح ابراهیم علیه السّلام شاد و چشمش از دیدار فرزند منور گشت و در این شرایط ساره نیز در خرسندی ابراهیم شریک شد و روزگاری چند در شادی و طراوت او سهیم بود، اما سرانجام حس حسادت به قلب ساره راه یافت و طوفانی سخت از اندوه و غم او را احاطه کرد و کوران این تشویش و اضطراب دامان زندگی آنان را نیز در بر گرفت، محیط آرام و سکوت دلپذیر آنان را درهم شکست و پریشانی خاطر بر ساره مستولی شد، غم و اندوه، ابر تاریکی در مقابل دیدگان ساره به وجود آورده بود و او دیگر طاقت دیدن اسماعیل و تحمل هاجر را نداشت.
اکنون کانون قلب ساره منقلب و در تشویش است: افسوس می خورد، محزون است و خود را سرزنش می کند. ساره دارویی برای درمان روح خود نمی یابد و برای بهبودی درد خود غیر از جدایی اسماعیل و هاجر راهی ندارد، پس در فکر تبعید این مادر و فرزند افتاد و بدنبال همین فکر بود که از شوهر خود خواهش کرد هاجر و طفل او را به دورترین مکان ها و به جایی ببرد که صدای این مادر و فرزند به گوش او نرسد و از عذاب دیدن آنها در امان باشد.
#ولادت_حضرت_اسماعیل_علیه_السلام
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
پ.ن: دقت کنید توی این کتاب علت هجرت هاجر رو حسادت ساره می داند.
ولی این ظاهرا اختلافیه و عده ای انتساب حسادت رو صحیح نمیدانند.
در کل قضاوتی صورت نگیره بهتره و ما هم مطلب رو فقط از کتاب نقل کرده ایم.
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺 @harrozba_qoraan
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺