🔶 جمهوری اسلامی برای افغانستانیها چه کرده؟ 👆
بعضی راه افتادهاند نژادپرستی سیستماتیک غرب را مثلاً توی ایران شبیهسازی کنن! بلکه اربابشون مقداری تطهیر بشه! اما ببینید جمهوری اسلامی چطور از افغانستانیهای عزیز در ایران پذیرایی کرده👆
#جمهوری_اسلامی #افغانستانی #افغانستان #ایران #شهید #تیپ_فاطمیون #مدافعان_حرم #حق_تحصیل #چهل_سال_مهمان_نوازی #دانشگاه #تابعیت #مادر #بهداشت #کرونا #اسلام #دفاع_مقدس #شهدا #نژادپرستی #آریایی #تکبر #جورج_فلوید #سلبریتی #بازیگران #انسانیت #بی_بی_سی #منوتو #ایران_اینترنشنال #تفرقه
☁️🌦 @hasanaat 🌦☁️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹نشست سران ۵١ کشور در ونزوئلا و واکنش حضار در جلسه در پی ذکر نام سردار دلها سپهبدِ شهید حاجقاسم سلیمانی
😭هنوز هم با گذشت بیش از پنج ماه داغ حاج قاسم تازه است😭
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی #وعده_صادق #انتقام_سخت
☁️🌦 @hasanaat 🌦☁️
‼️زود قضاوت نکن‼️
حکایتی واقعی، زیبا و پندآموز
ا🧕🏻خانم معلمی تعریف میکرد:
در مدرسهی ابتدایی بودم، مدتی بود تعدادی از بچهها را برای یک سرود آماده میکردم.
به نیت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان.
پدر و مادرشان هم دعوت مراسمند و بچهها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند.
چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند.
روز مراسم بچهها را آوردم و مرتبشان کردم.
با هم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند.
❕ناگهان دختری 🚶🏻♀️ از جمع جدا شد و به جای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع❕
دست و پا تکان میداد و خودش رو عقب جلو میکرد و حرکات عجیبی انجام میداد!
بچهها هم سرود را میخواندن و ریز میخندیدند، کمی مانده بود به خاطر خندهشان هرچه ریسیده بودم پنبه شود.
ا 🤦🏻♀️سرم از غصه سنگین شده بود و نمیتونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم.
خب چرا این بچه این کار رو میکنه، چرا شرم نمیکنه از رفتارش؟ این که قبلش بچهی زرنگ و عاقلی بود!!
نمونهی خوب و تو دلبروی بچهها بود!!
رفتم روبرویش، بهش اشاراتی کردم، هیچی نمیفهمید!
به قدری عصبانیام کرده بود 😡 که آب دهانم را نمیتوانستم قورت دهم.
خونسردی خود را حفظ کردم، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم، انگار جیوه بود! خودش را از دستم رها کرد🤷🏻♀️ و رفت آن طرفتر و دوباره شروع کرد!
فضا پر از 😂خندهی حاضران شده بود، همه سیر خندیدند.
نگاهی گرداندنم، مدیر را دیدم، رنگش عوض شده بود، از عصبانیت و شرم عرقهایش سرازیر بود.😰
از صندلیش بلند شد و آمد کنارم، سرش را نزدیک کرد و گفت: فقط این مراسم تمام شود، ببین با این بچه چکار کنم؟! اخراجش میکنم، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه!
من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانشآموز حتمی شود.
حالا آنی که کنارم بود زنی بود، مادر بچه، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود.
بسیار پرشور میخندید و کف میزد، دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود.
همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم:
چرا اینجوری کردی؟!
چرا با رفقایت سرود را نخواندی؟!
دخترک جواب داد:
آخر مادرم اینجاست، برای مادرم اینکار را میکردم!!
با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم: آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست، چرا آنها اینچنین نمیکنند و خود را لوس نمیکنند؟!
چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت: لطفاً صبر کن! بگذار مادرم متوجه نشود، خودم توضیح میدهم؛ مادر من مثل بقیهی مادرها نیست، مادر من «کر و لال» است! چیزی نمیشنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه میکردم!!
تا او هم مثل بقیهی مادران این شادی را حس کند! این کار من رقص و پایکوبی نبود، این زبان اشاره است، زبان کر و لالها!
همینکه این حرفها را زد از جا جهیدم، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم، و دخترک را محکم بغل کردم!!
آفرین دختر، چقدر باهوش، مادرش چقدر برایش عزیز، ببین به چه چیزی فکر کرده!!!
فضای مراسم پر شد از پچپچ و درگوشی حرف زدن و... تا اینکه همه موضوع را فهمیدند.
نه تنها من که هر کس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند!!
از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانشآموز نمونه را به او عطا کرد!!!
با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند، گاهی جلوتر از مادرش میرفت و مثل بزغالهای برای مادرش جست و خیز میکرد تا مادرش را شاد کند!!
درس این داستان این بود:
زود عصبانی نشو، زود از کوره در نرو، تلاش کن زود قضاوت نکنی، صبر کن تا همهی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی!!
#حکایت #صبر
☁️🌦 @hasanaat 🌦☁️