🏴السلام علیک یا أباعبدالله الحسین🏴
❤️السلام علیک یا علی الأصغر❤️
شیرخوار نازدانه
کودکی ششماهه بودم/ شیرخواره/ نازدانه/
بودم اما ماهرو و نوگل گلزار خانه/
میزدم پر چون کبوتر/ در هوای مهر مادر/
در فضای گاهواره/ با دو بال کودکانه/
یاد دارم وقت خفتن/ میگرفتم هی بهانه/
چنگ در پستان مادر/ میزدم من رهزنانه/
میبریدم من امانش/ میزدم آتش به جانش/
با دو دست ناتوان و های و هویی بچهگانه/
گاه شادی مینمودم/ شاد میشد مادرم هم/
برق میزد چشمهایش/ با تماشای جمالم/
میشد از حالی به حالی/ با دگرگونی حالم/
مینمود از چشم خسته/ سیل اشکش را روانه/
گاه پر وا مینمودم/ میپریدم چون پرنده/
میشدم گه در خیالم/ مثل آهویی رمنده/
غرق دریای توهم/ مینمودم گاه خنده/
خندههایی گاه بیجا/ خندههایی موذیانه/
پنجههایم نیشتر گون/ سینهاش را میدریدند/
خندههایم ماهرانه/ مهر او را میخریدند/
گریههایم ظالمانه/ بند بندش میبریدند/
گریههایی دلبخواهی/ گریههایی دلبرانه/
چند روزی هم بدینسان/ طیّ میشد روزگاران/
باز میچرخید/ چرخ آسیاب پیر دوران/
گاه کند و گه شتابان/ تلخ و شیرین/ سخت و آسان/
میزدم من هم جوانه/ میشکفتم غنچهگانه/
ناگهان بانگی برآمد/ با تحکم/ آمرانه/
بانگ ابلاغ پیامی/ ناروا و ظالمانه/
حکم ترک آشیانه/ کوچ اجباری ز خانه/
آه از بیداد ظالم/ آه از جور زمانه/
کوک شد ساز جدایی/ نای نی شد نینوایی/
لاجرم کردیم هجرت/ از دیار آشنایی/
در رکاب رادمردی/ از تبار روشنایی/
هجرتی روشنگرانه/ گه به روز و گه شبانه/
عاقبت در صبحگاهی/ کاروان گردید راهی/
راه صعب و سنگلاخی/ بود و مملو از سیاهی/
بار محمل میگشودیم/ هر کجا بود آب و چاهی/
بود منزلگاه گاهی/ چاههایی بددهانه/
کاروان آرام میرفت/ آسمان بیداد میکرد/
گاه طفل خردسالی/ از عطش فریاد میکرد/
قلب زار تشنگان را/ باد تنها شاد میکرد/
شادباشی مضطرانه/ اضطراری غمگنانه/
کاروان در اوج گرما/ خسته میپیمود ره را/
گشت نیزار وسیعی/ ناگهان از دور پیدا/
وه! چه میدیدیم ماها؟/ نیزهزاران بود آنجا!/
میزدند آهنگ کینه/ نیزهداران دفزنانه/
ناکسان در قلب صحرا/ راه را بستند بر ما/
لشکر سفیانیان/ بد دل کجفهم و رسوا/
از سر اجبار اعدا/ بار بگشودیم آنجا/
در حصار گرگهایی/ با نقابی روبهانه/
ناگهان دیدیم خود را/ در حصار اهرمنها/
در حصار تیغ و تیر و/ نیزه و شمشیر اعدا/
در حصار یک سپاه/ پستفطرت/ دیو سیما/
زشت رو و زشت سیرت/ گرگ خویان، وحشیانه/
مردهامان را به جرم میهمانی سر بریدند/
قلبهای کشتگان را چون جگرخواران دریدند/
شادمان بر روی اجساد/ اسب تازانه پریدند/
شادبادی ابلهانه/ شادبادی احمقانه/
چون به تیغ و تیر اعدا/ کشته شد یاران بابا/
در مصاف خصم ددخو/ ماند او/ تنهای تنها/
خواستم یاری نمایم/ با گلوی خشکم او را/
خصم با تیری سهشعبه/ کرد حلقم را نشانه/
گشت از آن تیر سهشعبه/ گوش تا گوشم بریده/
شد ز پیکانهای تیزش/ حنجر خردم دریده/
دیدم از این دیو خلقی/ رنگ بابایم پریده/
ظاهراً شد چیره دشمن/ خواند وردی فاتحانه/
قبلهگه شد کربلامان/ قبلهگاهی عاشقانه/
عشقهایی پاک و اطهر/ عشقهایی عارفانه/
محو شد نام عدو و نام ما شد جاودانه/
گشت اصغر یاد و نامش؛ عشقبازان را نشانه/
هست باقی نام اصغر/ هست باقی تا حقیقت/
نوگل گلزار کوثر/ هست تا باقی حقیقت/
میوهی باغ پیامبر/ هست باقی تا حقیقت/
چین حمید از باغ حیدر/ میوههایی نوبرانه/
✍شعر از جانباز سرافراز حاجحمید مصطفیزاده
#علی_اصغر #کربلا #محرم #عاشورا #مصطفی_زاده
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن الحسین
❤️فریاد سرخ کربلا❤️
سجاد نای نیستان نینوا بود
حلقوم سرخ لالههای کربلا بود
مأمور ابلاغ پیام نهضت حق
مسئول حفظ آرمان انبیا بود
افشاگر کفر و نفاق آل سفیان
رسواگر آن قوم بی شرم و حیا بود
او بود سید، ساجدین پارسا را
زینالعباد و زیور سجادهها بود
او کهف امت بود و مأوای ضعیفان
با دستهای بسته هم مشکلگشا بود
حتی به اوج محنت و رنج اسارت
فریاد حقانیت آلعبا بود
با خطبهای ویران نمود او کاخ کین را
پتک کلامش هادم قصر جفا بود
طاغوت دوران را زمین زد با کلامش
سوز نگاهش حاکی از عمق بلا بود
برحسب حال و اقتضای روزگارش
آهنگ اقوالش همه لحن دعا بود
او بود شاهد غارت باغ نبی را
او شاهد تاراج گلزار ولا بود
از شام نالان بود و از جور و جفایش
خونینجگر از کوفیان بیوفا بود
بر ناقهای عریان به راه شام ویران
او کاروانسالار جمعی مبتلا بود
با یاد عاشورا همیشه دل غمین بود
زان پس تمام عمر در حال بُکا بود
او آب تا میدید جاری میشد اشکش
چون نایِ نی همواره در سوز و نوا بود
دارد «حمید» از او نشان آزادگی را
او حافظ اسرار عشق و ابتلا بود
✍️شاعر: جانباز سرافراز حاجحمید مصطفیٰزاده
#عاشورا #امام_سجاد #کاروان_اسرای_حسینی #فریاد_سرخ_کربلا
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردی از شهر ناصریهی عراق:
«خدایا نیت کردم که سید و مولایم أباعبداللهالحسین علیهالسلام و برادرش أبالفضلالعباس علیهالسلام را به نیابت از ملت ایران زیارت کنم.
خدایا از ما و آنها اعمال صالح و عزاداریهایمان را قبول بفرما»
فدای محبت شما عراقیهای بامعرفت ❤️🚩
#اربعین #کربلا #عاشورا #الحسين_يوحدنا #حب_الحسين_يجمعنا #ايران_و_العراق_لايمكن_الفراق #ایران #ایرانی #زائران #عراق #نحن_نحب_العراقیین #نشکر_العراق
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
🖤 🖤 🖤 🖤 🖤
شمر آمد لب گودال و سرم تیر کشید
دست بر حنجرهات زد ... جگرم تیر کشید
روی تل بود که دیدم نفسم میگیرد
روی تل بود که ناگه کمرم تیر کشید
اولین ضربه که زد ... قلب من افتاد به خاک
دومین ضربه، دو دست قمرم تیر کشید
در همان لحظه که او شاهرگت را میزد
حنجر و شاهرگ و شاهپرم تیر کشید
ناگهان از دل گودال سرت بالا رفت
ناگهانتر همهی دوروبرم تیر کشید
ذوالجناح تو که برگشت چه غوغایی شد
خیمهها سوخت دل اهل حرم تیر کشید
دور هر خیمه که میسوخت دویدم اما
نیزهها خوردم و از نو کمرم تیر کشید
خوب شد بچهی ششماههی خود را بردی
پای گهوارهی او چشم ترم تیر کشید
دختر کوچک تو سیلی سختی خورد و
صورت نیلیاش از درد و ورم تیر کشید
مثل آن روز که مادر به روی خاک افتاد،
مقنعه، چادر و سنجاق سرم تیر کشید
پهلوی مادرمان باز هم انگار شکست
باز انگار که فرق پدرم تیر کشید
اسب تا سینهی آقا پسرت را له کرد
آن طرف سینهی آقا پسرم تیر کشید
شش برادر همه بر روی زمین افتادند
اینچنین سینهی خیرالبشرم تیر کشید
خوب شد همسفرم بودی و دیدی که چقدر
نیزهها خوردم و پای سفرم تیر کشید
چه بگویم که کجای جگرم میسوزد
چه بگویم که کجای جگرم تیر کشید
✍ ایوب پرندآور
#عاشورا #ایوب_پرندآور
💚🌦@HASANAAT🌦💚
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷چهار شهید ایرانی حادثهی عاشورا
➖عاشورا صحنهی دلاوری مردان بزرگی در رکاب سیدالشهداء علیهالسلام بود، روایت شده در میان یاران حضرت، ۴ ایرانی نیز حضور داشتند، چهار ایرانی که هر کدام به نوعی مسیرشان به کربلا افتاده بود.
#عاشورا #شهدای_ایرانی_تبار
💚🌦حسنات🌦💚