هدایت شده از 🍇چند دانه یاقوت🍇
✍هوالکریم
.........................................................................
شنیدم داستانی را به تصریح
خروسی رفت با شیری به تفریح
بیابان را بپیمودند تا شب
یکی مخبر ، یکی صیّاد ، منصب
به وقت خواب ، بر روی درختی
خروس اِسکان گرفت از نیکبختی
به پایِ آن درخت آرام شد شیر
وَ خوابیدند ، آسوده به تدبیر
سحرگاهان خروس آواز ، سر داد
از آن بالا اذانی مختصر داد
صدایش در بیابان شد فراگیر
وَ روباهی بیامد غافل از شیر
صدا زد ای اذان گوی ِ الهی
اَذانت را شنیده روسیاهی
دلم تنگِ نمازی با خلوص است
نمازی در جماعت با خروس است
بیا تا با تو خوانم این نمازم
بیا تا قلب خود را چاره سازم
بیا پایین صِدارت کن سحرگاه
که در شأن صِدارت نیست ، روباه
بیا تا اقتدا بر تو کنم صبح
بیا تا شسته باشم از دلم قُبح
خروس امّا چو از مکرش خبر داشت
بگفت او را از آنچه خود هنر داشت
بگفتا من فقط هستم مؤذّن
ولیک آسوده اینجا شیرِ مؤمن
شود بیدار و اکنون با جماعت
روَد با او ، مؤذن در عبادت
نمازت را بخوان با آن قوی دل
که عادل باشد و هشیار و عاقل
خبر شد از حضورِ شیر ، روباه
به جسمش لرزه ها افتاد ، ناگاه
به یک آن ، غرشی زد شیر و برخاست
فریبا ، راه خود ، کج کرده از راست
نزد پِلک و فراری شد از آن دشت
بپرسیدش خروس آندم که برگشت
کجا تشریف بردی ، بودی اکنون
نمازت پس چه شد ، استاد افسون
بگفت آن ناکس ِ طمّاع ِ مکّار
که واجب شد کند روباه ، اقرار
نمازی با تو بوده است آرزویم
ولی باطل شده اینک وضویم
به تجدید وضو باشد نیازم
خودم را میروم در شَط بسازم
اگر روزی نبودت شیر ، همراه
مرا کن با اذانِ خویش ، آگاه
به او گفت ای دوروی ِ نامبارک
خبر دارم چها گفتی به زاغک
برو دیگر نبینم مکر رویت
به گورت میبری این آرزویت
هزاران شیر ، باشد در کنارم
مرا هرگز نیفتد با تو کارم
برو روباه پیر و عبد شیطان
نباشد جای تو در خاک ایران
#عباس_بهمنی
#مثنوی_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════