eitaa logo
💚🌦 حسنات 🌦💚
173 دنبال‌کننده
999 عکس
1.6هزار ویدیو
36 فایل
🌦گلچینِ مجازی💚 🔍 عموماً با زمینه‌ی مذهبی و اعتقادی ✍️ مدیرِ «حسنات»: «سیدمحمدحسن صدری شال»، نمی از چشمه‌سار زلال حوزه‌‌ی علمیه‌‌ی قم @SADRI_SMH 🔻 إن‌شاءالله پاسخگوی سؤالات و شبهات مرتبط با معارف دینی و انقلابی خواهم بود.
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا امام بعد از پذیرش قطعنامه، دیگر سخنرانی نکردند؟! ⁉️ نوشیدن با امام امت چه کرد؟ ________________ 🗓 به مناسبت ۲۷ تیرماه، سالروز اعلام پذیرش شورای امنیت ملی از سوی ایران 🔹 برگرفته از سخنرانی 💠 اندیشکده راهبردی سعداء 🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک‌روز به هیئت سحر می‌آید با سوز دل و دیده‌ی تر می‌آید یک‌روز به انتقام هفتاد و دو شمس با سیــــصد و سیــــــــــزده قمــر می‌آیــد 🖌 عباس احمدی 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
2.08M
🥺 این صدا را حتماً تا آخر گوش کنید. لهجه‌ یزدی، کوتاه و شنیدنی است. 🥺 رفیق شفیق استاندار یزد به فرماندار تفت زنگ می‌زنه، نمی‌گه چه کاره‌ام، تا اینکه استاندار یزد و فرماندار تفت در شیراز در منزل شهید اتفاقی هم‌دیگر را می‌بینند... . ❗️این‌ها اتفاقی نیستند! ✅ باید شهدایی زندگی کرد تا شهادت قسمت شود. 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸دست‌های آلوده به خون امام حسین علیه‌السلام به روایت زیارت عاشورا 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بدون تعارف با مهندسان غیور نیروگاه اهواز 🔹عملیات در دمای ۸۰ درجه و قصه‌ی فداکاری مهندسان نیروگاهی که اجازه ندادند برق مردم خوزستان در گرم‌ترین روزهای سال قطع شود! 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
🧕مردم جهان ۱۲۰ سال پیش حجاب داشتن. 🔻ولی الان برهنگی توی جهان شده ارزش😏 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
❤️ زبان‌حال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها 🥺 «ایام اسارت آل الله»، قالب چهارپاره کرده‌ای سرفرازمان ای سر مرحبا ای سرِ برادرِ من ای سرِ سربلندِ بر نیزه سایه‌ات مستدام بر سرِ من تا شود پای راه رفتنِ تو نیزه از محضرت اجازه گرفت تا شکوفا شدی چو گل بر نی آسمان رنگ و بوی تازه گرفت شانه زد باد، گیسوانت را بوسه‌ها چید از رخت خورشید ماهِ شَیبُ الخضیبِ غرقِ به خون ماه با دیدن تو آه کشید نی به نایِ گلوت بسته دخیل چون گدایی که حاجتی دارد شاهِ من روی نیزه هم شاه است همه جا، جاه و عزّتی دارد آمدی همرهم که از بالا شاهدِ انقلابِ من باشی از بدن گشته‌ای جدا که چنین پاسدارِ حجابِ من باشی غیرتُ‌اللهی و چهل منزل بوده‌ای پاسبانِ محملِ من بارِ غم را کشیده‌ام امّا کم نشد از حجابِ کاملِ من خونت افتاد قطره قطره به خاک تا نیفتد به خاک معجر من مرد میدان شدم اگرچه زنم وَ همین چادر است سنگرِ من سپرم عفّت است و حجب و حیا سنگرم را کسی نمی‌گیرد به سیاهیِ چادرم سوگند زن بدونِ حجاب می‌میرد به تو سوگند ای سر زخمی و به خونت که روی خاک چکید گِله دارد دلم از آن زن که پا گذارد به روی خونِ شهید 🖌 رضا یزدی اصل 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بفرمایید جرعه‌ای «تلاوت کلام خدا» را با چاشنی تصاویری از طبیعت نوش کنید. 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚽️ یورو 2024 🩸غزه 2024 🏆و چند روز دیگر المپیک...😏 ❗️ورزش سیاسی هست، آن‌هم از کثیف‌ترین نوعش! 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
🔰سلام ما به شهیدان‌ سرفراز یمن 🔸افشین علا، شاعر متعهد کشورمان تازه‌ترین شعر خود را در بزرگداشت مجاهدان یمن سرود: فرشته‌ها! برسانید از این دیار کهن سلام ملت ما را به حوثیان یمن به آن قبیله بگویید سرزمین شما شده‌ست قبله‌گه سروها به دشت و دمن سلام ما به شهیدان‌ سرفراز شما که خفته‌اند به هر سو بدون غسل و کفن سلام ما به زنان و به کودکان شهید که چید دست خزان، برگ و بارشان ز چمن به رغم این‌همه ماتم رسیده‌اید از دور به داد غزه‌‌ مظلوم مثل پاره‌ی تن امید خلق فلسطین به دست‌های شماست نه شاخ و شانه‌ حکام در شعار و سخن مثال صعده و قدس است اتحاد دو جان مثال غزه و صنعاست روح در دو بدن خوشا به پنجه‌ صیادتان که از ره دور فشرده حلق تل‌آویو را میان رسن خوش آن شهاب که رد شد به رغم گنبد خصم ز شام تیره و سوزاند آشیان زغن به حکم‌تان سفر دزدهای دریایی چه قاطعانه به دریای سرخ شد قدغن به روز واقعه بلعند تا فراعنه را خلیج فارس درآمیخت با خلیج عدن اگرچه دور ز مایید، خاک پاک شما به چشم ماست گرامی شبیه خاک وطن شما صحابی پیغمبرید در این قرن جهان به حسرت دیدارتان اویس قرَن گزیده‌اند شما را برای عصر ظهور نبی و فاطمه و حیدر و حسین و حسن 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
امتیازِ شیعه بودن را چه داند بی‌وجود دشمن شیعه که باشد جز منافق یا یهود مولوی و سعدی و فردوسی و حافظ وَ یا شهریار از امتیازِ شیعه گفتند ای حسود شیعه بودند آدم و جبرِیل، از روزِ اَزل هان مدالِ افتخارِ عرشیان این است و بود سجده بر آدم نبوده علّت تامِ سقوط با علی، شیطان وَر افتاد و زِ عرش آمد فرود آرزوی یوسف و یعقوب و عیسی و کلیم دیدن مهدی زهرا بوده غیر از این نبود مصطفی، هر آسمان را می‌گذشت از هر طرف یاعلی را می‌شنید آنجا به هنگامِ صعود هم‌سخن شد با علی گویا شبِ معراج ِ خویش مرتضی را دیده بود احمد در آن گفت و شنود بی وِلایِ مرتضی و احمد و الله، دین دین نباشد، گرچه از اوّل نمازش شد عمود     افتخار شیعه، مالک بود و سلمان و حبیب عَمروعاص و شمرِ ملعون را چه به اهلِ شُهود تا تو هستی احتیاجی نیست، ایران را به خصم روی تارش  شد سفید از گفته‌ات  آل‌سعود أشهَدُ أَنَّ عَلیّاً حُجَّةُ الله، عن‌قریب می‌شود در کل دنیا بهترین صوت و سرود می‌شود اِسلام غالب بر همه ادیانِ دهر گرچه باشد ناخوشایندِ تمامِ این جُهود دوست دارم، هر که باشد در دلش مِهر حسین ارمنی،  سنّی، مسیحی هر چه هست او را درود 🖌عباس بهمنی 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
حاکم نيشابور برای گردش به بيرون از شهر رفته بود، مردی ميان‌سال در زمين کشاورزی مشغول کار بود. حاکم بی‌مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بياورند. روستايی بینوا با ترس در مقابل تخت حاکم ايستاد. به دستور حاکم لباس گران‌بهايی بر او پوشاندند. حاکم گفت يک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهيد حاکم از تخت پايين آمده بود و آرام قدم می‌زد، گفت می‌توانی بر سر کارت برگردی. همين که دهقان بينوا خواست حرکت کند حاکم کشيده‌ای محکم پس گردن او نواخت! همه حيران از آن عطا و حکمت اين جفا، منتظر توضيح حاکم بودند. حاکم پرسيد: مرا می‌شناسی؟ کشاورز بيچاره گفت: شما تاج سر رعايا و حاکم شهر هستيد. حاکم گفت: آيا بيش از اين مرا می‌شناسی؟ سکوت مرد حاکی از استيصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: به خاطر داری بيست سال قبل با دوستی به پابوس سلطان کرامت و جود حضرت رضا علیه‌السلام رفته بودي؟ دوستت گفت خدايا به حق اين آقا مرا حاکم نيشابور کن و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده‌دل! من سال‌هاست از آقا يک قاطر با پالان برای کار کشاورزيم می‌خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نيشابور را می‌خواهی؟ يک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: اين قاطر و پالانی که می‌خواستی، اين کشيده تلافی همان کشيده‌ای که به من زدی! فقط می‌خواستم بدانی که برای آقا حکومت نيشابور يا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ايمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌿🌿 🌕 گفته می‌شود «گنبد گرمایی» از امروز چهارشنبه سوم مرداد ۱۴۰۳ تا یکشنبه آینده کل کشور را فرا می‌گیرد! 📈طبق آمار، این چهار روز گرم و طاقت‌فرسا در تاریخ کره زمین بی‌سابقه است! ✅ انتخاب با خودمان است که در این چهار پنج روز کار کشور را به بحران قطعی برق و انفجار نیروگاه‌ها بکشانیم یا اینکه به کمک هم یک تجربه موفق دیگر در همدلی اجتماعی در حل مسائل ثبت کنیم. در این چند روز نمی‌توانیم یخچال‌ها و فریزرها را از برق بکشیم، یا نمی‌توانیم اصلاً چراغ روشن نکنیم و در تاریکی بنشینیم، همان‌طور که نمی‌شود اصلاً تلویزیون نبینیم؛ 👈 ولی می‌شود تلویزیون را بیهوده روشن نگه نداریم، 👈 می‌شود چراغ‌های اضافه را خاموش و با نور کمتر سر کنیم، 👈 می‌شود از شست‌وشوی غیرضروری لباس‌ها با ماشین لباسشویی خودداری کنیم، 👈 می‌شود ظرف‌ها را به‌جای ماشین ظرفشویی با دست بشوییم، 👈 می‌شود لباس‌هایمان را بدون خط اتوی هنداونه قاچ‌کن بپوشیم، و خیلی کارهای دیگر... 🤝 ما در کنار هم توانسته‌ایم از بحران‌های زیادی عبور کنیم... . 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
33.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 حمال زائرین! 🥺 حتماً ببینید. 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 بدون تعارف با حمید نوری شهروند ایرانی که با دسیسه‌ی گروهک منافقین ۵ سال بدون هرگونه سند و استدلال موجه حقوقی در سلول انفرادی زندان سوئد بازداشت بود. 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد. خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رويش بياورد، گفت: تو در امتحان نمره‌ی 9 گرفتی! تو تنها کسی هستی که نمر‌ه‌ی قبولی نگرفته است. پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود، سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، می‌شود... می‌شود يک نمره به من ارفاق کنيد؟ خانم معلم با عتاب مادرانه‌ای سرش را تکان داد و گفت: يک نمره ارفاق کنم؟!! اين ممکن نيست! من طبق جواب‌هایی که در برگه‌ی امتحانت نوشته‌ای به تو نمره داده‌ام. او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمی‌خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبيه کنم. تو بايد در امتحان بعد تلاش بيشتری کنی و نمره‌ی بهتری بگیری. پسر با صدایی که نشان می‌داد خیلی ترسيده است، گفت: اما مادرم کتکم می‌زند! خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدين را درک می‌کرد که می‌خواهند بچه‌هايشان بهترين نمره‌ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی‌توانست در برابر بچه‌های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعيف هستند، نرمش نشان دهد. اما يک موضوع ديگر هم بود. او می‌دانست که کتک خوردن بچه‌ها هم هيچ کمکی به تحصيلشان نمی‌کند و حتیٰ تأثير منفی آن ممکن است آن‌ها را از تحصيل بازدارد. نمی‌دانست چه تصميمی بگيرد. يک نمره ارفاق بکند يا نه. او در کار خود جداً اصول را رعايت می‌کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت. نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس می‌لرزيد و به گريه هم افتاده بود. عاقبت رو به پسرک کرد و با صدای ملایمی گفت: ببين! اين پيشنهادم را قبول می‌کنی يا نه؟ من به ورقه‌ات يک نمره «ارفاق» نمی‌کنم. فقط می‌توانم يک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم بايد در امتحان بعدی 2 برابر آن را، يعنی 2 نمره، به من پس بدهی. خوب است؟ پسرک با شادی غيرقابل وصفی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی 2 نمره‌ به شما پس می‌دهم. او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت. از آن پس برای اين که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زياد درس می‌خواند. تا اين که در امتحان بعد نمره‌ی بسيار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جايزه‌ای داده شد. وقتی در مراسم اعطای جايزه نگاهش به خانم معلم افتاد، از ديدن لبخندی که معلمش به او می‌زد، احساساتی شد و گريه کرد. از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبيرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او اولين دانشجو از روستايشان بود. پس از مشغول شدن به کار و به دست آوردن موفقيت‌های شغلی و مالی پیاپی، بارها و به بهانه‌های گوناگون به سازندگی روستايشان کمک کرده و هر سال به ديدن معلمش به آن‌جا می‌رود. او هميشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعريف می‌کند و از بازگویی آن هميشه هيجان‌زده می‌شود. زيرا می‌داند که نمره‌ای که خانم معلم به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد. 💚🌦حسنات🌦💚 ‎