هدایت شده از پیش بهسوی ایران ۱۴۴۴
♨️ سقوط بصره
🔰روایتی دیدنی از تمایز دو سبک زندگی و دو الگوی معیشت در عراق که اکنون به کانون تحولات جهان و قلب تپندهی آن بدل شده است
✅ یکی از مهمترین راهها برای انتشار اربعین به داخل مرزهای جغرافیای کشورمان، ثبت دیدهها و شنیدهها از شکوه این حادثهی فرازمینیست. روایتهای خود را بنویسید و برای ما ارسال کنید.
🔸و بخوانید و ببینید: سفرنامهی شنیدنی علی علیزاده را در چند شماره ملاحظه نمایید:
1️⃣ بخش اول
انسان به سفر میرود تا تفاوت فرهنگها و تمدنها و ملتها و اقوام را ببیند و از این تفاوتها بیاموزد. اما در شاپینگ مال چه میتوان آموخت جز همسانشدگی و یک شکل شدگی همه فرهنگها و تمدنها و ملتها.
🔹در شاپینگ مال مسیحی و مسلمان، دیندار و بیدین، باحجاب و بیحجاب، غربی و شرقی، اروپایی و خاورمیانهای، همه با چشمهای ولع زدهی یکسانی به اجناس برق زنندهی ویترینها خیره میشوند. در «شاپینگ مال»ها، انسان مسخشدهی دوبی و انسان بمب خوردهی بصره و انسان تحریم چشیدهی ایرانی و انسان بمبساز لندنی همه یکسان برای دیدن جزییات لباسها و اشیای ساخت آمریکا و چین و کره خم و راست میشوند، که سامسونگ و اپل و الجی امروز همان لات و هبل دیروزند.
شاپینگ مالها معابد عصر جدیدند. و انسان مسخ شدهی امروزی در آنها با همان خشوع و خضوعی راه میرود و حسرت میخورد و برای ناتوانیش به عنوان حیوانی اقتصادی احساس گناه میکند که انسان مؤمن عصر قدیم در مساجد و کلیساها و کنیسهها.
▫️شاپنگ مالهای جایی فقط برای خرید نیستند. محل زیست اجتماعی #انسان_به_مثابه_حیوان_مصرفی اند. ما در شاپینگ مال قرار میگذاریم. غذا میخوریم. کودکانمان را برای بازی میآوریم و حتی عاشق میشویم، عشقهای مصرفی.
🔹انتخاب انسان قدیم این بود که یا مقابل خداوند تسیم شود یا طغیان کند. اما انسان مسخ شدهی امروز که جز #حیوان_خریدکننده نیست اصلاً آزادی ندارد که میان تسلیم یا طغیان انتخاب کند. و غایت و انتهای اینهمه رنچ و اضطراب وجودی این انسان و پاداش کار سخت روزانهاش همین خرید کردن اجناسی است که او حتی به ماهیت و دلیل بودن و فایده و چیسیتیشان آگاه نیست.
▫️اینجا ظاهراً شاپینگ مالی در بصره است. اما در عمل بخشی از امپراطوری فرهنگی سرمایهداری آمریکایی است. نگاه کن که آمریکا خاکی را که نتوانست با قوای نظامی به اشغال درآورد چگونه با تغییر روابط اجتماعی و اقتصادی از آن خود کرده است.
🔹مهم نیست اسمشان چه باشد. لندن مال باشد یا بصره مال باشد یا بروکسل مال باشد یا ایران مال. شاپینگ مالها فرم زندگی تکتک شهروندان این سیاره را آمریکایی کرده و میکنند.
▫️جنگ و اشغال و تحریم آشکارا به قصد تسخیر میآیند و ما مقابلشان مقاومت میکنیم. ترسناکتر این است که آنها آرزوها و رؤیاها و خواستهای ما از زندگی را تسخیر کنند و بیآنکه بدانیم یکی از آنها شویم. عابدان معابد سرمایهداری جهانی.
❓آیا قدرتی هست که بتواند این نظم ویرانگر را بهم بزند؟ انسان مسخ شدهی امروز را بیدار کند؟ و این سیاره را که به سوی نابودی میرود نجات بدهد؟ آیا یاری کنندهای هست؟
۹۸/۰۷/۲۲
#روایت_اربعین
✍️ علی علیزاده
📹 فیلم را از اینجا تماشا کنید :
🌐 instagram.com/p/B3nP2WNheuB
💚 ادامه دارد؛ با ما باشید..
👈پیش به سوی ایران ۱۴۴۴
🇮🇷 @iran1444_ir | iran1444.ir
هدایت شده از پیش بهسوی ایران ۱۴۴۴
♨️ در بطحه چه اتفاقی افتاده؟
🔰روایتی دیدنی از تمایز دو سبک زندگی و دو الگوی معیشت در عراق که اکنون به کانون تحولات جهان و قلب تپندهی آن بدل شده است
✅ یکی از مهمترین راهها برای انتشار اربعین به داخل مرزهای جغرافیای کشورمان، ثبت دیدهها و شنیدهها از شکوه این حادثهی فرازمینیست. روایتهای خود را بنویسید و برای ما ارسال کنید.
🔸سفرنامهی شنیدنی علی علیزاده را در چند شماره ملاحظه نمایید:
2️⃣ بخش دوم
🔸نام صاحبخانه ما در بطحه ارکان بود. هر یک ساعتی میرفت سر جاده اصلی بصره به کربلا یا همان طریق و ماشینش را پر میکرد از زائران. با کمک چهار فرزندش مسافران گرما زده را در اتاقی که مثل یخچال خنک کرده بود اسکان میداد. اول آبشان میداد، بعد اطعامشان میکرد. خودش هم بیرون میرفت تا غذا، بیخجالت خورده شود. یک ربع بعد برمیگشت و چای میداد. و ده دقیقه بعد برمیگشت و آب میداد. و برمیگشت و میوه میداد. و باز چای. و باز آب. و همزمان که سفره گروه بعدی زائران را پهن میکرد قهوه میریخت و باز آب و این وسط یک گروه از زائران را به جاده میرساند و باز ماشین را پر میکرد. چرخهای بیپایان مثل یک اجرایی آیینی از چیزی که نمیشود مهمان نوازی یا خون گرم بودن شرقی نامیدش. فراتر. خیلی فراتر. تجربه تماشای نحوهی خدمت کردن ارکان به این مهمانان خود سفری عجیب بود.
🔸پرسیدم چند زائر در روز میآورد. گفت زائران را نمیشمارد که خدمت به زائران با عدد کاری ندارد. چند بار رفتم و برگشتم و پرسیدم تا بالاخره گفت حدود شصت زن در اتاقهای خانه کنار همسر و دخترانش سکنی میدهد و حدود سی مرد که در دیوانیه. و پرسیدم چند روز که شمردیم و یازده روز حداقلش بود.
🔸از حقوقش پرسیدم تا ببینم متعلق به چه طبقهی اقتصادی است که بضاعت چنین سخاوتی دارد. و معلوم شد شش ماه [از] درآمد یکسالش را در این میهمانی یازده روزه خرج میکند.
❇️ پرسیدم از کجا آموخته این رسم را، اینگونه بیمرز بودن را، حد برداشتن را، نترسیدن از عدد را، نترسیدن از اقتصاد را، وحشت نکردن از فردا را. گفت تمام بطحه همین است و پدرش هم زمان صدام همین میکرد برغم ممنوعیت و سرکوب و زندان.
🔸پرسیدم پدرش کجاست. گفت در انتفاضه شعبانیه اعدام شده. مثل عمویش و عمو زادههایش. پرسیدم چرا هیچ عکسی از مرجعش در خانه نیست. گفت هدفش تنها خدمت به زائران است و هر عکس خاصی میتواند احساس در خانه بودن و راحتی را از زائری بگیرد.
🔸راه که رفتیم گفت بطحهی کوچک که چند صد خانوار بیشتر ندارد در انتفاضه شعبانیه و در جنگ علیه داعش هفتاد نفر از دست داده. و گفت برای او اربعین ادامه انتفاضه شعبانیه است.
در بطحه راه میروی و نفس میکشی. روستایی تقریباً محروم بدون حتی آسفالت. و با کودکانی فوتبال بازی میکنی که حتی یک توپ سالم هم ندارند اما پدرانشان نیمی از هستیشان را خرج مهمانانی غریبه میکنند. مهمانانی غریبه که شاید تا آخر عمر حتی یک بار هم دیگر نبینند.
❇️ و از خودت میپرسی در اینجای تاریخ که هر رفتی برگشتی دارد و اقتصاد و مبادله زیربنا و مبنای زیست انسان است، اینجا چه اتفاقی افتاده است؟
۹۸/۰۷/۲٣
#روایت_اربعین
✍️ علی علیزاده
📹 فیلم را از اینجا تماشا کنید :
🌐 instagram.com/p/B3pwF4uhJjq
💚 ادامه دارد؛ با ما باشید..
👈پیش به سوی ایران ۱۴۴۴
🇮🇷 @iran1444_ir | iran1444.ir
هدایت شده از پیش بهسوی ایران ۱۴۴۴
♨️ سفارت ایران لای نخلستانها
✅ یکی از مهمترین راهها برای انتشار اربعین به داخل مرزهای جغرافیای کشورمان، ثبت دیدهها و شنیدهها از شکوه این حادثهی فرازمینیست. روایتهای خود را بنویسید و برای ما ارسال کنید.
🔸سفرنامهی شنیدنی علی علیزاده را در چند شماره ملاحظه نمایید:
بخش اول
بخش دوم
3️⃣ بخش سوم
🔸ابوعلی. ابوعلی. ابوعلی. دستهایم را ول کن. باید بروم. منتظرم هستند.
رها نمیکند. با لهجه غلیظش به فارسی میگوید پاس فردا شب بعد عشا حرکات. یعنی پس فردا شب بعد از شام میگذارم بروی. پنج دقیقه بعد دستم را بالاخره جدا میکنم و فکر میکنم کوتاه آمده که میبینم حسین دوازده ساله و مقتدای پانزده ساله دو پایم را گرفتهاند. ابوعلی با اخم مصنوعی و بازیگرانهاش میگوید: ابوعلی صدام، ابوعلی اجبار. لاحرکات.
🔸ابوعلی اینجا کجاست؟ اینجا که اتاق خواب بچههایت است. نه. نه. اصلاً. ما نمیتوانیم اینجا بمانیم. و ابوعلی مثل شیری غرش میکرد که یعنی عصبانی است و بعد ادای گریه کردن در میآورد که یعنی مثلاً غمگین است. ابوعلی به کمک دو پسرش، مقتدا و حسین، که نقش هنرپیشههای مکملش را دارند خانه را به صحنه تئاتر یا نوعی کارنوال تبدیل میکند. خودش را جلوی مهمانان دست میاندازد تا به ظاهر سرگرمشان کند. اما هدفش چیز دیگری است.
او هرچه مرز میان مهمان و صاحب خانه است را برمیدارد.
❇️ ابوعلی مینیاتوری از جامعه شیعیان عراق است. جامعهای که در سالهای جنگ صدام با ایران مخفی شد، فرار کرد، زندان رفت، شکنجه و کشته شد. که به محض فرصت یافتن در سال هفتاد و دو قیام کرد و انتفاضه شعبانیه براه انداخت و اعدام شد و گورهای دسته جمعی را پر کرد. که از نخستین روز فتوا در سال نود و سه براه افتاد و مقابل داعش جنگید. و جامعهای که هر اربعین، زمان را تعلیق میکند و به دنیای از خودبیگانه و #اقتصاد_محور و #کالایی_شده ی امروز «نه» میگوید.
🔸این ابوعلی است. کسی که چهل سال است زندگیش با ایران درهم آمیخته. که به خاطر نجنگیدن با ایران شش سال زندگیش را از دست داده و حالا خانهاش را سفارت ایران در طویریج کرده.
🔰 اگر سفر اربعین تا اینجا مهمان نوازی عراقیهایی بود که با کرمی عجیب و سخاوتی باورنکردنی میگذاشتند داخل خانهشان شوی و با آنها همسفره و همکلام شوی، ابوعلی میگذاشت «خانه» را تجربه کنی. و منی که در دو سال گذشته بیست و دو بار خانه عوض کردهام و سالهاست تجربه خانه نداشتهام، نفهمیدم چه شد که یادم رفت اینجا مهمانم و این خانهی من نیست و اینجا به دنیا نیامدهام و بخشی از اینجا نیستم.
🔸در دنیای مرزکشیدهی امروز، در دنیای فردشدگی و تنهاشدگی، در دنیایی که غریبهایم، که انسان در موقعیت تبعید است، که یا تبعیدی بیرون از وطن است یا وطن چنان سنگین که رؤیای کاذب رفتن به جایی دیگر بخشی از رؤیای روزانه بسیاری از ما، اینجا، و روابط انسانی و خارج از مبادلهی آن، تو را در خانهای میگذارد که هیچ وقت نداشتهای.
۹۸/۰۷/۲۴
#روایت_اربعین
✍️ علی علیزاده
📹 فیلم را از اینجا تماشا کنید :
🌐 instagram.com/p/B3roEf9BeOA
💚 ادامه دارد؛ با ما باشید..
👈پیش به سوی ایران ۱۴۴۴
🇮🇷 @iran1444_ir | iran1444.ir
هدایت شده از پیش بهسوی ایران ۱۴۴۴
♨️حالا مهمانی تمام شده
✅ یکی از مهمترین راهها برای انتشار اربعین به داخل مرزهای جغرافیای کشورمان، ثبت دیدهها و شنیدهها از شکوه این حادثهی فرازمینیست. روایتهای خود را بنویسید و برای ما ارسال کنید.
🔸سفرنامهی شنیدنی علی علیزاده را در چند شماره ملاحظه نمایید:
4️⃣ بخش چهارم
🔹از همان بعدازظهر اربعین البته شروع میکنند. موکبها و چادرها را باز میکنند و پشت وانتها و کامیونها میگذارند و میبرند. عصر نشده، کربلا شکلش عوض میشود. انگار شهری دیگر شده.
اما باید طریق اصلی را ببینی تا باور کنی مهمانی تمام شده. باید با ماشین از کربلا به نجف بروی روز بعد از اربعین تا باور کنی شهری که به عرض سی چهل متر و به طول هشتاد کیلومتر ساخته شده بود دیگر وجود ندارد و جایش برهوتی خشک است. و باید بمانی چند روزی بعد از اربعین تا ببینی عراق کشوری دیگر میشود و عراقیها هم مردمی دیگر. حالا هر جرعه آبی قیمت دارد و هر لقمه غذایی فقط با پول مبادله میشود و هیچ لبخندی بی محاسبه نیست. حالا هر چیز به جای اصلیش برگشته و ماشین عدد به کار افتادهاست. و حالا همه دارند برمیگردند. یا تا حالا برگشتهاند. با مینیبوس و ون و ماشین که پول میگیرند و از روزهای عادی بیشتر. یا با تریلیها و کامیونهایی که پشتشان را فرش انداختهاند و رانندههایشان نذر دارند و مجانی میبرند.
🔸برمیگردند. به کویت، به بحرین، به لبنان، به سعودی، به پاکستان، به افغانستان، به سوریه، به تانزانیا، به سنگال، به کنیا، و به ایران.
☑️ و وقتی نگاهشان میکنی از خود میپرسی این آدمها با خود چه میبرند به شهرهایشان؟ از این زندگی اشتراکی و جمعیگرایانه و بدون مالکیت؟ از این «زندگی برای دیگری، قبل از برای خود»؟ از این یک هفتهی حریص نبودن و جمع نکردن و حساب نکردن؟ چه میبرند به شهرهایشان و زندگی عادیشان که یکسره مدفون در فردگرایی و انباشتن است و اضطراب نداشتن و کم داشتن؟ آدمی که چنین تجربه ای داشته حالا چگونه در شاپینگ مالها قدم میزند؟ چگونه در خیابانها با دیدن ماشینهای میلیاردی حسرت میخورد و دلش به هوس میفتد؟
▪️و این انسان چگونه باز حاضر میشود تن دهد به معادلات سوداگرانه و کاسب کارانهی این جهان مدرن؟ و این انسان که چنین تجربهای از آزادی داشته چگونه باز سر خم میکند به طاغوت مدیران و سلسله مراتب اداری و بله قربان گفتن؟
✅ و این سوال در سرت میچرخد که چگونه میتوان دنیایی ساخت که هر روزش چنین باشد؟ و چگونه میتوان این وضعیت را امتداد داد و این پنج روز و شش روز را به سیصد و شصت و پنج روز کشاند؟ و چگونه میتوان روح چنین با هم بودنی را به نحوه زیست تبدیل کرد و اربعین را بنیانی برای ساخت یک جامعه دیگر کرد؟
۹۸/۰۷/۲۹
#روایت_اربعین
✍️ علی علیزاده
🌐 instagram.com/p/B34uHdLBRbe/?igshid=152bnped8zke1
👈پیش به سوی ایران ۱۴۴۴
🇮🇷 @iran1444_ir | iran1444.ir