eitaa logo
شهید حسنعلی ترکیان
121 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
56 فایل
کانال رسمی شهید مدافع وطن حسنعلی ترکیان: @hasanalitorkian ارتباط و ارسال مطالب به مدیر کانال:👇 @Iamkana
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 کلاه زمستانی که را نجات داد به صورت لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد. آنقدر اتوبوس تکان می‌خورد که کودکِ کُردی که همراه پدرش کنار آنها نشسته بود دچار استفراغ شد. او کلاه زمستانی‌اش را زیر دهان کودک گرفت. کلاه کثیف شد. پدر بچه خواست بچه‌اش را تنبیه کند. با لبخند، مانع شد و گفت: کلاه است می شوییم پاک می‌شود... مدت‌ها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند. کاری از دستشان برنمی‌آمد. رئیس گروه دشمن که با نیروهایش به آن‌ها نزدیک شده بود ناگهان اسلحه‌اش را کنار گذاشت، سردار را در آغوش گرفت و بوسید؛ صورتش را باز کرد و گفت: من پدر همان بچه‌ام... با رفتار آن روزت مرا شیفته‌ی خودت کردی. حالا فهمیدم که شما دشمن ما نیستی. 📚 حدیث خوبان، صفحه ۲۵۴ شادی روح و 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
💐🌼🌺🌴🌺🌼💐 که می آید... باز دلتنگـ می شوم بی قرار می شوم یاد آنانی که مجنون بوده اند تشنه و کارون بوده اند شادی روح و 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 خنده های دلنشین نشان از آرامش دل دارد وقتی دلت با خـدا باشد لب هایت که نه... چشم هایت... اصلا روحت هم همیشه می خندد... شادی روح و 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🌷🕊🌺💐🌺🕊🌷 درد عشقی کشیده‌ام که مپرس زهر هجری چشیده‌ام که مپرس گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس آن چنان در هوای خاک درش می‌رود آب دیده‌ام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیده‌ام که مپرس بی تو در کلبه گدایی خویش رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس شادی روح و و سلامتی بازماندگان 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 و در ، مزدوران حزب فالانژ ، اتومبیل کشورمان را در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی و ورود به شهر متوقف و خودرو مزبور به رغم ، توسط آدم ‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو به گروگان گرفته شده و پس از شكنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل داده شدند ‌كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعی در دست نیست و همه مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری از این عزیزان برسد... سلامتی و تعجیل در فرج یوسف ، و تعیین وضعیت این عزیزمان 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 ای برادر کجا می روی؟!!!!!! کمی درنگ کن!!!!!!! آیا با کمی گریه و یک فاتحه شما بر مزار من و امثال من ، مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گذاشته ایم از یاد خواهی برد یا نه؟؟!!! ما نظاره گر خواهیم بود که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد. شادی روح و 🥀🏴🇮🇷🏴🥀 @hasanalitorkian
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 وقتی خدا دلش بخواد ببخشه، جای گناه ثواب می‌نویسه! 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 مزدی بود که خدا برای مجاهدات بی شمار این بنده برگزیده اش قرارداده بود . در آبان سال ۱۳۶۳ به همراه برادرش كه مسئول اطلاعات و عمليات تيپ ۲ لشكر علي ‌بن ابيطالب (ع) بود جهت شناسايي منطقه عملياتي از کرمانشاه به سمت حركت مي‌كنند . در آنجا به برادران مي‌گويد : من چند ساعت پيش خواب ديدم كه و ، شديم ! موقعي كه عازم منطقه مي‌شوند، راننده‌شان را پياده كرده و مي‌گويند : خودمان مي‌رويم . حتي در مقابل درخواست يكي از برادران ، مبني بر همراه شدن با آنها ، برادر به او مي‌گويد : تو اگر بشوي ، جواب عمويت را نمي‌توانيم بدهيم ، اما ما دو اگر بشويم جواب را مي‌توانيم بدهيم . فرمانده محبوب بسيجيها ، ، سرانجام پس از ساليان طولاني دفاع در جبهه‌ها و شركت در عمليات و صحنه‌هاي افتخارآفرين ، همراه با برادرش در درگيري با ضدانقلاب ، شربت نوشيدند و روح بلندشان از اين جسم خاكي به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارشان ماوي گزينند . 🌹 🌹 شادی روح و 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
✍امام هادی (ع): خداوند، دنیا را سرای بلا و آزمایش و آخرت را سرای ابدی قرار داده است و گرفتاری دنیا را سبب پاداش آخرت ساخته و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است. 📚تحف العقول، ص ۴۸۳ ما سامرا نرفتہ گدای تو مےشويم ای مهربان امام فدای تو مےشويم هادےِ خلق،ڪورے چشمان گمرهان پروانگان شمع عزای تو مےشويم ▪️شهادت‌امام‌هادی(ع)تسلیت باد. 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🕊🥀🌴🌺🌴🥀🕊 همیشه بخندید، خنده بد نه‌ها، لبخند... من لبخند ندارم خودمم، من خودمم انقدر دنبال لبخندم، همه بخندند ؛ ولی متاسفانه خودم ندارم. هرکی از من تعریف می کنه، میگن این آدم خشونت طلبیه، این رقمی از من می‌گند ، ولی دلم اینجوری نیست . شادی روح و 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🍀💐🌺🌼🌺💐🍀 ان شاءالله امسال براتون سالی باشه پر از 🌼 سلامتی 🌺 خیر‌ و برکت 🍀 معنویت 💐 رشد 🌼 شادی 🌺 اتفاقات خوش 🍀 و .... دعا کنیم ان شاءالله امسال یادمون نره که امنیت ، آرامش ، شادی ، بودن و ...... را از چه کسانی وام گرفتیم و مدیون چه کسانی هستیم . شادی روح و 💐🍃🇮🇷🍃💐 https://eitaa.com/hasanalitorkian
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 روایتی عاشقانه روایتی از دیدار مقام معظم رهبری با خانواده در دی ماه سال 1368 برگرفته از کتاب مسیح در شب قدر برادر شهید: ژانی، درحالی‌که دو ماه مانده بود سربازی‌اش تمام بشود، در جبهه، در یک جایی به اسم هورالهویزه شهید شد؛ اما پیکرش را برای ما نیاوردند. گفتند شهید شده، اما پیکرش گم شده؛ مفقودالاثر شده. از همان زمان که این خبر را به ما دادند، مادر همیشه منتظر است و چشمش به در. حالا مادر خواب دیده که ژانی برگشته. تا امروز، خوابِ برگشتنِ ژانی را ندیده است. خوابِ خودِ داداش ژانی را دیده، اما خواب برگشتنش را، نه! به خودش امید می‌دهد که حتماً خبری می‌شود! دل توی دلم نیست و آرام و قرار ندارم. امروز جمعه است و همه خانه‌اند. ساعت یازده صبح است که زنگ خانه را می‌زنند. می‌دوم طرف درِ حیاط. در را که باز می‌کنم، می‌بینم خبری از ژانی نیست! پشتِ در، خاله سوری است. تا ساعت دوازده، یکی دو نفر دیگر هم زنگ خانه را می‌زنند؛ اما هیچ‌کدامشان ربطی به ژانی ندارند. ساعت دوازده‌ و نیم ظهر، دوباره زنگِ خانه را می‌زنند. از پشت پنجره اتاق، بیرون را نگاه می‌کنم ببینم چه خبر است! جانسون ایستاده است و با یک نفر که از پشت پنجره دیده نمی‌شود، حرف می‌زند. حرفشان چند دقیقه طول می‌کشد. فکر می‌کنم یکی از دوستانش است، اما مطمئن نیستم. شاید هم آن‌که پشت در است، ارتباطی با ژانی دارد! در همین فکرهایم که جانسون در را می‌بندد. یک پاکت نامه در دستش هست. دستش را بالا می‌آورد و از همان حیاط، بریده‌ بریده، داد می‌زند: ما... ما... مامان... مامان... ژا... ژا... ژانی... ژانی! مادر پاکت نامه را گرفته، چسبانده به قلبش، و های‌های گریه می‌کند. خواب دیشبش با همین پاکت نامه تعبیر شده! یکی از رفقای آشوریِ ژانی در جبهه، این نامه را برایمان آورده. ژانی یک روز قبل از شهادتش، پاکتی به او داده و گفته: «این وصیت‌نامه من است. این را به خانواده‌ام برسان.» ولی رفیقش مجروح شده و نتوانسته بود بیاورد، تا امروز! فضای خانه، عطر و بوی داداش ژانی را گرفته. انگار واقعاً برگشته.. مادر شهید: وقتی می‌گویم ژانی بهترین بود، می‌گویند به‌خاطر حس مادری‌اش است؛ ولی به همه می‌گویم این ربطی به مادربودنم ندارد. ژانیِ من در کل فامیل، از همه لحاظ تک بود، ازنظر ایمان، از نظر اخلاق، از نظر درس؛ زبانزد دوست و آشنا بود. کلیسایش ترک نمی‌شد و هر هفته مقیّد بود به عبادت در کلیسا. جای پدر و جانسون در خانه خیلی خالی است. پدر راننده کامیون است و دیشب یک باری را برای کرمان برد و زودِ زود برسد خانه، پس‌فردا صبح است! جانسون هم برای درس ‌خواندن، دو ماه پیش به آلمان رفت و حالا نیست تا آقای خامنه‌ای را از نزدیک ببیند. حاج‌آقا بعد از دلداری‌دادن مادر، و صحبت از مقام بالای شهدا پیش خداوند، با من و چارلی حرف می‌زنند؛ از اینکه مشغول درس‌خواندنیم یا کارکردن. مادر خیلی خیلی خوشحال است از حضور حاج‌آقا در منزلمان. چارلی بلند می‌شود و می‌رود چای می‌آورد. مادر برای ایام عید، شیرینی پخته و دو بشقاب از این شیرینی‌ها هم روی میز است. وقتی مادر به حاج‌آقا تعارف می‌کنند، ایشان با مهربانی تکه‌های شیرینی را با دستشان به ما می‌دهند و بعد هم برای خودشان برمی‌دارند. شیرینیِ این شیرینی به جانم می‌نشیند. شادی روح و و پدران و مادران که آسمانی شده اند 💐🍃🇮🇷🍃💐 https://eitaa.com/hasanalitorkian