اصلا که فکرش را میکرد که آخرین پیرهن سیاه عزای قرن را درحالی از تن هایمان به در کنیم که در حسرت یک دل سیر گریه برایت مانده باشیم!
آن روز که این بلای ناگهانی سرور جشن میلادت را از ما گرفت، هرگز حتی لحظه ای در خیالمان نمی گنجید که به پیوست؛ شادیانه نیمه شعبان را، مناجات های شبهای قدر را، نماز پرحلاوت عید فطر را، دیده بوسی عید غدیر را نیز کرونایی از سر بگذرانیم...
تازه آن روز فهمیدیم چه بر سرمان آمده که داغ اربعین سخت سوزاند دلمان را...
انگار تازه فهمیدیم چه بر سرمان آمده! انگار گرم بودیم و نفهمیده بودیم شدت ضربه چقدر بود!
تازه مچاله شدیم از درد دوری😭...
اصلا نمیدانم حالا چرا داغ دلم تازه شده؟!
حالا که تمام شده ماه روضه، چرا غم گرفته ام؟!
حالا که بساط هیئت دارد جمع میشود چرا ماتم گرفته ام؟!
به درودیوار خانه مان که نگاه میکنم داغ دلم تازه تر میشود...
به این کتیبه ی سردر خانه مان که به همه یادآور میشود: "این خانه عزادار حسین است"
اصلا امسال چرا در سیاهپوش کردن خانه مان کمی افراط کرده ام؟!
هرچه هست زیر سر آن کتیبه ی تازه ای است که امسال به جمع سیاهی های در و دیوار خانه هایمان اضافه شده؛ کتیبه چهره دوست داشتنی سردار که درست جا گرفته کنار سیاهی بیرق علمدار کربلا😭😔
به در و دیوار خانه ام نگاه میکنم و زیر لب با خودم میگویم یعنی واقعا تمام شد؟!
حالا چطور دلت می آید این حسینیه_خانه دوباره بشود یک خانه معمولی؟!
اصلا با کدوم تاب و توان میخواهی سیاهی ها را از در و دیوار خانه ات باز کنی وقتی هنوز به دلت یک دل سیر روضه و اشک روان بر حسین بدهکاری!!
اصلا آقای ارباب، آقای امام حسین جان🙂
این خاص ترین و غریبانه ترین و سخت ترین عزاداری تو در این قرن بود...
این دلگیرترین محرم و صفر عمر کوتاه چندساله ما بود!
مثل همیشه پدری کن و از ما بپذیر این بضاعت مزجات ما را😭
از ما بپذیر این روضه های ساده خانگی را..
این تلاش های کوچک مادرانه مان را در نوکرپروری برای هیئت تان را...
این آشپزی هایی را که با اشک بر تو همراه بود تا بتواند کمی عطر و طعم قیمه های هیئت تو را به سفره خانه هایمان بیاورد!
این دم کردن چایی های عصرگاهی که با خواندن زیر لب زیارت عاشورا تلاش کردیم عطر چای هیئت ات را داشته باشد!
این اتوکشی لباس سیاه همسر و فرزندانمان را...
این روضه های سه نفره ی غریبانه مان را...
این نماز های جماعت با فاصله را...
این اشک های بی صدای پای اپلیکیشن ها را...
این سوختن ها و ساختن ها را در فراق مشایه ...
این دوری و محرومی از حرم هایتان را...
این ناله های از پس ماسک را...
این صبر بر داغ یتیمی سردار را...
این مظلومیت مان در پذیرش پروتکل های دوگانه ستاد کرونا را!!
#من_از_تو_مزد_نوکریم_را_نخواستم
#تنها_مرا_بخاطر_کم_کاریم_ببخش😭
#وداع_به_سبک_مامان_عبدالرضا
#فاطمه_بارونقی