eitaa logo
368 دنبال‌کننده
131 عکس
44 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هو المنتقم . تو را اگرچه سر صبر کشته اند، امّا به وقت غارت خیمه شتاب می کردند هر آنکه گفته... دروغ است! من که می دانم مخدّرات به هر رو حجاب می کردند ولی بمیر مسلمان که مست ها با دست به آیه های نجابت عتاب می کردند... . از غزل . راستی کیست در این انجمن محرم اسرار عشق؟ ما همه بی غیرتیم، آینه در کربلاست . . امّا بعد ما با سقوط ، سقوط کردیم و با شهادت کشته شدیم. یا علی. . @hasankhosravivaghar
هوالنّور . شعر دانی چیست‌؟ مرواریدی از دریای عقل شاعر آن‌ افسون‌گری کاین ‌طرفه‌ مروارید سُفت شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب باز در دل‌ها نشیند هرکجا گوشی شنفت . به لطف خدا انجمن ادبی (میراث) با برگزاری کلاس های شعر و داستان، قدمی مهم در مسیر شناسایی و رشد و شکوفایی استعدادهای شاعری دانش آموزان بر می دارد. برای نیل به این هدف الهی، از شما دانش آموز ادب دوستی که حس می کنی شعر در وجودت جریان دارد، می خواهیم که با پر کردن صادقانه ی فرم ثبت نام، خود را به ما معرّفی کنی تا بتوانیم در مسیر شاعری همراهت باشیم و آنچه که از شعر و ادبیّات می دانیم را، به تو بیاموزیم. دانش آموزان عزیز! جهت ثبت نام در انجمن شاعران دانش آموز استان قم، فرم ثبت نام موجود در لینک زیر را کامل کنید. https://survey.porsline.ir/s/FLdzsnK
هدایت شده از میراث
هوالشّاهد . . از چشم دوربین شکاری رصد شدند در قصّه ی حقوق بشر مستند شدند جای قُماط، مادر پیری کفن خرید! ۱ نوباوه هاش نامده دنیا، جسد شدند دیشب هزار و نهصد و... این داغ چندم است؟ دردا که اسم های شهیدان عدد شدند! باران بمبِ دشمنمان خاکمان نکرد! دستان لامروّت یاران لحد شدند با تیغ کج رگ عربی را زدند و بعد از قبر غزّه فاتحه ناخوانده رد شدند امّا هنوز ساکن، در خانه مانده ایم در سینه ها نفس ها حبس ابد شدند از اشک ما بترس! شبی بغض های ما قاصم شدند و راهی عین الأسد شدند با سیل نور عازم بيت المقدّسیم هرچند در مسیل مِه و صخره سد شدند ما را به هر طریق، فلسطین بخوان فقط! گیرم که نقشه های جهان نابلد شدند... . . آبان ۱۴۰۲ . ۱) عرب، قنداق را قُماط می گوید. . . . @hasankhosravivaghar
هدایت شده از میراث
هوالشّاهد . . . قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم به نثر عمری ست نثر خونم! به شعر دیری ست شعر جنگم! سرم شکسته ست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم حماسه ی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم، هنوز سنگم بگو که من هرچه شد، می آیم! مرا رها کن به خود می آیم به انتقام اُحُد می آیم، می افتد این قلّه هم به چنگم مرا ندیده مگیر! دیدی برادرم را ندید دادم؟ شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم اگرچه در غربتم گرفتار و یاوران پای بست خویش اند مگو که دیگر نمی توانم! مبین که چندی ست دست‌تنگم اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بی خروش باشد خدا کند باده نوش باشد رفیق اگر می دهد شرنگم اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا غبار را هم زدوده حتّی برادرم _قاسم_ از تفنگم . . ۱۵ دی ۱۳۹۸ . . @hasankhosravivaghar
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوالغفور . مرحوم استاد شاعر، شاهنامه خوان، دانش آموخته ی حقوق و دیپلمات بازنشسته و اینجا باید به رسم معهود اشاره کنم که زاده ی ۲۰ اسفند ۱۳۲۱ و رفته به آسمان در ۲۶ مهر ۱۴۰۲ (یک روز پس از تولد خورشیدی من) است. بنامیزد چقدر حکیمانه و البتّه شاعرانه رنجی که از پسر کشی رستم می بردم را کاهید. سپاس از استاد فرزانه ام دکتر که این قول را برایم فرستاد. خدای بزرگان ما را هماره از همه گزندی بر کنار داراد. زیاده سخنی نیست. یا حیّ و یا قیّوم. @hasankhosravivaghar
مادری که در روزهای مبارزه برای جوانان انقلابی عروسی می‌گرفت 🔸خودش عهده‌دار تمام مسائل جوانانی بود که به خانه‌اش رفت‌وآمد داشتند، از تهیهٔ غذا تا برپایی مراسم ازدواج جوانانی چون آیت‌الله صافی گلپایگانی و آماده‌کردن اتاقی برای زندگیِ آنان و دیگر امورات. روایت خاطره شیوندی را اینجا بخوانید @Fars_Chb
هدایت شده از میراث
20.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوالنّور . ننه سرما به حرف آمده است چای دم کن که برف آمده است... . ابیاتی از غزل‌مثنوی . . @hasankhosravivaghar
هدایت شده از میراث
به دلخواه نادیده ام شهید مصطفی نوروزی۱ . . ننه سرما به حرف آمده است چای دم کن که برف آمده است قصّه ها _غصّه های‌_ دیرینه شب طوفان کنار شومینه گریه دارم، بیا در آغوشم نکند باز هم فراموشم...؟ سوز مرگ است در زمانه ی مان گرچه سردی گرفته خانه ی مان_ _باز هم لقمه ای بهاری هست نان داغی سر بخاری هست گرچه کولاک می کشد شلّاق دل من گرم آش روی اجاق خانه ی ما بهاری است اگر چادری گل گلی نشانده به سر شب برف است و خاطرات کهن ننه جان! کو عبای پشمی من؟ خبری باز هم در آن بالاست مهر و سجّاده کو؟ شب یلداست خون به دل از غم بهار شدن شب یلدا شب انار شدن شب دیدار یار در میقات شب عاشق شدن، شب صلوات برف ها دانه های تسبیح اند در زبان خدا تواشیح اند «إنّه‌و خیرُ ناصرٍ وَ مُعین» باغ را در پناه برف ببین به دل لاله ها سپیدی داد برف آمد به دشت عیدی داد برف از سوگ ما خبر دارد؟ که چنین شهر را به بر دارد شهر ما داستان رنجوری ست بی نوایان در به در دارد خاک گل های پرپر است این شهر چقدَر داغ بر جگر دارد! سر هر کوچه روضه ای برپاست سر ولی روضه بیشتر دارد! صد نفر رفته اند در گودال و در این بین یک نفر دارد... آسمان هم سیاه پوشیده ست خیمه را شام گریه بردارد باز هم یک شهید آوردند مادری دست بر کمر دارد با چه رویی سپید می بارد؟ برف از سوگ ما خبر دارد؟ برف را رنگی از جنون می زد آسمان داشت حرف خون می زد باز رخت عزا به تن کرده برف شهر مرا کفن کرده شهر جز حسرتی بهاری نیست جز غمش در هوای ساری نیست همچنان هر اذان دچار کسی ست مسجد شهر بی قرار کسی ست گَرد خاک از خودش زدوده چقدر زندگی را شهید بوده چقدر مثل احمد مگر خدا گونه ست؟ مصطفایی که مصطفی گونه ست منِ خاکی اگر ندیده امش از لب چشمه ها شنیده امش که پر از سوز مانده اسفندم شب عید است و رفته لبخندم جاری ام مثل اشک در حرمش از خزر تا خلیج فارس غمش... موج در موج سینه زن دریاست باز بی تاب ماه من دریاست غم بزرگ است و کوچک است دلم تکّه ای از کنارک است دلم گریه دارم، دلم پر از درد است کو زمستانی ام؟ هوا سرد است گفت: «پاینده اند، می شنوی؟ شهدا زنده اند، می شنوی؟» ننه سرما به حرف آمده باز چای دم کن که برف آمده باز باز هم جان به شهر برگشته مصطفی مان به شهر برگشته شک ندارم که پیک نوروزی ست برف، این بار برف پیروزی ست انقلابی تر از من است این برف سوز شب های بهمن است این برف برف آمد که آفتی نرسد باغ را دست غارتی نرسد غرب جنگل به فتنه سر نکند شرق را زخمی تبر نکند سخنی نیست، حرف معلوم است ردّ پا روی برف معلوم است گفت: «صبح زمانه نزدیک است قدس آنجاست، خانه نزدیک است کو زمستانی ات؟ بیا برویم شب طوفان به کربلا برویم» شب دراز و هوا اگرچه بد است مصطفی راه امن را بلد است . . بهمن ۱۴۰۱ . ۱) شهید عزیز ما ‌‌_مصطفی نوروزی‌_ که شکر خدا به چشمش آمده ام، در دفاع از امنیت سرزمین مان در اسفند ۱۳۹۹ در آب های ساحل کنارک بندر چابهار توانست خدا را با شهادت در آغوش بگیرد. پس از چند روزی که پیکر پاکش مهمان آب بود، به لطف مادرش بی بی زهرا (سلام الله علیها) به شهرش ساری برگشت و با بدرقه ی اشک های مردم شریف آن دیار در گلزار شهدا به خاک سپرده شد. . راستی دلم گرفته شهید! حرف های زیادی با تو دارم اما شاید بغضم را این دوبیتی قیصر بهتر بیان کند‌: نه از مهر و نه از کین می نویسم نه از کفر و نه از دین می نویسم دلم خون است، می دانی برادر؟ دلم خون است، از این می نویسم انشاءالله روزی با شهادت می بینمت و در آغوشت دلتنگی هایم را اشک می شوم. هو یا علی مدد. . @hasankhosravivaghar
هدایت شده از میراث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوالشّاهد . ننه سرما به حرف آمده است چای دم کن که برف آمده است قصه ها_ غصه های_ دیرینه شب طوفان کنار شومینه گریه دارم، بیا در آغوشم نکند باز هم فراموشم... . از شعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از میراث
هوالدّلیل . ‌ . شادی مولا گرفته ام من یاغی جشن تولّد برای حضرت ساقی شمع به شوقش چو آفتاب فروزان هر شب می‌خوارگان از اوست چراغی نیمه ی شعبان رسید و ساغر من هم از گل رومی پر است و دُرّ عراقی دشت به تبریک دامنش پر نرگس شهر به تحسین پر از کُنار و اقاقی مکّه! بیا از رخت نقاب بینداز سر شده دوران حاجیان نفاقی هر چه هم از ابر شبهه، بَعل بگوید نه! نشود باز ماه کعبه محاقی ای که به معراج عصر نور می آیی! ناز قدومت زمان شده ست بُراقی مقصد جان بر کفان پیر خمینی غایت دلدادگان شیخ نراقی ای که به چشم فقیه امام همامی با من سرمست خود رفیق ایاقی از تو نوشتند عالمان کلامی از تو سرودند شاعران بلاغی بکرترین کشف حافظانه ی بیدل! آینه و آنِ شعر هند و عراقی در قلم شاعرت به طرز بلیغی طرح نو انداختی، چه سبک و سیاقی! ای که شبیه نیاز رود به جریان بین من و انتظار توست تلاقی! چشمم و مشتاق خواندن غزل وصل شعرم و دلخسته از نگاه فراقی مدح تو آیاتی از مودّت قربی وصف تو تصویری از جهان وفاقی در شب گمگشتگی دعای کویری در سحر عاشقی اجابت باغی نوحه کنان در پی زيارت زهراست بلبل اگر از گلی گرفته سراغی باغ گل مادری! دلم حرم اوست در دل من ساختی چه صحن و رواقی! منتقم زخم های هر سر بر نی! با تو می افتد به زیر هر سر طاغی آیت نور خدا! برآی ز مشرق تا نشود مکّه محو غربِ محاقی گرز فریدون و ذوالفقار علی را در يد بيضات ديده ام من یاغی جمعه ی موعود! از تو گفتم و گفتند باز حکایات ما و قول تو باقی... . . ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ هجری شمسی مصادف با ۱۵ شعبان ۱۴۴۴ هجری قمری . . @hasankhosravivaghar
بدون اینکه به ما اطلاع دهید در فیلم ضبط شده دست بردید و با صدا گذاری مجری جوایز را نصف اعلام کردید؟ این خیانت در امانت فیلم ما نبود؟ حالا همان نصف و نیمه را چرا نمی دهید؟ این یکی از دلخوری های چهل شرکت کننده در حداقل فصل سوم سرزمین شعر است که یک ماه در دو شبکه پخش شد‌. مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati