@hasebabu
#دقایقی_با_کتاب
✅پرسیدند:(( شما که تجربه ت از من بیشتره و سر کلاس های #اخلاقی نشستی بهم بگو،چرا هر کاری می کنم اراده ام قوی نمی شه تا رودرروی #گناه محکم وایستم.)) خیلی جدی گفت:(( کاری نداره خواهر من. پنج تومن بده سوار تاکسی شو، برو از داروخونه چندتا قرص بخر و روزی یه دونه بخور!))
- داداش!!شوخی نکن دیگه!
این بار طوری جواب داد تا برای همیشه آویزه گوشش شود(( یه راه بیشتر نداری. #روزه بگیر.رو...زه...ب...گیر!))
.
📚 #برشی_از_كتاب #خود_سازی_به_سبک_شهدا
این کتـٰاب داستانِ دختر فصل شکوفہ هاۍ
گیـ🍒ـلاس را در درونش بہ یادگار دارد ؛ دختری کہ از سرزمینِ چشم بادامےها پا بہ ایران می گذارد و مـے شود یگانہ مادرِشھید ژاپنـے در ایران!
_ در ۲۶ بھمن ۱۲۴۲ فرزند سوممان در بیمارستانـے در پیچ شمیران به دنیا آمد ؛ یک پسر آرام و خوش سیما و دوست داشتنـے کہ آقا از من خواست نامـے را پیشنهاد بدهم . من هم نامِ محمد را به خاطر ؏شق و ارادت بہ پیامبر بزرگ اسلام برگزیدم . محمد قیافہای میانہ داشت، گاهی آیینہ تمام نماۍ آقا میشد و گاهی من خودم را در چشمان مشرقـےاش مـےدیدم. آقا ، برخلافِ کنجکاوی و پرسش براۍ پیدا کردن شباهت در دو فرزند قبلـے ، تشابہ سیماۍ محمد برایش مھم نبود. قنداقہاش را مـےگرفت و مـےچرخاند و میگفت : این بچہ همان سرباز در گھواره است کہ مرجع تقلیدمان نوید آمدنشان را داد✨🤍.
-نویسندھ ❲ حمید حسام و مسعود امیرخانـے ❳!
. .
قبل از انقلاب کہ چند روزی براۍ انجام کاری از مشهد به تهران آمده بودم و از اتوبوس استفاده میکردم ، تقریبا یک ساعت یا کمتر طول مـےکشید تا با اتوبوس از جایـے بہ جاۍ دیگر میرفتم . بنده خودم چند جلد قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم! آن ساعت هارا احساس نمیکردم که ضایع میشود؛ چون کتاب میخواندم.
- حضرت آقـا
⸤ 1375/2/22 ⸣
امام خامنھاۍ : نگذارید غبارهاۍ فراموشـے کھ عمدا گاهـے این غبارها را میخواهند بر روۍ این خاطره هاۍ گرامـے (خاطرات شھدا) بپاشند و قرار بدهند روۍ این خاطره هاۍ گرامـے رابگیرد .
تو شھید نمیشوۍ زندگـے نامھ شھید محمود رضا بیضایـے بھ روایت برادر ایشان است .
یکـے از هم سنگرهایش بعد از شھادتش میگفت : من بستن کمربند ایمنـے را در سوریھ از محمود رضا یاد گرفتم . تا مۍنشست پشت فرمان کمربندش را مۍبست . یڪ بار بھ او گفتم اینجا دیگر چرا میبندی؟! اینجا کھ پلیس نیست . گفت میدانـے چقدر زحمت کشیدھام با تصادف نمیرم؟!
من در دوران جوانے زیاد مطالعہ میکردم. غیر از کتابهاۍ درسے خودمان، کتاب تاریخ، ادبیات، شعر، قصّہ و رمان هم مےخواندم. به کتاب قصّه خیلے علاقہ داشتم و خیلے از رمانهاۍ معروف را در دوره نوجوانے خواندم. شعر هم مےخواندم.
من با بسیارۍ از دیوانهاۍ شعر، در دوره نوجوانے و جوانے آشنا شدم.
حضرتآقا💛.
[۱۳۷۶/۱۱/۱۴]
💠 #معرفی_کتاب_دورگه 💠
🔸 #کتاب «دورگه» را می توان از آخرین آثار نویسنده و نمایشنامه نگار برجسته کشورمان، مرحوم #سعید_تشکری دانست که توسط نشر ستارهها، به کتابرسان راه یافتهاست.
🔸 این اثر داستانی انتقادی است که به روزگار اشغال و هجوم به زادگاه نگارنده آن، یعنی مشهد، اشاره دارد؛ روزهایی از دل تاریخ که در جامعه استبدادی، روشنفکران در برابر قتل عام مردم و بمباران حرم امام رضا(ع) سکوت کردند.
ــــــــــــ
@hasebabu
نویسنده: سعید تشکری
ناشر: ستاره ها
تعداد صفحات: 247 صفحه
نوع جلد: شومیز
قطع: رقعی
مخاطب: عمومی
— — — — — — — — — — — —
🔸قیمت دو جلد باهم: 49 هزار تومان اما👇
🎁قیمت با تخفیف : 🔥 44/000ت 🔥
— — — — — — — — — — — —
@hasebabu
بدانید امروز جمھوری اسلامی حـرم است و این حـرم اگر ماند، دیگر حرمها می مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین ببرد، حرمی باقی نخواهد ماند
امـروز
دفاع از جمهوری اسلامی ایران، دفاع از دین مبین اسلام است.
خیمہ، خیمہۍ رسولالله اسـت و اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن ایـن خیمہ اسـت.
دور آن بچـرخید. والله والله والله، ایـن خیمہ اگر آسیـب ببیند، تمامۍ مراکز اسلام و تشیع آسیب میبیند !
↜فـرماندھ قلبها
حاج قاسم سلیمانے