eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
758 ویدیو
5 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 😍 ،  یکی از ، و به جرات اثر نویسنده است که بدون شک خواندن آن همگان را به فکر فرو خواهد برد! به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، کتاب حاضر و کتاب در زمینه خاطره‌ نگاری هشت ساله ایران و عراق محسوب می‌ شود. خاطرات ذکر شده سیده اعظم حسینی در این کتاب در دو شهر بصره و خرمشهر است و روزهای محاصره خرمشهر توسط نیروهای عراقی محور مرکزی کتاب را تشکیل می‌ دهد. جنگ در این کتاب از نگاه دختری 17 ساله روایت می‌ شود که در بسیاری از بزنگاه‌ها حضور دارد و وقایعی را نقل می‌ کند که جای خالی آن در کتاب‌ خاطرات احساس می‌ شد. عمده خاطرات روایت شده تا پیش از انتشار کتاب دا به شرح ماوقع صحنه‌هایی اختصاص داشت که به میدان جنگ منتهی می‌ شد. ــــــــــــــــــــــ @hasebabu🌱
❗️ کتاب (( )) عاشقانه ای است پر التهاب از زندگی (آلا) از غزه و (خلیل) از شیلی که زندگی این دو در وسط جنگ هشت روزه و به هم گره می خورد. 🔸 ماجرای اسلام آوردن خلیل و داستان زندگانی او زمانی به اوج خود می رسد که در فیسبوک، با دختری سنی مذهب و اهل غزه به نام (( آلاء )) آشنا می شود. راوی این عاشقانه پرالتهاب آلاء است عاشق شده بودم . عاشق یکی که هیچ صنمی با هم نداشتیم،😢 او شیعه شیلیایی ساکن ایران بود و من سنی اهل غزه!😒 او در ایران درس می خواند من در غزه!😔 می دانستم دیوانگی است. اما دوستش داشتم😍 نمی دانم چرا؟🤭 اول ماجرا انگار مخدّری بود که می خواستم درد و رنج غزه را از یادم ببرد. امتحانی که شد تکلیف روزانه ام.💞 چشم باز کردم دیدم شده نزدیک یک سال که معتادش شده ام ...💝 ناغافل عکس فرستاد با چمدان، از داخل فرودگاه. قلبم مثل دُهُل دیوانه وار می زد. نوشته بود ((عروس خانم! دارم می آیم فلسطین !)) ... خواندن این کتاب و جالب هست. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❣ @Yaa_zahra18 @hasebabu
راه و رسم سن و سال نمی شناسد، مهم دل آدم است که با شهادت هم مسیر باشد.. از شهید دهه هشتادی چه می دانید؟ آخه دهه هشتادی ها و چه به شهادت؟ لازم نیست برای نشان دادن که حتما به با دشمنان با توپ و تانک رفت! آرمان عزیزمان برای حفظ امنیت و ایجاد آرامش دلش را به خدا سپرد.. ✍🏻نویسنده:محمد علی جابری ▫️ناشر:کتابک ▫️قالب کتاب:داستان 📖تعداد صفحات:۵۰ صفحه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚫️قیمت کتاب 30/000 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📖 کتاب نوشته ، 🌷 خاطراتی ناب از زندگی این شهید عزیز از زبان مادرش هست. خاطراتی از زمان کودکی تا موقعی که مهمون ناخونده‌ای به اسم ، آرامش زندگی‌ها رو به هم می‌زنه. ❌قیمت کتاب 32/000 ت @hasebabu
🔺صلح؟آتش بس؟؟🔻 کنترل کولر را برداشتم و چندبار دکمه اش را فشار دادم اما خبری نشد. برق رفته بود.امروز به طرز عجیبی صبح کمی زودتر از علی بیدار شدم. صدای پخش کلیپ از هال می‌آمد. داریوش بود که طبق معمول داشت کانال هارا شخم می‌زد. رفتم پیشش‌. -آتش بس اعلام کردن -واقعا؟؟؟؟ -انگاری! هنوز خبر قطیش نیومده ولی حتما یه چیزایی هست -مگه میشه؟ایو خو دیگه مونم می‌دونُم آتش بس به نفع اوناست که فرت و فرت از اروپا و آمریکای تَش گرفته سیشون تجهیزات میاد. -همی دیگه. دیشو تهرانو بد زِدن. محض همی که مردم هم پشت آتش بس و حتی شاید صلح در بیان - می کِلو شدیم صلح کنیم؟؟ حالا که ایقد هزینه دادیم دیگه جای برگشتی نمونده. مرگ یه بار شیون یه بار -واقعا!! حیف سردارایی که رفتن...راستی یه دانشمند هسته ایمونم ترور کِردن نامردا.خونه خُش زدن ولی اونجا نبیده. خونه ی پدریش شمال بیده اونجا زدنش...ای عکسشن -آخی ریش میاد آدم خوبی بیده باشه حس غم و اندوه روی قلبم نشسته بود. باخودم فکر می‌کردم که حالا باید چیکار کنم؟ چه کاری از دست من ساخته است.حرف های آقا توی ذهنم می‌آمد -نه صلح تحمیلی باید سلاح خودم را فعال می‌کردم. قلم داشتم و صلوات.هزینه ای که برای این جنگ داده بودیم و می‌دادیم آنقدر سنگین بود که مردم یک صدا خواستار نابودی کامل اسراییل شوند. باز چیزی در ذهنم می‌گفت نکند بخاطر تلفاتی که دیده اند کوتاه بیایند...نکند دست و دلشان بلرزد... یاد سحر امامی افتادم. و آن خانمی که توی رادیو پخش زنده داشت و کمی هم گمنام ماند. یا کسانی که پت صحنه تا لحظات آخر ماندند و حتی کمی بعدتر از سحر خارج شدند. نه این مردم پا پس نمی‌کشند. شاید بترسند. شاید نگران شوند. اما فرار و عقب نشینی توی ذات ایرانی نیست. به این چیزها که فکر می‌کنم دلم گرم می‌شود. الان که این چیزها را می‌نویسم با علی مشغول خانه سازی هستیم.من می‌سازم او خراب می‌کند. راستش اصلا یادم رفته بود جنگ است... روال عادی زندگی ناگهان مرا در خودش غرق می‌کند. خانوم ز.کاف