eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
768 ویدیو
5 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
من را برد بهشت زهرا. قطعهٔ پنجاه‌وسه. رفتیم سر قبر جوان شهیدی که از بچه‌های مدافع حرم بود. گفت: «من اتفاقی با این شهید آشنا شدم. داشتم از سر مزارش رد می‌شدم، نگاه و چهره‌ش من رو جذب کرد.» از خصوصیات رفتاری شهید گفت و هر صحبت دیگری که درباره‌اش شنیده بود. گفت اخلاص این شهید زبانزد است. از آن روز به‌بعد دیگر با شهید رسول خلیلی رفیق شدیم. نوید خیلی بیشتر از من. نه فقط با رسول، خیلی از شهدای آنجا را شناخته بود. در مورد زندگی و روحیاتی که داشتند اطلاعاتی به دست آورده بود. طوری شده بود که وقتی می‌رفتیم بهشت زهرا در مورد هرکدامشان حرفی برای گفتن داشت. ـــــــــــــــــ 📚 🥀 📚 ★᭄ꦿ↬ @yaa_zahraa18📲 •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
من را برد بهشت زهرا. قطعهٔ پنجاه‌وسه. رفتیم سر قبر جوان شهیدی که از بچه‌های مدافع حرم بود. گفت: «من اتفاقی با این شهید آشنا شدم. داشتم از سر مزارش رد می‌شدم، نگاه و چهره‌ش من رو جذب کرد.» از خصوصیات رفتاری شهید گفت و هر صحبت دیگری که درباره‌اش شنیده بود. گفت اخلاص این شهید زبانزد است. از آن روز به‌بعد دیگر با شهید رسول خلیلی رفیق شدیم. نوید خیلی بیشتر از من. نه فقط با رسول، خیلی از شهدای آنجا را شناخته بود. در مورد زندگی و روحیاتی که داشتند اطلاعاتی به دست آورده بود. طوری شده بود که وقتی می‌رفتیم بهشت زهرا در مورد هرکدامشان حرفی برای گفتن داشت. ـــــــــــــــــ 📚 🥀 📚 ★᭄ꦿ↬ @yaa_zahraa18📲 •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•