eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
759 ویدیو
5 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
«ایمان پیدا کردم خلیل واقعی است. بازی‌اش نمی‌آید. بار سفر را به دوش کشید و آمد تا مصر، زندانی شد، شکنجه کشید و حالا با همه زهر چشمی که ازش گرفته بودند هنوز در قاهره منتظر نشسته. با همه نداری‌اش. با خودم عهد بستم تا آخر راه کوتاه نیایم. ولی دیگر اینجایش را نخوانده بودم. خلیل پیشنهاد عجیبی داد. همه‌جوره به ماجرای خودم و خلیل نگاه کرده بودم الا این مسیر. ازدواج غیابی! فکر می‌کردم یا من خیالاتی شده‌ام یا او. درست می‌شنیدم؟ ❤️‍🔥باهم ازدواج می‌کنیم؛ حتی اگر هیچ‌وقت به هم نرسیدیم!😭 💔یعنی قمار عشق. یعنی تهِ تهِ همه قصه‌های عشقی که شنیده بودم. تک‌قطره اشکی از چشم چپم چکید. از شوق. رفتم توی آشپزخانه. مردد بودم سر حرف را باز کنم یا نه؟ خودم را به شیشه روغن زیتون روی میز سرگرم کردم. چاره چه بود؟ وقت نداشتم برای پنهان‌کاری. آخر تق داستان درمی‌آمد. امروز نه، فردا. دل را زدم به دریا. سیرتا پیاز ماجرا به مادرم گفتم. بلند بلند. بی‌تفاوت...... 🎁 مستند داستانی دختری ساکن غزه است.... ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، چیزی نیست که هر کسی ادعای آن را بکند و ماندن هم کار هرکس نیست. عشق، مانند پروانه به دور شمع چرخیدن است؛ باید خود را فدا کنی تا ثابت کنی عاشق هستی. بعضی ها کارشان عاشقی کردن است، نه با آدم های زمینی، بلکه با کسی که خالق ماست. آنها خوب بلد هستند رسم دلبری کردن را، حالا از میان این همه عاشق، ما سراغ یک دختر شانزده ساله میرویم؛ دختری که خوب عاشقی کرد و بالاخره به معشوقش رسید.  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📚 کتاب 🔸 شگفت‌آور به قلم از نشر است که در ژانر تاریخ متناوب نوشته شده، همه چیز ممکن بود به طرز متفاوتی رقم بخورد و ما می‌توانستیم در جای دیگری از ایستاده باشیم؛ جایی که اکنون برایمان بسیار دور به نظر می‌رسد. هر چیزی که امروز داریم، و یا نداریم، ممکن بود برعکس باشد. این همان چیزی‌ست که وحید یامین‌پور در رمان و خود با استفاده از ژانر قصد دارد به ما بگوید. 🎯او در همان صفحات ابتدایی ما را غافلگیر می‌سازد. 22 بهمن سال 57 است ولی نه از شور و حال انقلابی خبری است و نه از آن خوشحالی و حس پیروزی. چرا که شکست خورده و این احتمالا سیاه‌‌ترین ماهی‌ست که تاریخ به خودش دیده است... چنین روایتی‌ست که شما را در بهت فرو می‌برد. روایتی به‌موقع، هوشمندانه و بیدارکننده. 🚨گویی در طول این قصه، مدام بر شما نهیب زده می‌شود و با خود تکرار می‌کنید که ممکن بود امروز بر جایی قرار بگیرید که شخصیت اصلی این داستان قرار گرفته است. 📌ماجرا از زبان یک مرد روایت می‌شود؛ مردی که گویی روزگار تمام زندگی‌اش را به بازی گرفته است. ــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــــــ @hasebabu
📗 ❤️ 📌کتاب دل سوز حاوی یک رمان معاصر و ایرانی و است که ماجرای یک «عشق در یک صدا» را روایت کرده است [به‌جای عشق در یک نگاه]. 🔹این صدا از پشت در گفته بود «جانم» و الفش را کشیده بود و روی میمَش تشدید گذاشته بود. «جانم» را فقط یک بار گفته بود و طنینش ده‌ها بار در جان شخصیت این اثر پیچیده بود. رمان حاضر شش فصل دارد؛ «دل‌آرام»، «دل‌سنگ»، «دل‌گیر»، «دل‌سرد»، «دل‌خوش» و «دل‌خون». ــــــــــــــــــــــــــــــ 📌قیمت کتاب 140/000ت ❌قیمت با تخفیف 130/000 ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی هستی💞، می‌توانی بدون آب و غذا روزها زندگی کنی. فقط به هوا احتیاج داری و من هوایی را تنفس می‌کردم که احمد در نزدیک‌ترین فاصله به من، همان هوا را تنفس می‌کرد. ـــــــــــــــــــــــــ
«ایمان پیدا کردم خلیل واقعی است. بازی‌اش نمی‌آید. بار سفر را به دوش کشید و آمد تا مصر، زندانی شد، شکنجه کشید و حالا با همه زهر چشمی که ازش گرفته بودند هنوز در قاهره منتظر نشسته. با همه نداری‌اش. با خودم عهد بستم تا آخر راه کوتاه نیایم. ولی دیگر اینجایش را نخوانده بودم. خلیل پیشنهاد عجیبی داد. همه‌جوره به ماجرای خودم و خلیل نگاه کرده بودم الا این مسیر. ازدواج غیابی! فکر می‌کردم یا من خیالاتی شده‌ام یا او. درست می‌شنیدم؟ ❤️‍🔥باهم ازدواج می‌کنیم؛ حتی اگر هیچ‌وقت به هم نرسیدیم!😭 💔یعنی قمار عشق. یعنی تهِ تهِ همه قصه‌های عشقی که شنیده بودم. تک‌قطره اشکی از چشم چپم چکید. از شوق. رفتم توی آشپزخانه. مردد بودم سر حرف را باز کنم یا نه؟ خودم را به شیشه روغن زیتون روی میز سرگرم کردم. چاره چه بود؟ وقت نداشتم برای پنهان‌کاری. آخر تق داستان درمی‌آمد. امروز نه، فردا. دل را زدم به دریا. سیرتا پیاز ماجرا به مادرم گفتم. بلند بلند. بی‌تفاوت...... 🎁 مستند داستانی دختری ساکن غزه است.... ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📌خاطرات "شهید محمدحسین حدادیان به روایت‌ " . 🍃آرام جان! قصه زنی است که آرام آرام جانش را به جانان تقدیم کرده است.🍃 . 🔸شهیدی که به دست در گلستان هفتم به شهادت رسید. خوب که ذهنم را زیر رو می‌کنم فقط تصاویر آدم‌هایی که توی جنگ هشت ساله یا و یا در شهید شده اند جلوی چشمم ردیف می‌شوند. قیمت کتاب 100/000ت قیمت با تخفیف 95/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
«ایمان پیدا کردم خلیل واقعی است. بازی‌اش نمی‌آید. بار سفر را به دوش کشید و آمد تا مصر، زندانی شد، شکنجه کشید و حالا با همه زهر چشمی که ازش گرفته بودند هنوز در قاهره منتظر نشسته. با همه نداری‌اش. با خودم عهد بستم تا آخر راه کوتاه نیایم. ولی دیگر اینجایش را نخوانده بودم. خلیل پیشنهاد عجیبی داد. همه‌جوره به ماجرای خودم و خلیل نگاه کرده بودم الا این مسیر. ازدواج غیابی! فکر می‌کردم یا من خیالاتی شده‌ام یا او. درست می‌شنیدم؟ ❤️‍🔥باهم ازدواج می‌کنیم؛ حتی اگر هیچ‌وقت به هم نرسیدیم!😭 💔یعنی قمار عشق. یعنی تهِ تهِ همه قصه‌های عشقی که شنیده بودم. تک‌قطره اشکی از چشم چپم چکید. از شوق. رفتم توی آشپزخانه. مردد بودم سر حرف را باز کنم یا نه؟ خودم را به شیشه روغن زیتون روی میز سرگرم کردم. چاره چه بود؟ وقت نداشتم برای پنهان‌کاری. آخر تق داستان درمی‌آمد. امروز نه، فردا. دل را زدم به دریا. سیرتا پیاز ماجرا به مادرم گفتم. بلند بلند. بی‌تفاوت...... 🎁 مستند داستانی دختری ساکن غزه است.... ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📚 کتاب 🔸 شگفت‌آور به قلم از نشر است که در ژانر تاریخ متناوب نوشته شده، همه چیز ممکن بود به طرز متفاوتی رقم بخورد و ما می‌توانستیم در جای دیگری از ایستاده باشیم؛ جایی که اکنون برایمان بسیار دور به نظر می‌رسد. هر چیزی که امروز داریم، و یا نداریم، ممکن بود برعکس باشد. این همان چیزی‌ست که وحید یامین‌پور در رمان و خود با استفاده از ژانر قصد دارد به ما بگوید. 🎯او در همان صفحات ابتدایی ما را غافلگیر می‌سازد. 22 بهمن سال 57 است ولی نه از شور و حال انقلابی خبری است و نه از آن خوشحالی و حس پیروزی. چرا که شکست خورده و این احتمالا سیاه‌‌ترین ماهی‌ست که تاریخ به خودش دیده است... چنین روایتی‌ست که شما را در بهت فرو می‌برد. روایتی به‌موقع، هوشمندانه و بیدارکننده. 🚨گویی در طول این قصه، مدام بر شما نهیب زده می‌شود و با خود تکرار می‌کنید که ممکن بود امروز بر جایی قرار بگیرید که شخصیت اصلی این داستان قرار گرفته است. 📌ماجرا از زبان یک مرد روایت می‌شود؛ مردی که گویی روزگار تمام زندگی‌اش را به بازی گرفته است. ــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــــــ @hasebabu
☜ مـــــــــــرا با خودت ببـــــــــــر📚 °°° داستان در زمان امام جواد(ع)°°° ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ابراهیم و آمال نام زوج این کتاب است که هر دو شیعه هستند و پدر و مادر آمال در کودکی شهید شده‌اند. این رمان تاریخی در زمان خلفای عباسی جریان دارد و اشاره‌های فروانی به سبک زندگی آنها در کتاب وجود دارد. در خلال این داستان سه شخصیت بزرگ شیعی در زمان معرفی می‌شوند. ــــــــــــــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــــــــ @hasebabu
☜ مـــــــــــرا با خودت ببـــــــــــر📚 °°° داستان در زمان امام جواد(ع)°°° ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ابراهیم و آمال نام زوج این کتاب است که هر دو شیعه هستند و پدر و مادر آمال در کودکی شهید شده‌اند. این رمان تاریخی در زمان خلفای عباسی جریان دارد و اشاره‌های فروانی به سبک زندگی آنها در کتاب وجود دارد. در خلال این داستان سه شخصیت بزرگ شیعی در زمان معرفی می‌شوند. ــــــــــــــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــــــــ @hasebabu
«ایمان پیدا کردم خلیل واقعی است. بازی‌اش نمی‌آید. بار سفر را به دوش کشید و آمد تا مصر، زندانی شد، شکنجه کشید و حالا با همه زهر چشمی که ازش گرفته بودند هنوز در قاهره منتظر نشسته. با همه نداری‌اش. با خودم عهد بستم تا آخر راه کوتاه نیایم. ولی دیگر اینجایش را نخوانده بودم. خلیل پیشنهاد عجیبی داد. همه‌جوره به ماجرای خودم و خلیل نگاه کرده بودم الا این مسیر. ازدواج غیابی! فکر می‌کردم یا من خیالاتی شده‌ام یا او. درست می‌شنیدم؟ ❤️‍🔥باهم ازدواج می‌کنیم؛ حتی اگر هیچ‌وقت به هم نرسیدیم!😭 💔یعنی قمار عشق. یعنی تهِ تهِ همه قصه‌های عشقی که شنیده بودم. تک‌قطره اشکی از چشم چپم چکید. از شوق. رفتم توی آشپزخانه. مردد بودم سر حرف را باز کنم یا نه؟ خودم را به شیشه روغن زیتون روی میز سرگرم کردم. چاره چه بود؟ وقت نداشتم برای پنهان‌کاری. آخر تق داستان درمی‌آمد. امروز نه، فردا. دل را زدم به دریا. سیرتا پیاز ماجرا به مادرم گفتم. بلند بلند. بی‌تفاوت...... 🎁 مستند داستانی دختری ساکن غزه است.... ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•