فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی ها اینقدر خوبن که
هیچ راهی جز اینکه دوسشون
داشته باشی
سر راهت نمیذارن
مثل موسیقی آروم پیانو هستند
بودنشون بهت آرامش میده
اینقدر خوبن که رسما هدیه ای هستند
از طرف خدا
بعضی آدما عجیب خوبند
یادشون که میوفتی روح و روانت
جان دوباره میگیره
و بی اراده لبخند میزنی
اینا اومدن تا دنیا جای بهتری برای
زندگی کردن و نفس کشیدن باشه ...
─•❖•✄┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉
#قصــــــــه_ننه_علی📚
در کتاب قصه ننه علی داستان زندگی دخترکی کم سن و سال را که برای کمک به معیشت خانواده پا به پای مادرش کار کرد و رشد یافت را میخوانیم. این دختر در سن پایین به خانهٔ بخت رفت. ازدواج زهرا برایش زندگی راحتی به ارمغان نیاورد
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#قصه_ننه_علی📚
🖌همسر زهرا مردی تندخو بود که هر حرف و رفتار زهرا را که به مذاقش خوش نمیآمد با کتک جواب میداد. سالها گذشت و زهرا مادر چند فرزند بود. دوتا از فرزندان پسر زهرا، به نامهای علی و امیر قصد حضور در جبهه را داشتند و برای کسب رضایت پدر دست به دامان مادر شدند. زهرا برای اجابت خواستهٔ فرزندانش با ترفندهای زنانه و قربان صدقه رفتن پا پیش میگذاشت و با کتک جواب میگرفت؛ اما با اصرار زیاد و تحمل سختیهای این مسیر بالاخره موفق شد تا مجوز بهشت را برای فرزندانش بگیرد؛ و حالا او مادر دو شهید🥀 و مورد احترام یک ملت است و بسیاری از مردم او را ستایش میکنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
🔔 از تماشای این عکس معروفش، سیر نمی شویم. جوان زیبای داخل سنگر که روی پیکر هم رزمش افتاده و هر دو به شهادت رسیده بودند، هر چشمی را گرفتار خود می کند. اما این شهید، راه و رسم ننه علی اش را پیش گرفته بود...
📖 #قصه_ننه_علی
🥀روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
قیمت کتاب 75/000ت
قیمت کتاب 70/000ت
★᭄ꦿ↬ @hasibaa2 📲
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
🥀شهادت مگه قسمت هر کسی میشه؟!
🥺 میدونی چه شهادتی قشنگه؟! سه روز تشنه و گرسنه باشی، لبت از تشنگی ترک برداره، بعد شهید بشی! روی خاکای گرم، زیر آفتاب بیابون، غریب و تنها روی زمین بیفتی؛ مثل امام حسین. حاجخانوم! من شهید شدم گریه نکنی! دشمن شادمون نکنی! نذار مردم نالههات رو بشنون. محکم باش. صبر کن مادرم.»
ـــــــــــــــــــــــــ
#بریده_کتاب
#قصه_ننه_علی📚
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
به طرفم حمله کرد، تعادلم را از دست دادم و از پلههای طبقه اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج میرفت. حسین از پلهها پایین آمد؛ اشاره کردم، برگردد. میدانست هروقت من و پدرش دعوا میکنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریهٔ امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتما ترسیده و میخواهد دلجویی کند. گوشهٔ لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دستوپا میزدم، نفسم بالا نمیآمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بیانصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغهای خانه را خاموش کرد.
پشت در نشستم. از خجالت سرم را پایین میانداختم تا رهگذری صورتم را نبیند....
ــــــــــــــــــــــــــــــ
#بریده_کتــــــاب
#قصه_ی_ننه_علی📚
@hasibaa2 📲
15.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو نهایت عشقی نهایت دوست داشتن
و لا به لای این بی نهایت ها
چقدر خوشبختم که تو رو دارم ...🥺
#ارسالی_اعضا❤️
#رسیدسفارشات📚 داااغ داغ😁
همیشگی مون از #کنگان❤️
💢وقتی بسته هاتون میرسه تو اداره پست ولی پست لفتش میده تا بیاره براتون کلی حرص میخورم
دیگه توان تایپ ندارم مجبورم ویس بدم اونم چنننند دقیقه🙈😅
ممنونم که صبورین🥰🙃
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ
و مـــن…
هنــــوز و تا همیشــه به همین یک آیــه دلخــوشــــم
“بندگانم را آگاه کن که من
بخشنده ی مهــــربانم!”
♡شبتون و عاقبتتون بخیر رفقا♡
ــــــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
.
*⚪️✨صبح را با دیدن زیباییها ..
🕊✨شروع کن خودت را در آینه ببین
⚪️✨تو زیبایی، خداوند در تو ..
🕊✨حضور دارد و هرچیزی که خدا
⚪️✨درآن باشد بسیار زیباست💗⚘
⚪️✨صبحتون بخیر و نیکی رفقای جان ❤️