eitaa logo
خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
84 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
88 فایل
خاطرات روزانه علی اکبر هاشمی رفسنجانی . همراه با #تقویم_علماء و اخبار سیاسی تحلیلی و مطالب اخلاقی @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
🖊پیام مکتوب آیت الله العظمی سبحانی در بزرگداشت مجتهد شهید آیت الله سید مصطفی خمینی در سال ۱۳۹۹ ▪️ اکنون ۴۳ سال از داغ درگذشت شهادت‌گونه آیت‌الله حاج‌آقا سید مصطفی خمینی(اعلی الله مقامه الشریف) می‌گذرد. این دانشمند فرزانه، ستاره فروزانی بود که به سرعت در آسمان علم، اخلاق و مبارزه درخشید اگر چه متاسفانه بسیار زود نیز غروب کرد. ▫️من در سال ۱۳۲۵ ه.ش پس از اتمام دروس مقدماتی در ، برای اشتغال به به قم آمدم و به نیز مشغول بودم. در خلال تدریس‌های عمومی، این افتخار را داشتم تا به صورت خصوصی و به مدت دو سال، دروس مقدمات از قبیل ادبیات یعنی ، بخش‌هایی از ، و قسمت اعظم و همچنین ابوابی از کتاب لمعه را به ایشان تدریس کنم. ▪️ در کنار ، چیزی است که به ندرت در میان اشخاص خوش‌فهم و خوش‌فکر یافت می‌شود اما (ره) واجد هر دو بود و از همین رو به توصیه بنده را از حفظ داشت و هر زمان که مطالبی از زندگی علما نقل می‌کردم علاقمند بود تا آن بخش را از کتاب حفظ کند. زمانی که دروس معقول را آغاز کرد نیز به حفظ اشعار منظومه پراخت و این‌ها نشان از آن داشت که در کنار عمق فکری و ذکاوت، او از حافظه‌ای قوی نیز بهره‌مند بود. ▫️بنده از دوران جوانی، سالیان درازی را با وی محشور بوده و توفیق خدمت‌گزاری به او را داشتم. تفکر، بیش‌ترین چیزی بود که وی به آن علاقه داشت و اوقات خود را نیز بیش‌تر به آن می‌گذراند. این ویژگی از دوران نوجوانی و سنینی هم‌چون ۱۷ سالگی در وجود او متبلور بود. او از فکری زاینده برخوردار بود و می‌توانست زمانی طولانی در اطراف یک موضوع بحث کرده و آن را به صورت ممتد بسط دهد؛ همین باعث شده بود تا در ، او را به عنوان یک فرد بحّاث بشناسند. چنین فرزانه‌ای، اسوه‌ای مطلوب برای طلاب جوان می‌باشد. ▪️او یک شخصیت علمیِ شناخته شده در حوزه‌ علمیه قم مقدسه و بعدا به حساب می‌آمد و از این گذشته، فرزند حضرت امام(ره) نیز بود اما با این حال در برابر افرادی که آن‌ها را به نحوی صاحب حق بر خود می‌دانست، تواضعی فوق‌العاده داشت. زمانی در بهار سال ۱۳۵۶ به عمره مشرف شده و ایشان را در آنجا ملاقات کردم. از آنجایی که در دروس مقدمات، چندی در خدمت ایشان بودم، احترام و محبت فوق‌العاده‌ای به بنده ابراز داشت به حدی که موجب تعجب دیگران شده بود. ▫️آثار علمی چاپ شده از وی، خود گواه عظمت، ذکاوت فکری و ذوق او در مسائل فقهی، اصولی و فلسفی می‌باشد. او در اواخر عمر شریفش، به بُعد دیگری نیز علاقه‌مند شده بود که حتی بنده نیز از آن مطّلع نبودم. طبیعی بود که وی نسبت به و و همچنین نظر به این‌که فرزند حضرت امام(ره) بود، نسبت به فلسفه علاقه‌مند باشد اما او به تفسیر کتاب‌الله نیز گرایش پیدا کرده بود تا از آن هم بهره گیرد. اثر تفسیری وی نشان می‌دهد که وی بیش از هر چیزی به منظر فلسفی و عارفانه از کتاب‌الله متمایل بود هم‌چنان‌که تفسیر ارزشمند حضرت امام(ره) در اوایل انقلاب چنین بود هرچند متاسفانه ادامه نیافت. چنین نگاهی به تفسیر قرآن، بسیار مکتوم و حداقل کم‌یاب بود. استفاده‌های حضرت امام(ره) از آیات قرآن، جز به مدد ذوق خاص ایشان میسر نبود و بحمدالله فرزند ایشان نیز از نظر فقه، اصول، فلسفه و تفسیر نمایانگر شخصیت علمی پدر بود. ▪️در هر صورت خداوند منّان، این گونه مصلحت دید که این فرزند فرزانه را در زمان حیات پدر، از او بگیرد. هرچند بنده در هنگام فوت حاج آقا مصطفی در نجف نبودم اما شنیدم که دیده نشد حضرت امام(ره) در داغ فرزند عزیز خود گریه کرده و یا عکس‌العمل زیادی نشان دهند هرچند ممکن است در خفا اشک ریخته باشند. ▫️بسیار جالب است که بنده از حضرت امام(ره) ماجرایی را شنیدم که به نوعی در فوت حاج‌آقا مصطفی در مورد شخص ایشان به وقوع پیوست. امام(ره) به نقل از استاد بزرگوار خود (ره) و ایشان به نقل از پدرشان که شاگرد (ره) بودند فرمودند فرزند فاضل و دانشمند ایشان در جوانی به رحمت خدا رفت اما صاحب جواهر، شب‌هنگام در کنار جنازه فرزند عزیز خود مقداری قرآن خواند و همان‌جا به کار علمیِ همیشگی خود نیز پرداخت. این، بدان معنا نبود که قلب ایشان داغدار نبود بلکه او راضی به قضای الهی بود. هم‌چنانکه پیامبر اکرم(ص) در فوت نوزاد دلبندش ابراهیم که در آغوش وی جان داد، فرمودند چشم‌ها اشک می‌ریزد و قلب داغدار است اما در عین حال به آنچه خداوند تقدیر نموده، راضی می‌باشند. سلام الله علی الإمام حینما وُلِد و حینما مات و حینما یُبعث حیّاً و سلام الله علی وَلدِه حینما وُلِد و حینما استشهد و حینما یُبعث حیّاً‏.... ١ آبان ١٣٩٩ 🌹🌹🌹
📌 چند روایت از درگذشت سید مصطفی خمینی https://t.me/horalhistory/473 محتشمی پور چند ماه قبل از شهادتشان آقا مصطفی وقتی به عیادت آیت‌الله جزایری یکی از علمای نجف رفته بود، حدود ساعت ۱۰ یا ۱۱ شب پسر مرحوم جزایری خدمت حاج آقا مصطفی می‌رسد و می‌گوید دو نفر ایرانی آمدند و می‌خواهند با شما ملاقات کنند. ایشان فرمودند: بگویید بیایند بالا. آن‌ها با حاج آقا مصطفی خمینی آرام صحبت می‌کنند و بعد از آن حاج آقا مصطفی برای دوستان نقل می‌کنند که آن‌ها گفتند ما اعضای تیمی هستیم که ساواک این تیم را فرستاده است. رأی ساواک برگشته و قبلا می‌خواستند امام را ترور کنند اما بعدها گفتند که حاج آقا مصطفی را تعقیب و مراقبت کنید و الان برنامه ترور شما در دستور کار است. صغری خانم[خادمه منزل] «شب آخر قرار بود برای آقا مصطفی مهمان بیاید. چون دیروقت بود، ایشان رو به من گفتند: صغرا برو بخواب، من خودم در را باز می‌کنم. من هم اول به حرم رفتم، نماز خواندم، زیارت کردم، بعد به خانه آمدم و خوابیدم. صبح که طبق معمول، صبحانه آقا را بالا بردم، دیدم آقا روی کتاب دعایشان خم شده‌اند، فکر کردم که خوابشان برده است، صدایشان کردم و گفتم: آقا... آقا خوابتان برده... که دیدم جواب نمی‌دهند و زیر چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پایین رفتم و خانم ایشان را که مریض بود، صدا کردم و خودم هم به کوچه رفتم و فریاد زدم که آقامصطفی مریض شده است که در این هنگام آقای دعایی مرا دید و با یکی دو نفر دیگر به بالا آمد و آقا را به بیمارستان بردند.» معصومه حائری [همسر] همان شب که حاج آقا مصطفی شهید شدند، زودتر از معمول به خانه آمدند، چون قرار بود که ساعت دوازده، مهمان بیاید و من سخت مریض بودم. آقای دعایی که همسایه ما بود، برای معاینه من دکتر آورد. از طرفی دیگر، آقا مصطفی شب‌ها مطالعه داشتند و ما یک ننه داشتیم که اسمش «صغرا» بود....[ پس از اطلاع] خود را بالای سر او رساندم، دیدم دست‌های آقامصطفی بنفش شده است و لکه‌های بنفش نیز روی سینه و سرشانه‌هایش دیدم. ایشان را بلافاصله با کمک آقای دعایی به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند که حاج آقا مصطفی مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است.» سید احمد دعایی[دوست] «آن روز صبح، من براي تهيه نان بيرون رفته بودم. هنوز آفتاب نزده بود، ديدم ننه صغري كه بسيار مورد احترام ما بود، فرياد مي‌كشد و پاي برهنه مي‌دود و به سرش مي‌زند. من از ديدن اين صحنه بسيار متأثر شدم. پيرزن مي‌گفت: خاك بر سرم شد، آقا بدو. من فوق‌العاده وحشت‌زده شدم و به ذهنم چيز ديگري آمد. گفتم: چي شده؟ گفت: آقا مصطفي مريض است. من نان را به دست كسي دادم و گفتم به خانه‌ام برساند و سراسيمه رفتم. ديدم كه آن مرحوم پشت سجاده‌شان دراز كشيده‌اند.ابتدا بسيار تلاش كردم با پزشكان بيمارستان نجف تماس بگيرم ولي اين توفيق را نداشتم و پزشك قابل و مطمئن نبود. بلافاصله خود را به بيمارستان رساندم. آنها آن‌قدر آمادگي نداشتند كه يك آمبولانس بفرستند...طلبه‌ای آنجا بود، به او گفتم: به منزل امام مي‌روي و فقط احمدآقا را خبر مي‌كنی و مي‌گويی خيلي فوری به منزل اخوی سر بزند. آن طلبه هم رفت و احمدآقا را صدا زد و ما موفق شديم با يك تاكسي كه به زحمت مي‌توانست به كوچه بيايد، ايشان را به بيمارستاني منتقل كنيم. متأسفانه در بيمارستان پزشك كشيك پس‌ از معاينات اوليه تشخيص داد، ايشان از دنيا رفته‌اند...با علايمي كه روي پوست بدن وجود داشت، مشخص بود كه مرگ طبيعي نبوده است و ناشي از مسموميت مي‌باشد. سید حسین خمینی[فرزند] در بیمارستان، دکتر ایاد على البير برای معاینه ایشان آمد و گفت: مع الأسف ایشان فوت کرده و مرگش هم عادی نیست. اگر اجازه بدهید بنده ایشان را کالبد شکافی کنم و این مسئله را ثابت کنم. ایشان جراح و فارغ التحصیل از دانشگاه سلطنتی لندن بود. پیکر مرحوم والد کالبدشکافی نشد؛ چون آن موقع کالبدشکافی از نظر عرفی کار منکری به حساب می‌آمد، شرع هم جوازی برای آن قائل نبود؛ به خصوص که در مورد شخصی مثل مرحوم والد قبح این مسئله بیشتر بود و نوعی بی‌احترامی محسوب می‌شد. طبیعی بود که امام هم چنین اجازه‌ای ندهد.» محمد افشاری[دوست] افرادی از اطرافیان آقا مصطفی بودند که متهم به قتل ایشان بودند... یکی از آنها آقای سید صالح قمی بود. ایشان همان شخصی است که تا ساعت 5/ 1 نیمه شب با حاج آقا مصطفی بود و زمانی که ایشان از آقا مصطفی جدا می‌شود آقا مصطفی فوت می‌کند. سید صالح قمی آدم درست و حسابی نبود. با بعثی‌ها روابط خاصی داشت و آدم خودفروخته‌ای بود. این شخص با ساواک هم رابطه داشت و آدم منحرفی بود. او در عراق علیه خیلی از طلبه‌ها گزارش داده و آنها را گرفتار بعثی‌ها کرده بود. بر این اساس احتمال می‌دادند که در چایی آقامصطفی مواد سمی ریخته باشد. به هر حال این شخص در سال 86 یا 87 از دنیا رفت»
▪️ روایت حاج سيد احمد خمینی از شهادت برادرش حاج آقا مصطفی ♦️صبح زود حدود ساعت پنج صبح با تکان هایی که به پایم داده می شد، چشم هایم را باز کرده و امام را دیدم که می گویند: «بلند شود و برو خانه مصطفی، گفته اند بروی آنجا، فکر می کنم معصومه(معصومه حائری، همسر شهید مصطفی خمینی) خانم ناراحت است» چون ایشان مریض بوده و شب قبل هم دکتر رفته بودند. من با عجله به آنجا رفتم. دیدم یک تاکسی مقابل خانه ایشان است. وقتی به داخل منزل رفتم، آقای دعایی و یک برادر افغانی که در آنجا درس می خواند و آقای دیگری را دیدم، وقتی به قسمت بالای منزل رفتم، دیدم زیر بغل و پاهای برادرم را گرفته اند و از پله پایین می آورند. دستم را بر پیشانی ایشان گذاشتم و گرمایی احساس کردم. او را در تاکسی گذاشتیم، ولی انگار کسی در همان لحظه به من گفت که او مرده است. ♦️بعد از معاینه دکتر در بیمارستان و خبر فوت ایشان، من به خانه برگشتم و نمی دانستم که به امام چه بگویم ولی باید طوری قضیه را به امام می گفتم. به قسمت بیرونی بیت امام جایی که مراجعه کنندگان عمومی می آمدند رفتم و دو نفر را خدمت ایشان فرستادم که بگویند حال حاج آقا مصطفی بد شده است و ایشان را به بیمارستان برده اند. بعد از چند لحظه، امام گفتند: «بگویید احمد بیاید» من خدمت ایشان رفتم و گفتند: «من می خواهم به بیمارستان بروم و مصطفی را ببینم». با ناراحتی زیاد بیرون آمدم و به آقای رضوانی گفتم که ایشان چنین مطلبی گفته اند، خوب است به ایشان بگوییم، دکتر ملاقات با حاج آقا مصطفی را ممنوع کرده است که حتی المقدور امام دیر از جریان مطلع شوند. قرار شد این طور مطلب را بگویند در حالی که آنها هم از طرح این قضیه وحشت داشتند. در طبقه بالا از پنجره ای که در آنجا بود امام مرا دید و صدا زد و گفت: احمد. من خدمت ایشان رفتم. گفتند: «مصطفی فوت کرده؟». ♦️من هم بسیار ناراحت شدم و در حال گریه چیزی نگفتم. ایشان همان طور که نشسته بود و دستهایشان روی زانو قرار داشت، چند بار انگشتانشان را تکان دادند و سه بار گفتند: «انا لله و انا الیه راجعون» تنها عکس العلمشان همین بود، هیچ واکنش دیگری نشان ندادن و بلافاصله آمدن افراد برای تسلیت به امام شروع شد. 🌹🌹😭😭
🌹 امام مرگ را لطف پنهانی خدا دانست! آیت الله خامنه ای: مرد مسنّی در سنین نزدیک به هشتاد سال در آن زمان، وقتی که فرزند و برجسته‌اش از دنیا رفت - که در واقع یک عالم ممتاز و یک امید آینده بود - جمله‌ای که از او نقل شد و شنیده شد، این بود که «مرگ مصطفی از است»! او این را مهربانی الهی و لطف پنهانی خدا تلقّی کرد؛ این‌طور فهمید که خدا به او لطف کرده است؛ آن هم لطفی پنهانی! ◾️ببینید چقدر عظمت میخواهد در یک انسان! این مصیبتها و این سختیها و این شدّتهایی که در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل کوه استواری آنها را تحمّل کرد، ریشه‌اش در همین است که در مقابل مرگ عزیزی این‌چنین، چنین برخوردی پیدا میکند. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🔴معروف بود آقامصطفی در منزل امام با هيچ يک از مراجعين فرقى ندارد! ♦️رهبرمعظم انقلاب: «حاج‌آقا مصطفى در منزل امام مانند يكى از واردين اين منزل و يكى از كسانى بود كه به طور طبيعى در اين خانه رفت و آمد مى‌كردند، كسى احساس نمى‌كرد كه او پسر امام است، مانند ديگران. حتى مراجعه‌ى او به امام در حد ديگران بود. ♦️اخلاق خاص او در رابطه‌ى با امام و حفظ جنبه‌ى يكسانى با ديگر مردم در همان روز در حوزه معروف بود. همه مى‌گفتند كه حاج آقا مصطفى‌ خمينى جورى رفتار مى‌كند در منزل، يعنى منزل امام كه با هيچ يک از مراجعين فرقى ندارد و واقعيت هم همين بود. هرگز انتساب به امام يا نام امام براى او يک وسيله‌اى محسوب نمى‌شد.» ۱۳۵۸/۰۷/۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ببینید|رهبرمعظم انقلاب: یک ذره نشانه‌های آقازادگی در حاج اقا مصطفی خمینی نبود ♦️در منزل امام و روضه‌ی امام هم انسان، حاج‌آقا مصطفی را نمیدید که بیاید خودش را بچسباند به امام 🕊 شادی روح بلندش صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 جامعیت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی ؛ هم از نظر علمی، هم از نظر تهذیب نفس، هم از نظر شجاعتی که حتما باید یک مرجع تقلید داشته باشد، هم فهم مسائل جامعه... انصافا حاج آقا مصطفی واجد اینها بود 💬 امام خامنه‌ای
هدایت شده از مصباحیه ...
👆👆👆👆👆 ✅ ۲۲ پیام درباره ی فرزند امام راحل، شهید سرافراز، آیت الله سید مصطفی خمینی، در سالگرد عروج تلخ و پرخسارت او ... رضوان الله علیه ... 🌹🌹
▪️اول آبان سالگرد شهادت تلخ و خسارت بار فرزند برومند امام راحل، حضرت آیت الله سید مصطفی خمینی در سال ۱۳۵۶ به دست مزدوران شاه خائن و حزب بعث عراق... رضوان الله علیه... 🌹🌹🌹
خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
🔴عروس بزرگ امام خمینی(ره) دار فانی را وداع گفت... معصومه حائری عروس امام خمینی و همسر شهید آیت الل
همسر شهید سیدمصطفی خمینی، معصومه حائری او امسال(۴۷ سال بعد شوهرش) از دنیا رفت. گفته بود بعد مرگ ناگهانی مصطفی، تا یک هفته اختلال حواس داشت. مصیبت بسیار بزرگی بود. خدا رحمتشان کند و اجر عظیم دهد. 🌹🌹🌹
🔴 حاج آقا مصطفی به روایت همسر: آقا مصطفی مدرن و امروزی بود/ از افکار متحجرانه ناراحت بود/ از وضعیت نجف راضی نبود/ نعلین نمی پوشید! وقتی مسافرت می‌ رفتیم، به من می‌ گفت عبا یا همان چادر عربی را از روی سرت بردار! من گمان می‌ کردم قصد شوخی دارد و سر به‌ سر من می‌ گذارد؛ اما دیدم خیلی جدی می‌ گوید وقتی بیرون می‌ آییم، چادر را بردار و روسری به سر کن و خوب و محکم ببند و لباس مناسب بپوش تا راحت باشی و به راحتی تردد کنی. خودش هم چندان در بند تقیداتی که آخوندها دارند نبود.   🔻خانم معصومه حائری، همسر آیت الله شهید سید مصطفی خمینی و دختر آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی که خود از خاندان علم و فضیلت است، در گفت و گویی به ماجرای خواستگاری و ازدواج خود با ایشان پرداخته و در ادامه به روحیات و خلقیات همسر اشاره و او را فردی امروزی و مدرن معرفی کرده است. 🔻او در انتها به این پرسش که اگر قرار بود زمان به عقب برگردد، آیا باز هم حاج آقا مصطفی را انتخاب می کند، پاسخ مثبت داده و اضافه کرده است: حتماً؛ چون حاج آقا مصطفی را خیلی دوست داشتم. 🔸بخش هایی از این گفت و گوی خواندنی در ادامه مطلب آمده است: https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1570743