🔺أَرِنِي كَيفَ تُحيِ ٱلموتَىٰ!
▫️آیت الله #سیدرضا_بهاء_الدینی:
🔹 «در اولین سفری که به مشهد مشرف شدم، بیماری سختی داشتم، رو به سوی آن امام رئوف نموده، عرض کردم: «یابن رسول الله! ما با آنچه تا حال در مورد شما شنیدیم، کاری نداریم، تا خود مشاهده نکنیم، کاری درست نمیشود. میخواهم مشاهده کنم که شما مریض را شفا میدهید».
🔸 کلامم که تمام شد، دقایقی بعد نسیم سلامتی از آستان لطف رضوی (علیهالسلام) به سویم میوزد و حالم خوب شد.
📚کتاب آیت بصیرت،نوشته: سید حسن شفیعی، چاپ قدس قم، اول، ۱۳۷۹. صفحه ۸۶،
خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
▪️قطعهای از بهشت ❖ حضرت امام هادی علیه السلام فرمودند: کسی که از خدا حاجتی دارد، قبر جدم حضرت ر
این روایت تخصصیص میخوره با گناهانی که در شرع، توبه ی خاص و جبران دارند
مثل نماز نخواندن، روزه نگرفتن، ترک حجّ واجب، دزدی، بدهی مالی، بردن آبروی کسی، تهمت، غیبت، توطئه، ترور شخصیت و ...
که باید حتما جبران شوند و هزاران زیارت کربلا و مشهد هم این گناهان را پاک نمیکنه ...
🔺عطاءالله عالما فقيها و شهیدا
🔹پدر شهید محراب آیت الله #شهید_اشرفی_اصفهانی نسبت به اهل بیت علیهم السلام ارادت خاصی داشتند و قبور ائمه اطهار(ع) را با پای پیاده زیارت کرده بودند. مرقد حضرت علی بن موسی الرضا (ع) هم سه بار با پای پیاده زیارت کرده بودند.
🔸 در سومین سفر پیاده به مشهد مقدس، دعا می کنند که خداوند فرزند عادل و عالمی به او عنایت فرماید. همان شب در عالم رؤیا به محضر مبارک #امام_رضا (ع) مشرف می شوند و امام سلام الله علیه خطاب به ایشان می فرمایند: «عطاء الله عالما فقيها و شهیدا»
.
⚡️وقتی از این سفر به اصفهان باز می گردند، متوجه می شوند خداوند به ایشان فرزندی کرامت خواهد کرد و برای نوزاد نام «عطاء الله» را انتخاب می کنند.
🔺استقبال امام رضا (ع)
▫️آیت الله بهجت:
🌱یکی از سادات حاضر در مجلس (حبس شش ماهه در تهران) فرمود:
⚡️من در مشهد بودم، شبی خواب دیدم که حضرت #امام_رضا علیهالسلام به پیشواز شخصی میآید، خیال کردم برای بنده است.
🌦صبح دیدم که جنازه مرحوم #سیدیونس_اردبیلی رحمهالله را به صحن آوردند و از همان دری که امام علیهالسلام به پیشواز میرفتند، وارد کردند.
📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۸۹
🔺پناه امام هشتم!
🔹#علامه_طباطبایی به امامان و خاندان پیامبر، ارادت و شیدایی خاصی داشت و هرگاه نام یکی از آن بزرگواران برده می شد، به شدت احترام می کرد؛ به گونه ای که برای هر بیننده ای آشکار بود.
🔸 ایشان در تابستان ها همواره به زیارت حضرت #امام_رضا علیه السلام می رفت و تمام تابستان را در مشهد مقدس ساکن می شد و هرشب نیز به حرم مطهر مشرف می گشت.
⚡️ اگر هم به ایشان پیشنهاد می شد در جای خوش آب و هوایی در مشهد ساکن شود می فرمود:«ما از پناه امام هشتم جای دیگر نمی رویم».
📚کتاب رسم حضور، مسلم گریوانی، صفحه ۸۶.
🔺شفای درد در حرم امام رضا (ع)
▫️حجه الاسلام شیخ علی بهجت:
💢در دی ماه 1382ش، وقتی قفسه کتابخانه ایشان را درست می کردم، دستم زیر قفسه فلزی کتاب رفت و عصب آن قطع شد و تا استخوان را برید. به بیمارستان رفتم. دستم جراحی شد و آن را بخیه کردند. اما نگذاشتم پدر از این جریان بو ببرد. تابستان همان سال، وقتی رفتیم مشهد، دستم خیلی درد گرفت و کم کم نگرانم کرد. به پدر هم نگفتم که اگر می دانست مرتب سفارش می کرد بیمارستان بروم و وقتش را نداشتم.
⚡️دو سه روز از این ماجرا گذشت. یک روز صبح، هنگامی که پدرم از حرم امام رضا به دفتر برگشته بود، می خواست مشغول خواندن زیارت عاشورا شود و بعد ربع ساعت استراحت کند. من پشت میز ، مشغول یادداشت برداری بودم. ایشان هم در طرف دیگر میز بود. در حالی که من حواسم متوجه کار خودم بود، ایشان مطلبی را گفت که شنیدم؛ ولی توجه چندانی نکردم و سرم را تکان دادم. نیم ساعت بعد جمله پدرم به یادم افتاد .
🔅آنچه از آن در ذهنم مانده بود این بود «این طور برای من مکشوف» و بعد ، کلمه «مکشوف» را نیمه تمام رها کرد و فرمود: «معلوم شد که اگر کسی جایی از بدنش را که درد می کند به هر مکانی از حرم #امام_رضا (ع) بمالد یا دستش را به حرم بمالد و به موضع درد بکشد و این کار را تکرار کند دردش برطرف می شود».
🌱هنگامی که این جمله یادم آمد و در آن تأمل کردم، با خود گفتم نکند مخاطب ایشان در آن سخن خود من بودم، لذا بلافاصله در دفترم یادداشت کردم که: «آقا چنین مطلبی را به من فرمودند».
🌦روز بعد به حرم مشرف شدم و دست خودم را به حرم مالیدم. این کار را روز بعد هم تکرار کردم. درد دستم بهبود یافت و تاکنون هم دیگر درد نگرفته است.
#محمدتقی_بهجت
📚کتاب زمزم عرفان، آیت الله ری شهری، صفحه 248-247.
🔺چرا از استادت قرض گرفتی؟!
▫️آیت الله کوهستانی:
🔹«ایّامى که در مشهد مشغول تحصیل بودم، مخارج تحصیلم را مادرم مى فرستاد. مدتى گذشت و از مازندران چیزى نرسید، ایّام سخت و پر مشقتى را مى گذراندم. به ناچار، نزد استادم مراجعه کردم و مبلغى را به عنوان قرض از وى اخذ کردم تا هرگاه از جانب مادرم پول رسید، قرض ایشان را ادا کنم.
🔸 در همان شب - حوالى طلوع فجر - در عالم رؤیا مشاهده کردم که شخص جلیل القدرى مرا مورد خطاب قرار داده و فرمود: شیخ محمّد! چرا از استادت براى امرار معاش خود پول قرضى گرفتى؟
◾️ عرض کردم: از چه کسى باید پول قرض مى کردم؟
◽️ او پاسخ داد: از کسى که لحظاتى دیگر نامش را بر سر مأذنه ها و گلدسته ها مى آورند.
🌀 ناگهان از خواب بیدار شدم و در همان لحظه شنیدم مؤذّن حرم مطهّر دارد بر #امام_رضا(ع) درود مى فرستد. تا این عبارت را شنیدم با شتاب وضو ساختم و به بارگاه امام هشتم مشرف شدم و از پیشگاه ایشان عذر خواهى نمودم.»
🥺
🔺تأیید شجره نامه!
▫️آیت الله شبیری زنجانی:
🔹آقای سید مجتبی شبیری اخوی زاده از آقا سید حسین نوه مرحوم #سیدمرتضی_کشمیری نقل کرد:
⚡️در هندوستان در سیادت آسید مرتضی کشمیری تردید کردند. ایشان به مشهد رفتند و متوسل به حضرت رضا شدند که شجره نامه مرا تأیید کنید و گرنه من عمامه را بر می دارم.
🍁شجره نامه را زیر بالش می گذارد و می خوابد. صبح که بلند می شود، می بیند مهر حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در آن منقش شده است.
🔸آقا سید حسین گفتند: من آن شجره نامه و مهر آقا را زیارت کردم.
#امام_رضا
📚کتاب جرعه ای از دریا، جلد دوم، صفحه ۳۹۸.
🥺
🔺سلام به #امام_رضا (ع)
▫️حاج ملا هاشم خراسانی:
🔹ایامی که در سامره در خدمت #میرزای_شیرازی بودیم، میرزا فرمودند:
«در عصرهای پنجشنبه اول باید امام رضا (ع) را زیارت کرد بعد سیدالشهداء(ع) را، زیرا عصرهای پنجشنبه پیغمبر اکرم (ص) و سایر معصومین (ع) اول به حرم حضرت رضا (ع) می روند و پس از زیارت امام رضا (ع) به کربلا می روند و امام حسین (ع) را زیارت می کنند»!
🔸یکی از طُلاب به من گفت: «از میرزا حسن شیرازی بپرس سند این مطلب را که فرمودید، در کدام کتاب است»؟
🌀به او گفتم: حال در این مجلس مناسب نیست، بعدا از ایشان سوال می کنم.
☄چند روز که گذشت میرزای شیرازی یک دفعه دیگر همان مطلب را تکرار کرد، فورا یکی از طلاب پرسید: سند این مطلب کجاست؟
🍁ناگهان میرزای شیرازی رنگش تغییر کرد و دو زانو نشست و فرمود: «از من سند این مطلب را می خواهید»؟
🌱و به دنبال آن سه مرتبه فرمود:
«خودم دیدم»، «خودم دیدم»، «خودم دیدم»!
📚التجاء، ج ۱، ص ۲۵۷.
🥺
🔺سه حاجت!
🔹آیت الله میرزا #مهدی_آشتیانی در حضور آیات عظام سید محمد حجت، سید حسین بروجردی و سیدمحمدتقی خوانساری تشرف خود را اینگونه ذکر کردند:
🔅بنده مبتلا به یرقان هستم و علی رغم مسافرت به خارج مداوا نگشته. در سال 1365ق که توده ای ها بر شمال و غرب کشور مسلط بودند، عازم زیارت حضرت #امام_رضا (ع) بودم که در اتوبوس حالم منقلب شد.
🌀مسافران احتمال سکته داده و مرا از اتوبوس بیرون آوردند. در آن حال مشاهده کردم که در عرفات هستم و دیدم که نورهای زیادی از آسمان به سمت زمین می آیند و دیدم که مردم به سمتی متوجه هستند.
▪️پرسیدم چه خبر است؟
▫️گفتند که رسول خدا (ص) تشریف آورده اند.
💠به آن سمت رفتم و 14 خیمه کنار هم نصب شده بود. اولین و بزرگترین خیمه برای رسول خدا (ص) بود. وارد شدم. بعد از زیارت، خواستم از کسالت و حاجات چیزی بگویم. حضرت فرمودند: چون تو زائر فرزندم رضا (ع)هستی، به خیمه ایشان برو و عرض حاجت کن.
⚡️خدمت حضرت شرفیاب شده، عرض حاجت کردم:
🌱در مورد حاجت "رفع کسالتم"، فرمودند: تقدیر الهی بر این است که تا زنده ای با تو باشد.
🌱در مورد حاجت "رفع فتنه توده ای ها"، فرمودند: «به همين زودي شر آنها مرتفع خواهد شد و تا شما با قبور و مجالس سوگواري ما ارتباط داريد در امانيد».
🌱حاجت سوم هم که شخصی تر بود، وعده اجابت فرمودند.
📚گنجینه دانشمندان ج 4
🔺توسل به #امام_رضا (ع)
▫️آیت الله #سردار_کابلی:
🔹مدتها به همراه پسر عمویم مشغول به علم کیمیا بودیم برای به دست آوردن نقره و طلا. این کار علاوه بر صرفه اقتصادی نوعی تفریح برای ما بود.
🔸پس از مدتی شخصی به خانه ما آمد و چند نسخه برای دستیابی به علم کیمیا به ما داد و ما دوباره مشغول شدیم؛ در میانه کار پسر عمویم وفات کرد و کار ما تعطیل شد.
🔅روزی در ضمن پاکسازی و تطهیر اتاق آزمایش، به طلای 16 عیاری در ته یکی از ظرفها برخورد کردم. اما هر چه کردم نه فرمول یادم آمد و نه می توانستم از آن دل بکنم. این امر پریشان خاطرم کرد.
⚡️برای رهایی از این فکر عازم حرم امام رضا شدم. یک روز به حضرت عرضه داشتم: «یا فرمول را به یادم آر و یا منصرفم کن. اگر از این اضطراب و پریشانی نجاتم دهی کتابی به نام اربعین در فضائل امیرالمؤمنین بنویسم».
💠آن شب طوری آسوده خوابیدم که گویا هیچ اشتغال ذهنی نداشته ام. از فردا به کتابخانه رفتم و مشغول نوشتن کتاب اربعین گشتم.
📚کتاب زندگانی سردار كابلی، صفحه 123-126.
🔺اضطراب امام رضا (ع)
◾️علاّمه #سيدمحمدحسن_ميرجهانى:
🔹در روز دوشنبه سوّم جمادى الاولى يعنى همان روز رحلت آیت الله #سیدمحمد_حجت_کوه_کمری، ساعت يازده قبل از ظهر در مشهد مقدس در حجرهاى كه در صحن جديد داشتم، خواب قيلوله بودم.
🔸 ناگاه ديدم حضرت #امام_رضا (عليه الصلاة و السلام) با حالى پريشان از حرم مطهر بيرون آمده و عازم است كه به جائى برود.
▪️بعد از تقديم سلام و اخلاص، عرض کردم: آقاجان چرا مضطربى و كجا تشريف مىبريد؟
▫️فرمودند به قم مىروم.
▪️گفتم براى چه؟
▫️فرمودند: سيد محمّد حجّت از دنيا رفته است.
🍁 از خواب پريدم و يك ساعت بعد، راديو فوت آن مرحوم را خبر داد.